چوب خدا صدا ندارد
چوب خدا صدا ندارد
خاتون شرق - روزنامه‌نگاران مظلوم‌ترین اقشار جامعه هستند زیرا تمام عمر کاری خویش را برای حل مشکلات مردم صرف می‌کنند و دست آخر، نتیجه‌ای که عایدشان می‌شود اعصاب خراب، اضطراب روانی، پریشانی وضعیت اقتصادی، ناراحتی‌های خانوادگی و محرومیت اجتماعی از خیلی امتیازات و حقوق شهروندی است. آیا در کل گروه‌های اجتماعی قشر دیگری حاضر است چنین معامله‌ای با زندگی خود و خانواده داشته باشد؟

سعید صفارائی
روزنامه‌نگاران مظلوم‌ترین اقشار جامعه هستند زیرا تمام عمر کاری خویش را برای حل مشکلات مردم صرف می‌کنند و دست آخر، نتیجه‌ای که عایدشان می‌شود اعصاب خراب، اضطراب روانی، پریشانی وضعیت اقتصادی، ناراحتی‌های خانوادگی و محرومیت اجتماعی از خیلی امتیازات و حقوق شهروندی است.
آیا در کل گروه‌های اجتماعی قشر دیگری حاضر است چنین معامله‌ای با زندگی خود و خانواده داشته باشد؟
اما روزنامه‌نگاران با وجود همه‌ی مصایب و موانع پیش رو و با تمام محرومیت‌هایی که از لذات زندگی دارند، همچنان استوار و پرقوت پایدار می‌مانند و در مسیر تعالی جامعه از تلاش باز نمی‌ایستند.
زمانی یکی از استانداران اسبق خراسان که برای معرفی فرماندار به نیشابور آمده بود، در جمع اعضای شورای تأمین، خراسان را استان ویژه و نیشابور را شهرستان ویژه‌ی ویژه توصیف کرد و خواص قوم خوب می‌دانند که این تعبیر، چه معنا و مفهومی دارد و آگاهان نیک می‌دانند که فعالیت رسانه‌ای در این شهر ویژه‌ی ویژه، چه دردسرها و چه گرفتاری‌های بی‌شماری دارد.
به هر حال، ما سال‌ها است که در نیشابور به فعالیت مطبوعاتی و رسانه‌ای اشتغال داریم و در این مسیر پر فراز و نشیب، شاهد رفت و آمد مسؤولان و مدیران بسیاری بوده و هستیم و خواهیم بود.
برخی از این مسؤولان، در کنار رسانه بوده و از مطبوعات به عنوان بازوی قدرتمند مردمی برای حل مشکلات جامعه بهره برده و برخی دیگر که نبود رسانه را نعمت می‌دانند و در سایه‌ی بی‌خبری مردم از وقایع و اتفاقات شهرستان به کار غارت اموال مردم و پر کردن جیب خود و انصارشان می‌پردازند و طبعا رسانه‌ها را دشمن خود تلقی نموده و حاضرند شرف و آبرو و حیثیت خود و مدیران شهرستان را به پای حذف رسانه‌ها قربانی کنند.
خاتون شرق در طول ۹ سال فعالیت، بنا به رسالت مطبوعاتی خویش، بارها و بارها افراد و باندهای فساد در سازمان‌ها و دستگاه‌های مختلف و در سطح جامعه را افشا کرده و البته در این مسیر با چالش‌ها، بی‌مهری‌ها و مصیبت‌های زیادی روبرو بوده است.
اما این موانع، هیچ خللی در اراده‌ی ما پدید نیاورده و ما هنوز هم با وجود زخم‌های بزرگ و دردناکی بر پیکر خویش، همچون ستونی بزرگ و استوار، خیمه‌ی سلامت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شهرستان را سرپا نگاه می‌داریم و به یاران و مخاطبان‌مان مژده می‌دهیم که تا پایان راه زندگی در همین مسیر خواهیم ماند.
