تذکرة المقامات نیشابور اندر احوالات ابوالمشاغلان نیشابور / نخبگان بیکار بشتابید
اسلامی ندوشن در آخرین روزهای حیات: جهان و کار جهان جمله هیچ در هیچ است
خاتون شرق - مراسم یادبود و تدفین امانی دکتر اسلامی ندوشن در کانادا، در اردیبهشت 1401 و شاید چند روز پس از درگذشت این استاد ادبیات فارسی برگزار گردید. زمان برگزاری این مراسم، با نیمه شب ایران مقارن بود و خیلیها در ایران این مراسم را از طریق یوتیوب به صورت زنده دیدند و بعضی هم چون اینترنت در ایران ضعیف است به صورت ویدیویی، بعدا آن را تماشا کردند. فضای برگزاری مراسم، جایی شبیه به لابی یک هتل یا یک سالن رستوران معمولی بود و البته با اینکه حدود ساعت 5 بعد از ظهر مراسم آغاز شد محیط نور کافی نداشت.
هر متفاوط نویسی ای به چالش کشیدن، کلیشه ها است
گفتوگو با مزدک پنجهای شاعر و روزنامه نگار مسعود اصغرنژاد بلوچی مقدمه: گفتوگوی زیر محصول، تبادل پرسش و پاسخ پیرامون بحران کم مخاطب شدن شعر با مزدک پنجهای شاعر و روزنامهنگار است که در بازهی زمانی دو هفتهای به طریق فضای مجازی انجام گرفت و چون شعر در روزگار کنونی جزء هنرهای مهجور […]
هنر میتواند از خواب، تکرار و سستی بیدارمان کند
خاتون شرق - شعر در جامعه معاصر در ابتدا متأثر از شعر کلاسیک است. در بهترین هنرمندان معاصر نوعی تأثیر و تأثر وجود دارد اما بهمرور هنرمند جامعه معاصر با شناخت کامل هنر و آگاهی از اصول، فن، نوآوری و کشف به استقلال میرسد و طوری باهنر عجین میشود که خود را در خدمت هنر و جامعه مییابد.
دانه های برف
خاتون شرق - لوییز گلوک زاده ۲۲ آوریل ۱۹۴۳ نیویورک سیتی در لانگ آیلند بزرگ شد. او مجموعه شعرهای فراوانی دارد که آخرین آن یعنی «شب پاکدامن و وفادار» برنده جایزه شعر کتاب ملی سال ۲۰۱۴ شد. همچنین با «هفت سالگی» و «ویتانوا» جایزه شعر بینگهام نشریه کتاب بوستون و جایزه شعر کتاب نیویورکر را از آن خود کرد.
«هنر نوشتن»
خاتون شرق - «نویسندگی » نه به معنای نوشتن مکاتبات رایج ، بلکه به شکلی که حامل پیامی خاص است و به انگیزه ی برقرار نمودن ارتباطی مشخص با مخاطب در قالبهایی مانند داستان، شعر ، نمایشنامه و ... اطلاق میشود .
زخم های ما به جای مداوا دارند زخم کاری می شوند
خاتون شرق - من نویسنده ی تاریخی نیستم، داستان نویس یا شاعر یا روزنامه نگار هم نیستم؛ آن چه که می نویسم را می بینم و از تأثیراتی است که جامعه بر من می گذارد یادداشت بر می دارم و می نویسم.
حرفْ نوازی با طعم ِدرد
خاتون شرق - برای هر قسمت از انعکاس نوری که از لابهلای پرده میزند بر روی صورتش یکبار پلک میزد. ابری در ذهنش سفید و سیاه میشد. مثل زمانی که بر پشت بام جوانی، خیره بود به آسمان تا شهاب سنگ آرزوهای اش سینهی آسمان را بشکافد ... آهی کشید.
دانه های برف
چند شعر از لوییز گلوک با ترجمه هودیسه حسینی
اندیشیدن ِپس از نگارش ِشعر
مسائل شعر در جزئی نگری ها و نگاری ها