نیشابور شهر تمدن های کهن
نیشابور شهر تمدن های کهن
خاتون شرق - درودهای فراوان بر همشهریان فرهیخته نیشابوری در ادامه مطالب گذشته رسیدیم به ابتدای کوچه شیردار که مفصلا برای حساسیت موقعیت اقتصادی آن و همسایگی اش با دروازه عراق و مجاورت آن با بازار سرپوش توضیح دادیم ، از کارخانه تجاری روغنگیری زهدی ها نوشتیم و از عبدالغفور قهوه چی ...

یحیی شکفته/ درودهای فراوان بر همشهریان فرهیخته نیشابوری در ادامه مطالب گذشته رسیدیم به ابتدای کوچه شیردار که مفصلا برای حساسیت موقعیت اقتصادی آن و همسایگی اش با دروازه عراق و مجاورت آن با بازار سرپوش توضیح دادیم ، از کارخانه تجاری روغنگیری زهدی ها نوشتیم و از عبدالغفور قهوه چی …
خب در این طرف کوچه و سرنبش هنوز فرزندان حاج محمد دهنوی فعلا دکان دار هستند و به کسوت فروش میوه‌جات فصلی مشغول و همچون پدرشان از اعتبار خاصی در میان کسبه برخوردارند البته خاطر نشان می‌شود که شغل اصلی حاج محمد سفالگری و کوزه فروشی بوده که چه بسا در آنزمان‌ها که یخچال های امروزی پا به خانه های نیشابوریان نگذاشته بود تامین آب خوردن که سرد باشد و گوارا با سختی همراه بود و افرادی که قبلا در شمارگان قبلی نشریه به شغل سقائی آنان اشاره شد وظیفه حمل و نقل آب و رساندن این مایه حیات را بدرستی انجام می‌دادند و نگهداری آن آب نیز در کوزه انجام می‌پذیرفت و میدانیم که در قدیم کاربردهای مختلفی داشته است از ظرف آب و غذا گرفته تا جای سکه و طلا که درب آن را پلمپ می کردند و در زیر زمین دفن می کردند ویا اینکه از کوزه ها برای مسیر یابی دفینه و نشانه قرار دادن دفینه نیز استفاده می شده ، البته انواع کوزه ها برای دوره های مختلف است . در هر تاریخی از بشریت امکانات خاصی برای ساخت کوزه ها موجود بود
اولین نوع کوزه به صورت خام بود و کم کم با آمدن کوره های سفال پزی آنها را در درون کوزه می پختند تا استحکام کوزه بیشتر شود ولی چون این کوزه ها , ساختمانی به صورت اولیه داشتند و از امکانات پایینی برخوردار بودند . پس از اینکه کوزه ها را در کوره می پختند به خاطر گرمای کم این کوره ها وسط این کوزه ها به صورت خام باقی می ماند و قس علی هذه برای پیشینه ی قدیمی کوزه ها ..
کلا نوع ساختار کوزه و پیچاندن آن در نوعی الیاف و یا گونی باعث حفظ سرما و گرمای آن میشد و لذت خوردن مایعات را دوچندان می‌کرد …بنظرم حتما با تهیه یک کوزه و تناول آب در کوزه لذت نوشیدن آب گوارای سرد با طعم خاک رس را از دست ندهید.
القصه بعد سفالگری دهنوی مرحوم مختارسامان بود و در همسایگی ایشان حاج محمد علی مصطفائیان به شغل علافی مشغول بود؛ صدای لق لق گاری های دستفروشان در این راستا و فروش انواع محصولات صیفی جات در همه برهه زمان ها تداعی کننده قدیمی‌ترین نوع داد و ستد نیشابوریان است ؛ سالها مرغ و تخم مرغ فروشی حسین حاجی آبادی و همسایگی با مرحوم مصباح زاده که از قاریان مطرح و اساتید برتر قرآنی نیشابور بود ادامه داشت.
در هیاهوی بچه ها برای خرید زولبیا و بامیه های خطی که همراه با شرط بندی هایی انجام می‌پذیرفت به ناگاه سیمرغ خیال نیم نگاهی به روبروی این دکانها و سر کوچه نیز دارد
احمد تقدیر ی مشغول تعمیر دوچرخه هاست و علی میشی تربار فروش سبزی ها را درون دلو های جیری آب می‌زند که تازه تر رخ نشان دهد غلامعلی بی آب که به اصطلاح قهوخانه دارد سعی می‌کند با گذر از دالان زمان ساندویچ فروشی را درذهن مشتریان خود تداعی کند تا مرزهای پیشرفت را نیز کمی جابجا کرده باشد از حاجی بهادری نیز یادکنیم و نجاری مرحوم استادی که بعدها مرحوم حاج علی محمد فتح آبادی مدتها خواربار فروشی می‌کرد آنجا و خرازی غلامحسین اعتمادی برادر غلامرضا نیز لوازم ک وسایل مخصوص به حرفه خود را آنجا عرضه می‌کرد
در میانه راه می‌رسیم به خواربار فروشی حاج محمد شریف که نیشابوریان مخفف آنرا «کل محن شریف «تلفظ می‌کردند و نام‌خانوادگی ایشان» بابا «بود خانواده ایی متدین اصیل و با فرهنگ که قبل تر خواندیم در کوچه درخت پسته و در همسایگی دادپورها می‌زیستند و جالب تر اینکه در همین چند مغازه محدود ابتدای کوچه شیردار دو سه مغازه ی خواربار فروشی بوده که با نهایت خوبی و صداقت و درستی در کنار هم با امرارمعاش و کسب و کار مشغول بودند
حاج غلامعلی شمس و حرفه ی علافی وی نیز یادآور همین وجه اشتراک با دیگر همسایه هایش در این راسته بوده
بهر حال کفش فروشی و کفاشی مرحوم کربلایی نظر که گوشهای سنگینی نیز داشت را بهمراه حاج مرحوم محمدحصاری خاطره ساز می‌شویم
سیمرغ خیال همچنان که مردم باصفای دهه ۳۰ و چهل نیشابور رادرصد می‌کند با عبور فاطیمه ی گول و علی موقبول به عشقهای پاکی می اندیشد که در نهاد آن مردمان نمودی خاص داشت زن و مردی مفلس و نیازمند که علی رغم بی بهره بودن از تمکن مالی و دست و پنجه نرم کردن فراوان با فقر و مشکل معیشتی و گذراندن زندگی درکوچه پس کوچه های نیشابور همواره بدون تعهدی بنام ازدواج ؛ یار و همراه و دوست هم بودند در همه تنگناهای زندگی در نهایت پاکی و صداقت و شرافت انسانی گفتن از این کوچه خاطره انگیز بسیار هست و مجال نگارش همچون دفعات قبلی اندک، پس شما را برای همراهی تا مجال بعدی و فرصتی تازه تنها می‌گذارم و همچنان منتظر شنیدن نظرات شما برای رفع نواقص احتمالی مطالب از جانب خویش هستم. شما دوستان می توانید نظرات خود را دربستر اپلیکیشن اینستاگرام به آدرس :
yahya_shekofteh@ نیشابور شهر تمدنهای کهن، مستقیما با نگارنده متن در میان بگذارید.