ابوالفضل یغما -جانشین مدیر مسئول
بیشتر مشکل عدم درک نسل جدید توسط نسلهای قدیمیتر و بخصوص نیروهای صاحب قدرت فرهنگی مثل مسؤولان و اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، در اثر این باور اشتباه ایجاد میشود که تصور میکنند تغییرات دنیای مدرن، ابزارهای ارتباطی جدید و توسعهی شبکههای اجتماعی و اینترنت، وسایل استعمار فرهنگیاند و جوانان و کودکان ما را تحت تأثیر فرهنگ غربی قرار میدهند و آنها را از فرهنگ مورد نظر حاکمیت دور میکنند.
برای نشان دادن باور اشتباه مدیران فرهنگی کشور باید به این نکته اشاره کنم که در جهان کنونی، تقریبا تمام کشورهای دنیا از یکدیگر تأثیر میپذیرند و بر یکدیگر اثر میکنند و این وضع، خاص ایران و نظام حکومتی ما نیست.
در گذشتهی دور و نزدیک ایران و مثلا در دوران رژیم پهلوی هم با وجود محدود بودن ابزارهای ارتباطی و نبود اینترنت، این تأثیر و تأثر فرهنگی وجود داشت و خیلی هم زیاد بود چرا که اگر نمیبود و وجود نمیداشت آیتا.. خامنهای، آیتا.. رفسنجانی، آیتا.. مطهری، دکتر شریعتی، آیتا.. طالقانی، آیتا.. مکارم شیرازی، جلال آل احمد و خیلی متدینین و مسلمانان دیگر در ایران و نیز در سایر کشورهای شرقی و اسلامی از جمله مصر، هند، پاکستان، چین و جهان عرب، مقالات و کتب زیادی در نقد فرهنگ غرب، در تحلیل دیدگاههای فلسفی و در بازبینی نقادانهی فرهنگ جهان صنعتی نمینوشتند و مجالس بحث و مقاوله در این بابها به راه نمیانداختند.
بنا بر این تأثیر و تأثر فرهنگی، یک امر طبیعی و بدیهی در زندگی جهان در همهی اعصار است و امروز به خاطر پدید آمدن اینترنت و وسایل ارتباطی جدید در دوران مدرن، این تأثیرات، خیلی بیشتر از گذشته است ولی باید تأکید کرد که برخوردهای سلبی و خشن، نه تنها نمیتواند جلو این تأثیرات را بگیرد بلکه افراد را به لجبازی و مصر بودن در گرایش دنیای غرب و در نهایت به فرار از حوزهی حکومت فرهنگی خشن تشویق میکند حتی اگر جمعیت خشونت دیده، به ظاهر شهروندان ما باشند و در حوزهی جغرافیایی حکومت ما زندگی کنند.
در یک کلام میتوان گفت، همان گونه که اندیشهورزان در دوران رژیم گذشته عمل میکردند فکر را باید با فکر جواب داد و اندیشه را باید با اندیشه نقد کرد و همانطور که میدانیم این نقدها و تحلیلها مشتریان زیادی هم در بین اقشار دانشورز و اندیشهورز آن روزگار داشت و اصحاب فکر را تحت تأثیر قرار میداد و مباحث خیلی ارزشمندی در جامعه مطرح میشد که نمونهی بارز آن، مجالس بحث و گفتگو در حسینیهی ارشاد، حوزهی علمیهی قم، حوزهی علمیهی مشهد، مسجد بناها و بسیاری محافل مذهبی و فرهنگی دیگر میباشد که از دل آنها اندیشههای نابی بیرون میآمد و تحولات فکری گرانبهایی اتفاق میافتاد.
در یک نگاه واقعبینانه، میتوان گفت پس از انقلاب و بخصوص در دو دههی اخیر هم باید به همان شکل دوران گذشته عمل میشد و متفکرین و اندیشهورزان به پاسخگویی، طرح اندیشههای نو، نقد متفکرین غرب و نقادی فرهنگی میپرداختند و از دخالت نیروهای نظامی، امنیتی و انتظامی در کار فرهنگی بشدت اجتناب میشد تا امروز شاهد وضع فاجعهبار فرهنگی در بین نسل جدید نباشیم. نمونههای این وضع ناراحتکننده را میتوان در شکاف بسیار عمیق بین نسلهای جدید فرزندان با والدین خودشان و نیز ارتباط بسیار بد نوجوانان و جوانان با معلمان، دانشجویان با استادان دانشگاهها و طلبهها با استادان حوزه مشاهده کرد.
این شکاف به حدی زیاد است که در حال حاضر، وقت زیادی از مسؤولان کشور باید صرف پاسخگویی در مورد عملکرد فرزندانشان شود؛ فرزندانی که علیرغم پدران خود اعتقادی به نظام جمهوری اسلامی و شاید هم به دین ندارند و روشها و منشهای دیگری برای زندگیشان برگزیدهاند – البته در اینجا مرادم، صحت و درستی نظرات و دیدگاههای مسؤولان کشور نیست، اگر چه در بسیاری موارد، مشهود است که خود این بزرگواران هم در عمل به آنچه در سخن میگویند اعتقادی ندارند.
