وصف بقـاع نیشـابور
وصف بقـاع نیشـابور
خاتون شرق - «روزنامه مسافرت نیشابور»ِ جناب آقامحمد عتیقه‌چی، از آنجا که وی مرتبه‌ای در حوزه معرفتی تصوف داشته و در جایگاه رئیس صوفیان ذهبی اردبیل بوده است، نماینده‎ای بر نگرش و بینش این گروه از جامعه ایرانی اواخر دوره قاجاریه، پیرامون سفر و زیارت به شمار می‌آید و از دریچه بازکاوی در پیشداشته‌های فرهنگی نیشابور، از دیدگاه کشش‌های گردشگری عارفانه-صوفیانه، شایان نِگَرورزی است.

بازخوانی و تصحیح دکتر رسول جعفریان همراه با یادداشت‌های افزوده‌ی حسین صومعه

یادداشت آغازین
حسین صومعه/ «روزنامه مسافرت نیشابور»ِ جناب آقامحمد عتیقه‌چی، از آنجا که وی مرتبه‌ای در حوزه معرفتی تصوف داشته و در جایگاه رئیس صوفیان ذهبی اردبیل بوده است، نماینده‎ای بر نگرش و بینش این گروه از جامعه ایرانی اواخر دوره قاجاریه، پیرامون سفر و زیارت به شمار می‌آید و از دریچه بازکاوی در پیشداشته‌های فرهنگی نیشابور، از دیدگاه کشش‌های گردشگری عارفانه-صوفیانه، شایان نِگَرورزی است.
افزون بر این، سفرنامه عتیقه‌چی از ارزندگی‌های دیگر نیز برخوردار است. سفر او با تعاملی تنگاتنگ با عموم مردم جامعه همراه است و گفتار او داده‌هایی از زندگی روزمره جامعه و البته چگونگی اداره آن در دسترس ما می‌نهاد که در بیش‌تر سفرنامه‌های دیگر برجای مانده از درباریان و دیوانیان و لشگریان وابسته به دستگاه قاجاریه، کم‌تر می‌توان یافت. به عنوان نمونه و از گفتار سفرنامه‌نویس ما در همین بخش پنجم می‌توان به چگونگی اداره اوقاف امامزاده محمد محروق اشاره کرد. عتیقه‌چی می‌نویسد: «بعد از تولّد [وزارت یا اداره] معارف و اوقاف … گاهی ده و پانزده قران مخارج به جهت جلب قلوب عوام، نصفه‌ انجام اقدام می‌نمایند و بر خدّام نیز حقوق مختصر نقد و جنس مرحمت فرموده؛ الباقی را هر کس به اندازه زور امروزی قاپیده = [می‌قاپد].»
بخش‌پنجم را –که اینک در پیش دیدگان گرامیان است- باید پیوست یا یادداشت‌ افزوده آقامحمد عتیقه‌چی بر «روزنامه مسافرت نیشابور» به شمار آورد؛ چه نویسنده در اینجا، به توصیف بقاع و زیارتگاه‌های نیشابور می‌پردازد و این گزارش عتیقه‌چی، همراه با بازگویی جزئیاتی درباره بناها و مقایسه آن‌ها با برخی بناها در مشهد و اردبیل است که می‌تواند در بازسازی پیشینه معماری بناهای آرامگاهی نیشابور در نیمه نخست سده چهاردم، سودمند آید.

وصف بقعه فرید‌الدین عطار
امّا بقعه مبارکه حضرت فریدالدّین شیخ عطّار نیشابوری قدّه، در ربع فرسخی شهر در طرف غرب(۵۵) است، و به قدر یک میدان اسب از جادّه شهر مقدّس کنار است. وقت رفتن مشهد مقدّس، طرف دست چپ واقع شده، یعنی بقعه حضرت فرید و حضرت امامزاده محروق و حضرت فضل ابن شاذان هر سه در یک ردیف اتّفاق افتاده، هر کدام با یکدیگر ربع فرسخ فاصله دارند.
در تذکره‌ها نوشته‌اند: بقعه حضرت فرید را امیر علیشیر وزیر شاهرخ بن امیر تیمور گورکانی بنا گذاشته، آن بنا تا پانزده سال قبل خراب و با زمین برابر شد. مرحوم مغفور شهزاده صفوی‏صفت و کردار، حاج نیّرالدّوله(۵۶) مبرور سه‌هزار تومان به یک نفر داده، آن بقعه مبارک را از نو بسازد.(۵۷) از قرار تقریر فقرای نیشابور؛ آن شخص، معتقد بر این عوالم نبوده، به قدر نصف آن وجه را تقلّب کرده؛ اولاً یک حصار مربّع از خشت خام سی‎ ذرع طول، سی ذرع عرض در وسط؛ در بالای قبر مبارک، یک گنبد خیلی محکم و بلند مثل گنبد حضرت شیخ درویش محمد کارندهی –قده-(۵۸) و تویش کاسه‌کاری(۵۹) و سفید شده مثل پشت بام گنبد حضرت سیّدجبرییل(۶۰) راه دارد؛ ولی چون رواق ندارد، کوچک است. در کنار گنبد مبارک، در پشت بام، دو نفر همین، جا بگیرد. و اطراف بقعه مثل حضرت سیّدجبرییل از سه طرف ایوان دارد. دور بقعه مبارک تقریباً سی و پنج ذرع می‌شود. همه از آجر پخته، ایوان مختصر یعنی کفش‏کَن دو پلّه پایین آمده، داخل حرم مبارک می‌شود. در وسط قبر مبارک از گچ‎کاری یکپارچه بدون نقش و گچ بری ساده؛ و در سر قبر، یک ستون سنگ است. چه قدر بر زمین فرو برده‌اند، معلوم نیست. سه ذرع بلندی دارد. سنگ محک است. اطرافش اسم مبارک چهارده معصوم -علیهم‎السلام- است با خطّ نسخ خیلی خوش‎خط و خوب حجّاری کرده‌اند. متن با اشعار عربی، تعریف و مدح حضرت فرید است. معلوم است این ستون را یکی از سلاطین نصب کرده، گویا از آثار سلاطین صفویّه -انارالله برهانهم- بوده باشد.
