هنرمند باید ققنوس وار تولد دیگری داشته باشد
هنرمند باید ققنوس وار تولد دیگری داشته باشد
در گفت و گو با مسعود سلیمانی سپهر؛ عکاس و شاعر و مدرس و منتقد به مباحث مهم درباره جایگاه هنرمند در نیشابور پرداختیم.

ابتدا به ساکن خودتان را برای ما معرفی بفرمایید:

مسعود سلیمانی سپهر، متولد۱۳۵۰ نیشابور؛ تحصیلات، کارشناسی ادبیات فارسی از دانشگاه آزاد اسلامی واحد نیشابور۱۳۷۶٫

به نظر شما اگر قرار باشد عکاسی را تعریف یا معرفی کنیم چه باید گفت؟ هنر یا صنعت، یا هر دو؟

عکاسی ثبت یک لحظه است همراه با احساس. اندیشه و عاطفه توسط یک روح جستجوگر. عکاسی دارای سه جنبه ی علمی، صنعتی و هنری است؛ به‌ عنوان یک پدیده ی علمی متولد شد، به‌ شکل یک صنعت گسترش یافت و به عنوان هنر تثبیت شد.

رویکرد هنرمندانه عکاسی را بر چه شاخصه هایی استوار می دانید؟

درواقع، عکس، صرفاً رونوشت یا رونگاری از واقعیت نیست که تنها و به سادگی، رابطه ی این همانی را بازتاب دهد؛ بلکه دوربین و واقعیت بیرونی، امکان مفهوم سازی را برای عکاس فراهم می سازند. به عبارت دیگر، دوربین عکاسی جهان سه بعدی را روی تکه کاغذی مسطح ارائه می دهد و دیده ی گزینش گر عکاس و مداخله فکری و فرهنگی او در موضوع عکاسی بیانگر آن است. با عکس، امری جاری در جهان واقعی، از زمان و مکان خود می گسلد و متنی نسبتاً مستقل با دلالت های خاص خود آفریده می شود. پس با این رویکرد می توان گفت عکاسی هنری است میانه گر که الفبای مستقل خود دارد.

یعنی به نظر شما عکاسی یک رویکرد فلسفی دارد؟

عکاسی و دوربین وسیله هستند برای کشف اجزای هستی که فى‌نفسه در آفریدن کار هنرى از آن بهره گرفته مى‌شود. عکاسى در عرصه ی خلاقیت با هنر وجه اشتراک دارد؛ هر عکس، حتى یک عکس فورى که تصادفاً گرفته شده باشد، بازتابى از نوعى سازماندهى تجربه و ثبت یک صورت ذهنى است. به این ترتیب، موضوع و سبک هر عکس، از دنیاهاى درونى و بیرونى شخص عکاس خبر مى‌دهد. تمامی مفهوم هنرهای زیبا در انتقال یک ایده، یک پیام یا یک احساس، خلاصه می‌شود. هنرمند باید پیامی برای منتقل کردن در آثارش داشته باشد

چیزی که مسلم است آن است که دوربین عکاسی به عنوان ابزار تولید عکس، درکی از سوی خود ندارد و صرفا با فشردن دکمه شاتر می‌توان یک عکس (به مفهوم تجریدی و عام آن) ایجاد کرد. فارغ از آن که چه منظره یا سوژه‌ای در برابر دوربین قرار دارد یا از همنشینی عناصر موجود در عکس، چه معنا یا مفهومی‌در قاب ایجاد و القا خواهد شد.

استفاده از هر ابزار در هر زمینه‌ای مسلماً نیاز به آشنایی و درک صحیح از چگونگی کارکرد آن ابزار و نتیجه حاصل از بکارگیری آن دارد. بنابراین تا زمانی که کاربر آن ابزار توانایی‌ها و کاربردهای ابزار مورد استفاده را به تمامی‌نشناسد، قادر به بکارگیری صحیح و کسب نتیجه مورد انتظار نخواهد بود. یک اثر هنری، دارای زبان و بیان خاص خود و نیز عناصر محدودی است که در آن زمینه موجود و قابل استفاده است.

به نوعی می توان گفت که در لحظه آفرینش کار هنری لزوم یک پیام است که می توانند به شیوه نظام مند عمل نموده و محصول را به دست مصرف کننده بسته فرهنگی برساند؟

امروزه بسیاری از منتقدان بر ‌این باور هستند که عکس را می‌توان به عنوان عکس‌‏متن در نظر گرفت؛ چرا که برای ادراک عکس باید آنرا خواند. همچنین ‌این باور وجود دارد که عکس تنها متشکل از رمزگان بصری نیست و از زبان هم تشکیل می‌شود و دستور زبان خاص خود را دارد.