در واقع، این پدران که مسؤولیتهای بالایی در نظام دارند، حتی بر فرزندانشان هم مؤثر نبودهاند و نگاههای متحجرانه، کجاندیشانه و دگماتیستی آنها به نسل جدید و نیز برداشتهای بسیار سطحی، خشن و گذشتهنگرشان از دین، فرزندانشان را بکلی از آنها رمانده و راهی دیار غرب ساخته است.
آیا اگر در این سالها این همه وقت و پول و انرژی مملکت که صرف بگیر و ببند و ضرب و جرح و ترساندن و حبس و شلاق این نسلها شده و نتیجهی آن فرار نسلهای جدید از انقلاب و دین و نظام گردیده، صرف تبیین اندیشههای صحیح، قرائت رحمانی از دین، نقادی متفکرانهی غرب، اجتهاد سطح بالا و به روزرسانی اندیشهی دینی بر مبنای نیازهای فرهنگی اجتماعی جامعه میشد نتیجهی بهتری نسبت به امروز نگرفته بودیم؟
به هر روی، پس از افشای جوانب مختلف دزدی عیان شیخ کذاب، و با همهی ماستمالیهای رسانهای و تلویزیونی و اصولگرایی که در حق این دروغگوی دزد ریاکار صورت گرفت، باز هم چنان کار خراب بود که شیخ کذاب مجبور شد ویدیوی عذرخواهی و رفع تقصیر درست کند و از آنجا که به قول سعدی شیرازی، اصل بد نیکو نگردد زانکه بنیادش بد است، باز هم به دروغگویی و مجیزهگویی خویش ادامه داد و با آنکه در حق رهبری، ظلم و جفای بسیار کرده بود، باز هم عذر خود را متوجه ایشان ساخت و اصلا اشارهای به ملت بزرگ ایران که در نتیجهی ریاکاریها و دغلبازیها و ظاهرسازیهای این شیخ کذاب، زیان معنوی بزرگی کرده بودند، نکرد و باز هم دستان آلودهی خویش به متاع بیتالمال مسلمین را نتیجهی نقشههای دشمنان قلمداد کرد؛ الله اکبر از این طرار حرامی که هیچ ابایی از این وصل و فصلهای ابلهانه ندارد.
شیخ کذاب خود را غافل وانمود کرد و خواست با عذرخواهی از رهبری و مسؤولان، قضیه را جمع کند انگار نه انگار که اتفاقی افتاده و گویا قرار نیست ایشان به محکمه برود و بابت جرایم مشهود و گناهان وقیح و بازی کردن با اعتقادات مردم و دزدیهایش به قاضی پاسخ بدهد.
البته ما حقوقدان نیستیم و به جزئیات مسائل قضایی، آگاهی نداریم اما آنچه به صورت عامیانه از جرمها و جنایتهای شیخ کذاب درک میکنیم در اینجا میآوریم و محاکمهی شیخ کذاب را در محکمهی مردمی اجرایی میکنیم. باشد که عبرت دیگر دزدان بیتالمال و خائنین به اعتقادات و ایمان مردم باشد:
– فروش مال غیر و شبههی کلاهبرداری
– دستدرازی در بیتالمال مسلمین و سوء استفاده از موقعیت و مسؤولیت
– دروغپردازیهای مکرر در مقام امام جمعه و مسؤول ستاد امر به معروف
– دروغ بستن به رهبر کشور در خصوص ارتباط ایشان با حضرت ولی عصر و مستند کردن این واگویهها به رؤیاهای شخصی که کثیر الکذب است.
– تخریب شخصیت اجتماعی و دینی رهبری نظام که بر مبنای قانون اساسی، حقوقی مساوی با سایر شهروندان دارد.
– صدمه زدن به مبانی عقیدتی نظام از طریق سخنرانیهای موهوم و دادن نسبتهای ناروا به شاکلهی رهبری نظام
– منتسب کردن خود به حضرت ولی عصر(عج) و بیان مطالبی که او را در مقام رابط حضرت معرفی کند
– دزدی واضح از بیت المال مسلمین
– دروغ گویی در تعلیل اختلاس خود
… و این فهرست مطول را میتوان ادامه داد و جوانب مختلف خیانتهای فرهنگی، فکری، اخلاقی، دینی، اجتماعی، مالی و معنوی وی را بیان کرد. امیدوارم که مقامات قضایی در محاکمه و محکومیت شیخ کذاب، درنگ نکنند و برای عبرت سایرین، او را به پیروی از مرام امام عادل، به قاضی بسپرند که به شدیدترین مجازات ممکن برساند چنانکه اگر رئیس دستگاه قضا پرونده را بررسی کرد و ملاحظه کرد که در حق وی تخفیف داده، خود قاضی را به محکمه معرفی کند تا اثری از خیانت و اختلاس شیخ کذاب در فرهنگ دینی کشور نماند.