وسعت حرم مبارک گز اندر گز، سی ذرع می‌شود. حصیر بوریایی فرش دارد، و یک در دیگر روبروی کفش‌کَن بر صحن دارد؛ و دم در، دو اطاق جای خادم و یک آب‎انبار است، و یک چاه آب و یک حوضی همه‌اش مخروبه شده؛ و آب‎انبار، آب نداشت، ولی چاه آب داشت. و در دوهزار قدمی، دهی کوچک است که آن ده قناتی دارد که سه دانگ آن قنات، وقف این بقعه مبارکه است. خیلی موقوفه هم داشته، همه را خورده‌اند. این قنات، باقی مانده.[است] آن را هم یک نفر آخوند تصاحب کرده [است] و می‌گوید پانصد تومان به تعمیر این قنات خرج کرده‌ام. گویا آن پانصد تومان هم از قراری که خود آخوند گفته، امسال تمام شده است.
[یادداشت کاتب، در حاشیه: ]
کاتب حقیر، محسن عمادی گوید در وقت زیارت؛ تا محاذی قبر، خطوط مبارک ستون را خواندم به اسم سلطان‎حسین است که آیا بایقرا باشد یا صفوی، ظاهر اوّل است، امّا اشعار:
هذه جنّات عدن فی الدّنا
عطّر العطّار مُهجه من دنا(۶۱)
قبر آن عالی‏مکان است این که بود
خاک راهش دیده‌ چرخ کبود
شیخ عالی‏رتبه عطّار فرید
آن که هستند اولیا او را مرید
طرفه عطّاری که از انفاس او
قاف تا قاف جهان شد مُشک‌بو
خاک نیشابور تا یوم ‎القیام
فخرها دارد از این عالی‎مقام
در ذیل تتمه اشعار اسم سلطان‏حسین خوانده، به جهت ملاحظه ادب و سیاهی هوا خوانده نشد.
[ادامه متن:]
چند نفر از ارادتمندان حضرت [۳۰] فرید اهل نیشابور در این خیالند که از دخل همان قنات، آب‌انبار و اطاق‌ها و حوض را تعمیر کرده، خادمی آن جا بگذارند. ان‌شاء‌الله از باطن خودش این خیال سر بگیرد و الّا هر کس بخواهد برود در آن بقعه مبارکه یک شب بماند، همه لوازمات حتّی آب و غیره از اطراف آن جا ببرد. اطرافش همه فالیزهای خربزه و هندوانه کاشته بودند، حیف که نرسیده بود.
من از عطّار دیدم در نیشابور
همان کان دید موسی در کُه طور

وصف بقعه امامزاده سیدمحمد محروق
امّا بقعه مبارکه حضرت امیر سیّدمحمد محروق؛ در نزدیکی پانصد قدم، دهی است که موقوفه خود حضرت امامزاده محروق است، و غیر از آن ده، خیلی موقوفه دارد از ده و از مزرعه و غیره.
از احوالات بقیه بقعه مبارکه حضرت فرید که فراموش کرده بودم، عرض کرده؛ بعد، شروع بر بقیّه احوالات صحن و بقعه حضرت امامزاده محروق می‌نماید.
در دیوار بیرون گنبد حضرت فرید با خطّ قرآنی خیلی خوش و درشت با رنگ سرخ نوشته‌اند:
خاک نیشابور تا یوم القیام
آبرو دارد از این عالی‌مقام
و بقعه امامزاده، هفت کشیک خدّام دارد. سابقاً همه این موقوفات را خود خدّام متصرّف بود، عایدی آن‌ها را در میان خودشان قسمت می‌کردند. بعد از تولّد «معارف و اوقاف»(۶۲) حالا ایشان تملّک نموده، گاهی ده و پانزده قران مخارج به جهت جلب قلوب عوام، نصفه‌انجام اقدام می‌نمایند، و بر خدّام نیز حقوق مختصر نقد و جنس مرحمت فرموده، الباقی را هر کس به اندازه زور امروزی قاپیده.
صحن مبارک، عرضاً و طولاً سیصد ذرع مربّع است. دیوارهای بلند به قدر شش ذرع ارتفاع دارد. از خشت خام ساخته، گل‏اندودی کرده‌اند. بقعه مبارکه در وسط است. و در صحن، درخت همه‏ جور میوه‌جات کهن‏سال دارد. و تفصیل سردر را که عرض نموده‌ام؛ دست راست از در که وارد می‌شوند، به قدر پانزده باب حجرات است، و آشپزخانه و طویله برای زوّار، و فقرای دراویش غربا و غیره. و آب‎انباری دارد خیلی بزرگ، آب یک کاریز به قدر یک سنگ آب آسیا، هفته‌ای دو روز در صحن و حوض‌ها جاری است.
از در که وارد می‌شود در یک‌صد قدمی حوضی است کوچک. باز در صد و پنجاه قدمی طرف بقعه، حوضی کشکولی از سنگ ساخته‌اند. ایضاً در پنجاه‌قدمی در جلو رواق حوضی است خیلی بزرگ، راه‌آب این حوض‌ها به همدیگر مثل راه‌آب حضرت خواج‌ربیع(۶۳) از سنگ تراشیده‌اند. جلو و اطراف بقعه مبارکه تماماً قبرستان است. تاریخ سنگ قبرها بعضی از چهارصد سال قبل بود. رواق ایوانی داخل می‌شود که از سنگ سیاه حجّاری و معجردار، از معجرها پا به رواق گذاشته می‌شود. زمین با خشت‌های کاشی بسیار عالی کهنه و با قیمت فرش است، و دیوار رواق سه طرف به قدر دو ذرع بلندی با خشت کاشی کهنه، ازاره(۶۴) شده است. و طاق گنبدی رواق بیست ذرع ارتفاع دارد. خود رواق، پانزده ذرع مربّع است. از یک در، مثل در حرم حضرت امین‎الدّین(۶۵) داخل که آیات و گُل‌کاری از چوب شمشاد است، ولی این از در حضرت امین‎الدّین، خیلی عالی و پرقیمت است؛ و پرکار و بزرگ‌تر، و خود حرم مبارک مربّع است، از حرم حضرت خواجه ربیع مختصر کوچک است. عرض و طول هر کدام تقریباً پانزده ذرع می‌شود.