اگر چه در برخی مقاطع این راه دشوار، مسؤولینی بوده‌اند که به تصور باطل، ما را دشمن خود دانسته و افشاگری‌های خاتون شرق در امور مردم و در دستگاه‌‌های عمومی را مسائل شخصی تلقی نموده‌اند و به همین جهت، شمشیر قدرت را علیه ما به کمر بسته و از اختیارات و جایگاهی که دارند علیه رسانه‌ی مردم استفاده کرده‌اند اما همه می‌دانند که مسؤولیت‌ها آمدنی و رفتنی هستند و هیچ‌کس تا ابد بر مسند قدرت نخواهد ماند و آنچه باقی می‌ماند بار سنگین وجدان گناهکاران و حامیان فساد است که تا پایان زندگی،‌ آنان را همراهی خواهد کرد و خواب آرام و آسوده در سال‌های پسین عمر را بر آنان حرام خواهد ساخت.
برای نمونه به ۲ مورد اشاره می‌کنم. خیلی‌ از شهروندان ایران و امریکا، رونالد ریگان را به خاطر دارند که رونوشت برابر با اصل ترامپ امروزی بود.
او روزگاری در مسند ریاست جمهوری امریکا، از نگاه خودش قدرت‌مندترین فرد جهان بود و جنایت‌های بسیاری کرد و البته در ایران ما هم برای نشان دادن این قدرت، هواپیمای مسافربری ما را با حدود ۳۰۰ مسافر بی‌گناه بر فراز خلیج فارس سرنگون کرد و در مقابل عمل وحشیانه‌ی خود به هیچ کس و هیچ نهادی هم پاسخگو نبود.
می‌دانید آخر و عاقبت این قدرتمندترین فرد جهان چه شد؟!
او سال‌های اندکی پس از ریاست‌جمهوری‌اش به خاطر بار سنگین گناهانی که از قربانی کردن هزاران انسان در سراسر جهان بر روانش بود، به بیماری روان‌پریشی، نسیان و هزیان دچار شد و پس از تحمل سال‌ها رنج بیماری، به مرحله‌ای رسید که سال‌های واپسین زندگی‌اش را در یک بیمارستان روانی بسر می‌برد و حتی زن و فرزندش را نیز نمی‌شناخت و در گمنامی کامل، جان سپرد.
مورد دیگر، خاطره‌ای است که یک همکار از سرنوشت یکی از استانداران خراسان رضوی تعریف می‌کرد.
ایشان که هم از نظر فیزیکی بزرگ‌ جثه بود و هم به لحاظ مدیریتی، خیلی خود را قوی و قدرقدرت تصور می‌کرد.
پس از بازنشستگی این مقام استانی، یک روز که این همکار پیشکسوت در سفری به تهران می رود گذارش به یک مرکز درمانی می‌افتد، آقای استاندار سابق را می‌بیند که تنها و نحیف و بیمار در این مرکز درمانی، یک پلاستیک دارو در دست دارد و در گوشه‌ای نشسته و می‌نالد و هیچ‌کس حتی زن و فرزندانش نیز در کنار او نیستند.
پس دوستان مسؤول، چندان به امروزشان دلخوش نباشند چون گفته‌اند و می‌گویند که چوب خدا صدا ندارد. و همه‌ی ما، از جمله اگر در مسؤولیتی باشیم که حوزه‌ی کاری ما عمومیت دارد و همه‌ی شهروندان را در برمی‌گیرد باید خود را آماده کنیم که هر اندازه، سرکش‌تر، فاسد‌تر، غافل‌تر و بی‌تدبیرتر باشیم، چوب خدا با قدرت و صلابت بیشتری، بر سر ما فرود خواهد آمد و ما را به عذاب دنیا خواهد رساند تا آن روز که در مغاک خاک شویم و سر و کارمان با داوران آخرت بیفتد و آتش دوزخ، بس، فروزان و سوزنده است.