در کل پیام هنر چه می تواند باشد که این همه سال این همه آدم به آن مشغول هستند؟

مردم قرن‌ها، اگر نگوییم هزاره‌ها، از نظر عاطفی تحت تأثیر آثار هنری قرار می‌گرفتند، و گاهی هم مقهور آن می‌شدند، شعر، باله و فیلم می‌توانند به تساوی شوق‌انگیز باشند. هنرمند، با ذهن پویای خویش، آثاری تازه می آفریند تا دریچه ای از دنیایی متفاوت را در مقابل چشم بینندگان بگشاید. هر جامعه ای می تواند از طریق بهره گیری از هنر خوب و سالم، با وجود تفاوت های زبانی و فرهنگی، با همه مردم دنیا و در همه زمان ها، ارتباط و پیوند برقرار کند و با زبان هنر ـ که زبان مشترک و قابل فهم همگان است ـ، به زندگی در جهان هستی ـ که جلوه ای از ذات حق است ـ، معنا و مفهومی عمیق ببخشد.

به نظر شما با توجه به توضیحاتی ارائه نمودید عکس خوب چه خصوصیاتی دارد؟

اگر پاسخی برای این سوال وجود داشته باشد ابتدا باید این نکته مشخص شود که از عکاسی چه می خواهیم یا چه می دانیم و نگاه ما به عکاسی چگونه است… خصوصیات یک عکس خوب خوانا بودن و رعایت فنی و تکنیکی و کادر و رنگ و نور مناسب است. آن جا که عکاسی را هم طراز شعر ناب می شناسیم همان قدر که تعریف دادن از شعر مشکل است عکاسی را هم نمی توان توضیح داد.

عکاس هم جوشش درونی خودش را و احساس و اندیشه اش را در قالب عکس بیان می کند. این جا تکنیک اگر چه گاهی مهم است اما در اولویت نیست و گاهی هم اصلا تکنیک به معنای استفاده از ابزار و وسایل خیلی خاص و یا بها دادن بیش از حد به ظرایف اهمیتی ندارد یعنی با یک دوربین ارزان قیمت دیجیتال یا غیر دیجیتال می تواند آن جوشش درونی حاصل از احساس و اندیشه را در کسری از ثانیه ثبت کرد.

پس شما به جوهر هنری که باید به شکل ذاتی در هنرمند وجود داشته باشد اعتقاد دارید و می فرمایید که شاخصه های جاودانگی بیرون از خود اثر نیز باید نمود پیدا کند؟

هنر گوهری متعالی در جوهره و ذات انسان است هنگامی که دایره هنر از نظر عمل تئوریزه می شود شاهد خلق اثار هنری متنوع می باشیم.

در خلق یک اثر هنری افزون بر درونمایه غنی ناگزیر از بهره مندی از تکنیک ها و فن آوری های خاص است و دلیل زیبا نبودن بسیاری از آثار هنری و به تعبیری هنرمندانه نبودن آن ها یا ضعف تکنیک است، یا ضعف درونمایه و فقدان آن یا هر دو. افزون بر این هنرمند در بیان و اظهار عشق خود باید یکرنگ و صادق باشد. ادعای عاشقی و تظاهر به آن فریب و دروغ است.

او باید در عشق خود صادق باشد، با این عشق زندگی کند و با تمام تار و پود هستی اش آن را تجربه کند، در آتش عشق بسوزد تا ققنوس وار تولد دیگر باره خود را در اثر هنری اش به تماشا بنشیند. اگر اثری این چنین پدید آید،  جاودانه وماندگار باشد.

هنر عکاسی به نظر شما در عالم هنر چه جایگاهی به خود اختصاص داده است؟

در واقع هنر عکاسی با خاصیت زبانی بدون ترجمه خودش جز ظریف ترین و زیباترین جلوه های پیشرفت هنری و فنی قرن اخیر است فرصتی را فراهم می کند تا بتوانی به بخشی از جامعه‌ی جهانی ملحق شوی.

به عنوان آخرین نکته چرا عکاس شدی؟

چون حال دل سوخته ام ریش نبود

شاعر شدنم بهانه ای بیش نبود

من بودم و تنهایی و این درد فراق

چون یـار برای دل درویش نبود

سپاس از اعتماد و انتخاب شما دوست فرهیخته و ارجمند.

  • نویسنده : مسعود اصغرنژادبلوچی
  • منبع خبر : خاتون شرق