ارتفاع گنبد مبارک، تقریباً بیست ذرع است. صندوق مبارک در وسط، به اندازه صندوق مبارک حضرت شاه‌صفی‎الدّین اسحاق –قده- است، و ساخت و کار گُل‎کاری و نقش و نگار و آیاتش همه بعینه، مثل صندوق مبارک حضرت شاه‌صفی‎الدّین –قده- است. روپوش آن را قدری کنار نموده، تماشا کنید؛ ولی بعض شبکه‌های این جا ریخته و یا آن که برده‌اند. خیلی عالی و از عتیقه‌های عمده روزگار است. از پارچه سبز [۳۲] روپوش دارد، و سطح حرم با خشت کاشی‌فرش است، و دیوارها دور تا دور به قدر دو ذرع ارتفاع از خشت کاشی خیلی اعلا و معرّق و علیقه ازاره است. و در حرم، سنگ‌های مرمر روی قبر، خیلی کهنه‌تاریخ از بزرگان آن زمان مدفون است. و دست راست از حرم که وارد می‌شود به یک گنبد خیلی عالی، مختصر از گنبد حضرت امامزاده کوچک‌تر است. سطح آن و ازاره‌های دور تا دور از خشت‌های کاشی خیلی عالی است. در وسط مرقدی از گچ ریخته‌اند به اندازه دو ذرع طول یک ذرع عرض و ارتفاع از پارچه سیاه پوشش دارد، و زیارت‎نامه دارند که سلطان‎ابراهیم ابن حضرت صادق -علیه‎السلام- نوشته. ارتفاع این گنبد مبارک، ۱۵ ذرع می‌شود.
پشت حرم حضرت امامزاده محروق و این امامزاده، گنبد و طاق خیلی بزرگ است. گویا در سابق، حفّاظ‎خانه بوده است. همه این ساخت‌ها و عمارت‌ها از حضرت شاه‌عبّاس -انارالله برهانه- می‌باشد، ولی شاه‎‏سلیمان صفوی نیز تعمیر کرده ]است.[ روی گنبد مبارک کاشی‎کاری بوده، ولی ریخته؛ نیّر الدّوله مرحوم، از کاشی نو تازه کرده‌اند، و با بقعه مبارکه که روبرو می‌شوی طرف دست چپ در زیر یک طاق که کفش‌کن مختصر دارد، و مخروبه شده؛ قبر عمر خیّام مرحوم است، ولی کاشی‎پز فلان آورده بودند، می‌خواستند که قبر خیّام و جاهای مخروبه شده را تعمیر بکنند، ولی در اطراف حرم امامزاده خیلی بناهای عالی و محکم بوده، حالا ریخته و کهنه شده است.
و در خصوص بعضی تعمیرات و آب‎انبار و غیره خیال داریم با جناب معین خدمت جناب مستشارالدّوله که وزیر اوقاف است، بعضی مطالب لازمی اطّلاع و اظهار نموده، شاید ان‏شاءالله اقدامی نمایند.

وصف مرقد مبارک فضل بن شاذان
امّا مرقد مبارک حضرت فضل ابن شاذان، به قدر ربع فرسخ از بقعه امامزاده دورتر از طرف مشهد مقدّس است. در جای بلندی واقع که دور تا دور قبرستان و طرف شرقی آن باغ است. باغ و بقعه و قبرستان به اندازه صحن حضرت امین‎الدّین است، و خود بقعه به اندازه بقعه حضرت فریدالدّین. چیزی که آن جا زیادی دارد، دو حجره خیلی کوچک است که دو نفر می‌توانند در هر حجره زندگانی کنند. و از بناهای حضرت شاه‎عبّاس است خرابه شده بود؛ هشتاد سال قبل یک نفر آن جا را تعمیر و سفیدکاری نموده، و سنگ قبر که اسم افضل ابن شاذان با حدیثی که حضرت رضوی(ع) در حقّ ایشان فرموده‌اند در آن سنگ است، در تاریخ هشتاد سال قبل روی قبر است. و اطراف قبر، با ده خشت کاشی الوان برجسته که آن هم در تاریخ هشتاد سال قبل است ساخته شده؛ و این خشت‌ها هر یکی، سه‎چارک طول و نیم‎ذرع عرض دارد، و از این خشت‌ها چهار عدد به دیوار نصب کرده‌اند. و سطح بقعه نیز با خشت کاشی آبی فرش است. و آن خشت‌های قبر و دیوار، هر کدام لااقلّ بیست‏تومان قیمت دارد.
و گنبد بقعه، به اندازه ارتفاع و بزرگی گنبد حضرت فرید است، ولی توی حرم، نقّاشی الوان در تاریخ قبل مذکور شده [است] و دور تا دور دیوار، حصار بلند دارد. و یک آب انبار بزرگ و مخروبه دارد و در نزدیکی دیوار، آب جاری روان است.
در اطراف، دو سه دِه هست به اندازه فاصله از کلخوران(۶۶) تا سیّد‎صدرالدّین –قدّس‎الله سرّه-(۶۷) خادم دارد در آن دهات ساکن است. روزهای متبرّک و دخل در آن جا حاضر می‌شوند. سایر اوقات بدون خادم و پرستار است. با همه آن که بی‌مانع و بی‌نگهبان است و آن خشت‌های کاشی قیمتی در آن جا هست، از اهالی و غیره هیچ دست‎درازی و خلاف بدان بقعه‌های مبارکه روا نمی‌دارند.
باز تف بر ناجنسی و نانجیبی و پستی باطن اهل اردبیل باد که درِ حضرت سیّدصدرالدّین را که سه قران قیمت دارد، و چهار چوبه دور چاه را -که دو عبّاسی قیمت دارد- دزدیده بودند.

درباره امامزاده دَرّود
به قدر صحن حضرت امین‎الدّین پشت طرف راست و چپ [۳۴] قبرستان است، روبرو تکیه و مسجد است، و آب چشمه بزرگ جاری است، چنان که تفصیل آن را مختصراً عرض نموده، در صحن این امامزاده دو تا چنار است خیلی قوی و کهنه و خیلی بلند که چهار ذرع طناب دور این چنار همین کفایت کند، و جوف یکی از آن چنارها پوسیده و خالی شده. ملاحظه کردم یک نفر در کمال خوبی می‌تواند آن جا زیست کند. از مردمان کهنسال، تاریخ این درخت‌ها را پرسیدم. گفتند که از اجداد خودمان شنیده‌ایم که این‌ها از زمان سلطان محمود غزنوی است که زیاده از هشتصد سال است. و دور آن چنارها را سکّو و صفّه بسته‌اند. آن درویش که در وقت رفتن در قدمگاه دیده و بنده را شناخته بود، دیدم آمده در زیر آن درخت چنارها منزل کرده، در نهایت سکوت و با حال و با هیچ‎کس سؤال و جوابی ندارد، ولی با بنده بسیار خوش‏برخورداری کردند. شب تا صبح بیدار بوده، یک ساعت به صبح مانده که طرف عمبران حرکت می‌کردیم، بنده از حرم امامزاده بیرون آمده، دیدم آتش روشن کرده، خدمتش رفتم گفت: چای موجود است، میل دارید؟ گفتم: به دیده منّت دارم. یک حلبی چهارگوشه که قاب دواجات است، و به قدر سه چهار استکان آب می‌گیرد آن را روی آتش گذاشته و با میخ از بالایش سوراخ کرده آب را در آن می‌جوشاند، و دم می‌کند با یک فنجان دسته‎شکسته وطنی صرف می‌نماید. تمامی اسباب قهوه‌خانه این شخص، سه‎ شاهی قیمت دارد. آن اشخاص به خاطرم آمد که پانصد تومان اسباب ورشو(۶۸) و اسباب چای دارند. یک فنجان چای پیش بنده گذاشتند. مشغول خوردن بودم در این حال دو سه سگ از دِه، زوزه کشیدند. همین که درویش زوزه‌های سگ‌ها را شنید، آه خیلی با درد کشیده، به سگ‌ها خطاب کرد: بلی من هم می‌دانم و می‌شنوم. بعد رو بر بنده کرده فرمودند که بر ارواح خبیثه عذاب می‌کنند، و ناله آن‌ها بلند می‌شود، این سگ‌ها از هیبت آن ناله‌ها زوزه می‌کشند.
جناب معین تشریف آوردند. ایشان نیز یک فنجان چای صرف فرمودند. درویش فرمودند که مرا نمی‌شناسید؟ گفتم: نه. گفت: من همان سیّد مهدی‌ام که دوازده سال قبل اردبیل آمده، و شب با شما بودم در حضور حضرت شاه مرصّع‎پوش اوحدّی ولایت و زمان –قدّس‌سرّه العزیز-(۶۹) بودم و عمل مفضَض‌کاری(۷۰) را شب در منزل خودتان در خدمت جناب میرزامحسن و ملّاعباس و آقا محمدجعفر به شما یاد دادم، و شب‌ها باهم در بقعه مبارکه حضرت سیّدجبرییل سحر کرده، چون خرجی ما تمام شده بود، یک دو هزاری، نیازش کرده؛ مرخّص شده، و دو سه روز است از درّود، وارد شهر شده.

بقعه پسران مسلم یا ابوعثمان سعید مغربی
و در نیم فرسخی نیشابور، ربع فرسخ بر امامزاده محروق مانده، حصاری از دور بدون گنبد معلوم بود. در میان صحرا در زبان عوام آن صفحات می‌گویند که قبرهای پسران حضرت مسلم(ع) است، ولی از فقرای نیشابور شنیده شد که در آن حصار اوّل، مرقد مطهّر حضرت شیخ ابوعثمان.
[حاشیه کاتب:] «در وقت کتابت، به نظر آمد که چون اسم مبارک حضرت شیخ ابوعثمان –قدّه- سعید بن سلاّم(۷۱) است در تذکره‌جات، و شاید به واسطه اِندراس آثار خطّ نقش قبر «سلم» را مسلم خوانده‌اند، لذا بین عوام به پسران مسلم اشتهار یافته باشد، مغربی –قدّس‏الله سرّه- است.»
[ادامه متن سفرنامه:] و بعد دو قبر دیگر که لقب صاحبان آن دو قبر هم مغربی است، بر آن حصار مشرّف نشده از دور زیارت نموده، فاتحه داده شد.
در این بقعه‌های مبارکه مطهّره از طرف تمامی دوستان و اموات دوستان نایب‌الزّیاره و فاتحه داده شد. و در جاهای دیگر که باصفا و سیاحت بوده به شرح ایضاً خصوصاً جنابعالی و حضرت امیرالفقرا و سلیمالفقرا و جعفرالفقرا و سایر دوستان یاد شده.
پریشب یک خوابی دیدم دایر به این زیارت بوده، لهذا عرض می‌شود. دیدم اطاقی است جناب معین و دو سه نفر مرد و زن دیگر نیز هستند. از تفصیل رفتن و آمدن این مسافرت از بنده جویا می‌شوند می‌گویند به کربلا چه طور رفتید آمدید؟ گویا این مسافرت ما مسافرت کربلا بوده است. بنده گفتم که اوّل که به همدان رسیدیم، در کوچه، در عبور، حضرت شاه ولایت(ع) را زیارت کردیم. یکی از آن‌ها پرسید: ما را نیز دعا کردید؟ بنده با نهایت شدّت گریه کردم گفتم: دوستان و شما جای خود دارید. آن‌ها که در عقب بنده فحش و بدگفته بودند آن‌ها را نیز دعا و یاد کردیم، و تعجّب این است ما تا حال نشنیده و ندانسته بودیم که حضرت امیر سیّدمحمد محروق و حضرت فضل بن شاذان و حضرت شیخ ابوعثمان مغربی -قدّس اسرارهم- چنان بساطی و بارگاهی دارند، چنان که از مشهد مقدّس به قصد زیارت مرقد حضرت فرید –قدّس سرّه- فقط حرکت نمود.
و حضرت فرید که در دیوان مستطاب مظهر‌العجایب(۷۲)می‌فرمایند:
خاک ما دارد دو نقد مرتضی
آن یکی محروق و آن دیگر رضا
چون محمد میر نیشابور شد …
و می‌فرمایند در تون در سرخ‌کوهک زید سلطان را زیارت کن(۷۳)، دعا بکنید. زیارت زید سلطان را هم إن‏شاء‌الله مشرّف بشود. به قول ملّااسماعیل مرحوم عمو من (دَلِیم) بنده نیز سواد ندارمو اولاً این روزنامه را در مجلس فقرا بخوانید، و سرکار و هر کس طالب بوده باشد از این نسخه برداشته بر پشت کتاب‌های اولیا الحاق نمایند، و املا و انشا و عبارات غلیظ‌اش را تغییر بدهید، و یک نسخه هم در کاغذ ضخیم چاپاری با خطّ شریف مثل کتاب برای بنده نوشته، ارسال دارید که ضمّ کتب اولیا نماید. والسّلام.
روز پنجشنبه، چهارم شهر صفر المظفّر، سنه ۱۳۴۳٫ اقلّ خاکپای سلسله مبارکه ذهبیّه رضویّه مرتضویّه -علی صاحبها آلاف الثّناء والتحیّه- محمد‌آقا تاجر عتیقه‌چی معاون‎الفقراء ذهبی تبریزی بن مرحوم حاج محمدکریم تبریزی.

[یادداشت پایانی کاتب]
تمام شد کتابت این نسخه مبارکه امتثالاً للأمر المطاع، با خطّ احقر سکّان آستان فقرای سلسله علیّه مبارکه ذهبیّه، محسن حالی عمادالفقراء ابن مرحوم ملّاحسنعلی خوشنویس اردبیلی. روز جمعه، دوم ربیع‏الثانی سنه ۱۳۴۳٫
از پاره فضولی تغییر عبارت که جسارت شده؛ از کرم بزرگان، امّید عفو و دعا و فاتحه دارد؛ ان‏شاء‎الله.

یادداشت‌ها:
(منابع نگارش «یادداشت‌ها» که در اینجا به گونه‌ای مختصر آمده است، در پایان نوشتار، به صورت کامل آمده است.)
۵۵٫ باغ و آرامگاه عطار در حومه جنوب شرقی شهر نیشابور واقع شده است.
۵۶٫ نیّرالوله: شاهزاده سلطان حسین‏میرزا نیرالدوله، متولد ۱۲۲۵ش، پسر پرویزمیرزا نیرالدوله (خاطرات محمدابراهیم، ص۱۳) فرزند پنجاه و سوم فتحعلیشاه قاجار(توضیحات در تاریخ عضدی، ص۲۱۴) که از نوجوانی، به غلام‌بچگی اندرونی ناصرالدین‎شاه اشتغال داست و سپس به منصب پیشخدمت حضور همایونی گمارده و حکومت نیشابور نیز در شمار ابواب جمع او قرار گرفت.(خراسان، ص۶۲۱) در «خاطرات حاج‌‎سیاح» می‌خوانیم که هم حکومت نیشابور و هم غالب املاک غله‌خیز و قابل آبادی و ترقی اطراف نیشابور در مالکیت نیرالدوله بوده است. حاج‌سیاح، چنین ادامه می‌دهد که «حکام ولایات که واقعاً به‌واسطه ‌پولی که به دولت می‌دهند، مال و جان تمام سکنه را می‌خرند. هر یک در هر جا حکومت کرده، هر قدر ملک در دست رعایا و ضعفای خوانین بوده، جبراً جزئی را خریده، باقی را تصرف کرده‌اند.»(ص۱۲۶-۱۲۷)
۵۷٫ بر پایه گفتار دولتشاه سمرقندی، نخستین کس که بر مدفن عطار عمارت ساخت، قاضی یحی بن ساعد بود. بار دیگر، به دستور امیر علیشیر نوایی (۸۴۴-۹۰۶ق) «بر سر روضه منوره شیخ که ملتجای زواّر است، عمارتی ساخته که در دلگشائی پر نورتر از روضه رضوان و در فرح‌بخشی، جان‌فزای‌تر از مرغزار جنان» بود.(تذکره‌الشعرا، ص۱۸۸-۱۸۹) و مرمت دیگر در سال ۱۳۲۷ق/ ۱۲۸۸ش و به دستور شاهزاده قاجار حسین‌میرزا نیّرالدوله که فرمانفرمای خراسان بود، به انجام رسید و همچنین محوطه‌ی محصور در پیرامون بنای آرامگاه ایجاد گردید. دیگر بار، به کوشش انجمن آثار ملی ایران، در دو مرحله به سال‌های ۱۳۳۲و ۱۳۳۷ش تعمیرات مقدماتی و اساسی صورت پذیرفت.(کارنامه انجمن، ص۳۳۴-۳۳۵)
۵۸٫ شیخ محمد کارندهی: شیخ محمد المُقتدی کارندهی، مشهور به پیر پالان‌دوز(سیمای تاریخی، ص۱۰۸)؛ صوفی ذهبی سده دهم هجری و رکن بیست سلسله شیعی تصوف ذهبیه(وحید‌نامه، ص۱۶) آرامگاه وی در مشهد پیش از گسترش حرم رضوی، در حاشیه کوچه شور در اوایل پایین‌خیابان قرار داشته است. مقبره تخریب و بازسازی‌شده، امروز در ورودی بست نواب صفوی واقع است.(مشهد فرهنگ‌شهر، ص۸۳)
۵۹٫ کاسه‌کاری: بخش‌های فرورفته یا گود مقرنس‌ها را کاسه می‌گویند و در واقع مقرنس‌ها مجموعه‌ای سامان‌یافته از کاسه‌ها هستند. و در تعریف مقرنس‌ها گفته‌اند: «قناس‏بندی‏های قوسی هستند و نقش زیباگرانه دارند و تنها برای آرایش بنا ساخته می شوند.»(واژه‌نامه معماری)
۶۰٫ حضرت سید جبرئیل: شیخ امین‌الدین جبرائیل که به شیخ کلخوران نیز معروف است، پدر شیخ صفی و جد سلاطین صفوی است. آرامگاه وی که در روستای کلخوران، در سه کیلومتری شمال شهر اردبیل واقع بوده و در پی گسترش شهر، به آن پیوسته است. تاریخ ساخت بنای آرامگاه را ۱۰۳۰ق دانسته‌اند.(معرفی فضاهای، ص۳۰) همچنین به کوشش عتیقه‌چی، نویسنده «روزنامه مسافرت نیشابور»، در سال ۱۳۳۴ق، بخشی از نقاشی‎ها و گچ‎بری‎های داخل بنا، تقریباً شبیه به کارهای اصلی، بازسازی و مرمت گردیده است.(معماری، ص۱۲۷)
۶۱٫ اینجا در این جهان فرومایه، بهشتی جاودان است / چون شمیم عطار، جان آن را آکنده است.
۶۲٫ وزارت «معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه» بر پایه مصوبه «مجلس شورای ملی» در ۲۸ شعبان ۱۳۲۸ق/ ۱۱ شهریور ۱۲۸۹ش تشکیل شده است.
۶۳٫ خواجه‌ربیع: باغی‌آرامگاهی در شمال شهر مشهد که در نیمه اول سده ۱۱ق و به دستور شاه‌عباس صفوی، برای برای گرامیداشت یاد ربیع بن خثیم، یکی از هشت زاهد برجسته صدر اسلام و از یاران علی بن ابیطالب (ع) ایجاد شده است. بنای آرامگاهی چهارایوانی خواجه ربیع در میانه باغ واقع است و افرادی همچون فتحعلی‎خان جد شاهان قاجار، شیخ احمد کافی واعظ، عبدالله بول ورن پزشک و … در این مجموعه به خاک سپرده شده‌اند. (مشهد فرهنگ‌شهر، ص۸۹)
۶۴٫ اِزارِه: هزاره؛ پایه ستون؛ آن قسمت از دیوار اتاق یا ایوان که از کف طاقچه تا روی زمین است و معمولاً آن را با سنگ، آجر، کاشی، موزاییک یا چیزهایی تزئینی دیگر نماسازی می‎کنند.
۶۵٫ حضرت امین‌الدین، بنگرید: یادداشت ۶۰٫
۶۶٫ کلخوران، بنگرید یادداشت ۳۴٫
۶۷٫ سیّد ‎صدرالدّین: چنانکه جمال‌الدین احمد بن علی حسینی معروف به ابن‎عنبه (متوفی ۸۲۸ق) نوشته است سیدصدرالدین از فرزندان امام موسی کاظم (ع) است که با برادران خود «صالح» و «حمزه» به اردبیل آمده و در آن اقامت گزیده‎اند. آرامگاه امامزاده سیدصدرالدین (علیه السلام) در یک کیلومتری جاده اردبیل به مشکین شهر و در محدوه شهر اردبیل واقع است.(آستان متبرک)
۶۸٫ اسباب ورشو؛ ورشو آلات؛ ورشو، فلزی سفید‌رنگ و آلیاژی آمیخته از نیکل، روی و مس است و چون سفیدرنگ و محکم و فسادناپذیر است، از آن برای ساختن قاشق و چنگال، مقاومت‌های الکتریکی و دیگر اسباب‌ها و ابزارها بهره می‌گیرند.(لغت‌نامه، ج۱۵، ص۲۳۱۶۴)
۶۹٫ شاه مرصّع‎پوش اوحدّی ولایت و زمان: این «شاه مرصّع‌پوش ولایت» -که به گفتار نویسنده سفرنامه ما یگانه ولایت و زمان است- لقب طریقتی میرزا حسین‏خان تفرشی[۱۲۵۵-۱۳۳۴ق]، متخلص به گمنام است(سیری در تصوف، ص۲۷۶) او شیخ و رئیس ذهبیه اردبیل بود او نخستین مرادِ میرزا احمد وحیدالاولیاء، قطب سی‌ و هفتم سلسله ذهبیه، است. شرح حالی از میرزا حسین در کتاب «اوصاف المقربین» ثبت است.(وحیدنامه، ص۲۱-۱۳، ۱۶) از تفرشی، دفتر شعری به نام «دیوان گمنام» در دست است که قصاید و غزلیات وی را در بر می‌گیرد.(دیوان)
۷۰٫ مفضض‌کاری: نقره‌کاری (یادداشت دکتر جعفریان)؛ سیم‌اندود کردن یا آب‌نقره دادن بر روی چیزها.
۷۱٫ ابوعثمان سعید بن سلام مغربی، بنگرید یادداشت ۵٫
۷۲٫ مظهرالعجایب، بنگرید: یادداشت ۳۵٫
۷۳ بازگفت گزیده نویسنده سفرنامه، از بخش «ترغیب نمودن طالبان براه حق و بیان مستی و شور کردن …» مثنوی «مظهرالعجائب» است. این بخش که با بیت «شو مطیع مصطفی و مرتضی / زآنکه حق گفته بقرآنشان ثنا» آغاز می‌شود، مشتمل بر نود و یک بیت است(مظهرالعجایب، ص ۱۱۱-۱۱۵) و در همین بخش است که شاعر، شناس‌نامه‎ای از خود به دست می‌دهد:
«… شهر من شهر امیر است ای پسر
تو نداری خود ز شهر من خبر
شهر من تون است و نیشابور هم
در زمین طوس گشتم محترم
خاک این وادی به از کلّ جهان
این معانی را نمی‌دارم نهان
همچو مکّه طوس باشد جان ملک
چون رضا گشته در آن سلطان ملک
ملک من دارد دو نقد مرتضی
آن یکی محروق و آن دیگر رضا
ملک ما را بر همه جا فخرهاست
ز آنکه سلطان خراسان فخر ماست
چون محمّد میر نیشابور شد
از قدومش آن زمین پر نور شد
ز جفا چون گشت محروقش لقب
سوخت جان بیدلان از تاب و تب
من از آن خاکم که خاکم نور باد
دایماً این ملک ما معمور باد
زید سلطان را زیارت کن به‌ تون
گر تو خودهستی به معنی رهنمون
سرخ‏کوهک گشت چون ارزنده‌اش
گشته سلطانان عالم بنده‌اش
اصل من از تون معمور آمده
مولدم شهر نشابور آمده
هست نام من محمّد ای سعید
شد فریدالدّین لقب از اهل دید
من ز باب علم عطّار آمدم
لاجرم گویای اسرار آمدم
من شدم عطّار و عطّار آن من
من بدم اسرار و اسرار آن من
من به حکمت گفتم این اسرار را
تا شوی یار و شناسی یار را …»
و پژوهش‌های نو روشن ساخته‌اند که مثنوی «مظهرالعجایب» نه از شیخ فریدالدین عطار نیشابوری در سده هفتم، بلکه سروده عطار دیگری است از سده نهم هجری که او هم نشابوری است و تبار از تون دارد و برای تمایز از شیخ فریدالدین عطار نیشابوری او را عطار تونی خوانده‌اند.(هویت، ص۸۱-۸۵) مثنوی بالا، شناس‌نامه آن عطار نشابوری است که تبار از تون (فردوس کنونی) دارد.

فهرست منابع:
– آستان متبرک امامزاده سیدصدرالدین(ع) قطب مذهبی و فرهنگی شمالغرب کشور. وبگاه خبرگزاری رضوی، ۲۱ دی ۱۳۹۷٫
https://www.razavi.news/fa/report/38597
– آقا کوچک. پرویز خطیبی، تهران: معین، ۱۳۸۵٫
– «ابوعثمان حیری». حسین لاشیء، در دائره‌المعارف بزرگ اسلامی. مرکز دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ۱۳۷۲٫
– «ابوعثمان مغربی». ناهده فوزی، در دائره‌المعارف بزرگ اسلامی. مرکز دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، ج۵، ۱۳۷۲٫
– اطلاعات خدمات سفر شهرستان طرقبه-شاندیز. ناظر اجرایی ابوالفضل مکرمی‌فر، اداره کل میراث فرهنگی و صنایع دستی و گردشگری خراسان رضوی، بی‌تا.
– «تبریزی، نجیب‌الدین رضا». حسن کوهپایه در دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره‌المعارف اسلامی، ۱۳۸۸٫
– تذکره الشعرا. دولتشاه سمرقندی، تصحیح ادوارد براون، تهران: اساطیر، ۱۳۸۲٫
– توضیحات. عبدالحسین نوایی، در تاریخ عضدی. تالیف عضدالدوله سلطان احمدمیرزا، تهران: علم، ۱۳۷۶٫
– «جایگاه تاج و کلاه در نمادپردازی متون عرفانی». بهزاد بهمنی مطلق و علی‌اکبر افراسیاب‎پور، فصلنامه علمی تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی دهخدا، ش۵۴، زمستان ۱۴۰۱٫
– جغرافیای حافظ‌ابرو؛ بخش خراسان. شهاب‌الدین عبدالله حافظ‌ابرو. مقدمه و تصحیح سیدعلی آل داود، تهران: انتشارات دکتر محمد افشار، ۱۳۹۹٫
– جغرافیای گردشگری نیشابور، علی‌طاهری، نیشابور: ابرشهر، ۱۳۹۳٫
– خاطرات حاج‌سیّاح یا دوره خوف و وحشت. میرزا محمدعلی محلاتی، تصحیح سیف‌الله کامکار، تهران: امیرکبیر، ۱۳۵۶٫
– خاطرات محمدابراهیم امیرتیمور کلالى. وی‍راس‍ت‍ار ح‍ب‍ی‍ب‌ لاج‍وردی‌، ل‍ن‍دن‌: دان‍ش‍گ‍اه‌ ه‍اروارد، م‍رک‍ز م‍طال‍ع‍ات‌ خ‍اورم‍ی‍ان‍ه‌، طرح‌ ت‍اری‍خ‌ ش‍ف‍اه‍ی‌ ای‍ران‌‏‫، ۱۹۹۷م.‬
– «خاکساریه». علیرضا ابراهیم، در دائره‌المعارف بزرگ اسلامی. مرکز دائره‌المعارف بزرگ اسلامی، ج۲۱، ۱۳۹۳٫
– خراسان و حکمرانان یا تاریخ استانداری خراسان از آغاز تا پایان عصر قاجاریه. محمدرضا افشارآرا، مشهد: محقق، ۱۳۸۰٫
– دیوان قصاید و غزلیات گمنام. اثر طبع آقای میرزاحسین‌خان تفرشی، چاپخانه پاکتچی، ۱۳۲۸٫
– روزنامه اردوی همایون. به کوشش و با مقدمه سیدفرید قاسمی، تهران: سازمان میراث فرهنگی، ۱۳۷۹٫
– زندگینامه رجال و مشاهیر ایران. حسن مرسلوند، تهران: الهام، ۱۳۷۶٫
– «سبع‎المثانی، تمام ناتمام مثنوی». داود چوگانیان، مجله ادبیات فارسی دانشگاه آزاد مشهد، ش۹، پاییز ۱۳۸۷٫
– «سیر و سلوک روحانی با نظر بر تفسیر بیان‎السعاده»، اعظم حصیرچی و نوری‎سادات شاهنگیان، مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی، ش۱، اسفند ۱۳۹۶٫
– سیری در تصوف. نورالدین مدرسی چهاردهی، تهران: اشراقی، ۱۳۸۹٫
– سیمای تاریخی-فرهنگی شهر مشد. مهدی سیدی و اشرف‌السادات میرکمالی، تهران: آوام، ۱۳۸۲٫
– فرزانگان بینالود. رمضانعلی عبدی.مشهد: شاملو، ۱۳۸۷٫
– فرهنگ جغرافیائی ایران. تهران: دایره جغرافیائی ستاد ارتش، ۱۳۲۹٫
– فرهنگ فارسی. محمد معین، تهران: ادنا، ۱۳۸۶٫
– فرهنگ نوربخش؛ اصطلاحات تصوف. جواد نوربخش، تهران: یلداقام، ۱۳۷۸٫
– فهرست کتب خطی کتابخانه خانقاه احمدی شیراز. محمد وفادار مرادی، تهران: کتابخانه و موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران، ۱۳۹۱٫
– فهرستگان نسخه‌های خطی ایران. مصطفی درایتی، تهران: سازمان اسناد و کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۹۲٫
– قلندریه در تاریخ؛ دگردیسیهای یک ایدئولوژی. محمدرضا شفیعی کدکنی. تهران: سخن، ۱۳۸۷٫
– کارنامه انجمن آثار ملی ایران. حسین بحرالعلومی، تهران: انجمن آثار ملی ایران، ۱۳۵۵٫
– کتابچه نیشابور؛ گزارش روستاهای نیشابور در سال ۱۲۹۶قمری. میرزا حسین‌بن عبدالکریم درودی، به کوشش رسول جعفریان، مشهد: بنیاد پژوهشهای اسلام، ۱۳۸۲٫
– «کلمات روسی در زبان فارسی و تاریخچه ورود آنها». علی‎اشرف صادقی، زبان‎شناسی، پاییز و زمستان ۱۳۸۴، ش۴۰٫
– کلیات شمس. مولانا جلال‌الدین محمد بلخی، طهران: امیرکبیر، ۱۳۳۶٫
– گزارش مشروح حوزه سرشماری نیشابور، تیرماه ۱۳۳۸٫ وزارت کشور، آمار عمومی.
– لغت‌نامه، علی‌اکبر دهخدا، دانشگاه تهران، ۱۳۷۷٫
– معرفی فضاهای گردشگری استان اردبیل. فاطمه صبوری گرده و سعید لاله، پژوهش‌های جغرافیایی-برنامه‌ریزی (با محوریت گردشگری)، سال۳، ش۲، تابستان ۱۳۹۸٫
– مشهد طوس، یک فصل از تاریخ و جغرافیای تاریخی خراسان. تالیف محمدکاظم امام، کتابخانه ملی ملک، ۱۳۴۸٫
– مشهد فرهنگشهر اسلامی. سردبیر مرتضی کامل نواب، مشهد: اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی، ۱۳۹۵٫
– مظهرالعجایب و و مظهرالاسرار. فریدالدین عطار نیشابوری. تصحیح و مقدمه احمد خوشنویس عماد، تهران: سنائی، ۱۳۷۶٫
– معماری اسلامی شهر اردبیل در سایه مناسبات اجتماعی. کامران سخن‌پرداز، اردبیل: سخن‌پرداز، ۱۳۹۸٫
– مقالات و رسالات تاریخی. رسول جعفریان، تهران: نشر علم، ۱۳۹۹٫
– نقشه آماری دهستان جاغرق بر اساس سرشماری ۱۳۹۵، به آدرس آماری ۰۹۳۲۰۱۰۰۲، دفتر نقشه و اطلاعات مکانی مرکز آمار ایران.
– نقشه آماری دهستان فضل بر اساس سرشماری ۱۳۹۵٫ به آدرس آماری ۰۹۱۷۰۴۰۰۰۳، دفتر نقشه و اطلاعات مکانی مرکز آمار ایران.
– نیشابور شهر فیروزه. به قلم فریدون گرایلی، انتشارات خاوران، ۱۳۷۴٫
– واژه‌نامه معماری سنتی ایران. صادق شمس. وبگاه خشت‌آذین‌فام.
https://kheshtazin.com/main/post/142
– وبگاه شهرداری طرقبه (شهر طرقبه – محدوده جغرافیایی). ۰۸/۱۲/۱۳۹۷،
https://www.torghabe.ir/WritingDetail.aspx?post=233
– وحیدنامه؛ شرح مختصری از احوال و آثار شخصیت کامل عرفان حضرت وحیدالاولیاء. شیراز: خانقاه احمدی، ۱۳۳۸٫
– وسیط در ترمینولوژی حقوق. محمدجعفر جعفری لنگرودی، تهران: گنج دانش، ۱۳۸۸٫
– «هویت واقعی عطار تونی». محمدحسین حکیم، آیینه پژوهش، ش۱۸۱، فروردین و اردیبهشت ۱۳۹۹٫