نیشابور شهر تمدن های کهن
نیشابور شهر تمدن های کهن
خاتون شرق - درود به همه شما دوستان نیشابور شهر تمدنهای کهن  با خودم زمزمه می‌کردم که در کدام هوا نفس می کشی؟ در کدام خیابان؟ در کدام کوچه؟ شب ها از پشت کدام پنجره به شهر می نگری؟

یحیی شکفته / درود به همه شما دوستان نیشابور شهر تمدنهای کهن  با خودم زمزمه می‌کردم که
در کدام هوا نفس می کشی؟
در کدام خیابان؟
در کدام کوچه؟
شب ها از پشت کدام پنجره به شهر می نگری؟
نگرانِ من نباش
من جایم امن است
در غریب ترین کنجِ این دنیایم
در دورترین سیاره از خورشید
در سردترین غروبِ پاییز
و چه جالب شد تلاقی اندیشه هایم با عبور از یکی از قدیمی‌ترین کوره راه‌های قدیم شهر که به  نوعی از سمت حیاط مزار امامزاده یحیی به طرف پی بره و یکی از خروجی ترین راه‌های نیشابور منتهی می شد که به موازات آن در زمان‌های نه چندان دور نیز کال خروشان منوچهری با آبی روان و  زلال  شما را در سایه خنکای درختان چنار و سپیدار و بید؛ همراهیتان می‌کرد!
در شمارگان قبل تا باغ منتسب به مادر دباغ ها آمدیم و از آنجا گفتیم اما تا روایت این  دفعه را بر بال سیمرغ آغاز نکردم بگذارید از فضای سرسبز اینجا و درختان بلند و در هم تنیده این راسته ی کال با شما بگویم آنجا که هنوز بچه محل های کال منوچهری جنوبی آن قدیمی تر هایشان حتی از جمع آوری گلهای درخت بید برای گرفتن عرق بیدمشک یادشان می آید و حتما می‌دانید که بیدمِشک به گروهی از درخت یا درختچه‌های زینتی از سرده بید گفته می‌شود که سنبله‌های آن (که پرمانند و دارای اسانس معطری هستند) در آغاز فصل بهار به عمل می‌آید. یکی از انواع آن که دارای گل‌های زرد کم‌رنگ دم‌گربه‌ای است، زیبایی خاصی دارد ارتفاع درختان گاها  به ۹ متر می‌رسد.
اسانسی از این گیاه گرفته می‌شود به نام عرق بیدمشک که برای معطر کردن شربت استفاده می‌شود و در طب سنتی دارای خواص درمانی بالا است. شاخه‌های بیدمشک همچنین برای تزیین سفره هفت سین استفاده می‌شود و چقدر خاطره انگیز بوده جمع آوری گلها با شادمانی و شوخی و خنده های بچه های پر شر و شور ..
القصه از باغی که پشت به پشت کاروانسرای شیردار است و به باغ مادر دباغ ها  که روزگاری محمد و قاسم که در اداراه دارایی مشهد خدمت می‌کرد زندگی می‌کردند و بعدها دست به  دست چرخید و محمد سامان و حاجی نخعی نیز اینجا بودند بگذریم به محوطه ای باز و زمینی خالی می‌رسیم که روزگاران متمادی به همین گونه و در همه حال زمین بازی بچه های این سرمحل بوده و هست برای انواع بازی های کودکانه از چوگال و بوجول و توشله تا فوتبال و والیبال و … که بلا استثناء همواره با شور و حرارت همیشگی در اینجا برگزار می‌شده زاودی ها؛ دهسنگی ها؛ قاسم آبادی و خماریان و قاسمیان و اردمه و .. همه و همه اینجا خاطرات بسیار دارند.
راستی‌ از « خَنچَه» نگفتم براتون که مدتهاست در همین مکان است و جالبه تا قبل از این تحقیق همیشه برام سوال بود که این چی میتونه باشه؟
اینطور که از محلی ها دریافتم از مدتها قبل اینجا لب چشمه ی یکی از قنات‌ها ی چهارطاق که در مسیر، از اینجا می‌گذرد و به سمت جنوب شهر ادامه دارد است و بعدها با توجه به موقعیت خطرناکی که می‌توانسته برای تردد عابرین داشته باشد اینجا را بصورت اطاقی در آوردند تا ضمن حفاظت از قنات ایمنی آن نیز رعایت شود.
البته با توجه به مرور زمان و احتمال گل و لای گرفتن آن و عدم رسیدگی چندین ساله قطعاً کاربرد قنات آن از بین رفته و دیگر آن کاربرد قبل خود را نداشته باشد کما اینکه تا همین چند سال پیش توسط موتور آب و کف کش به جهت لایروبی و استفاده از آب آن گاها حجم بالایی از آب به داخل کال منوچهری روان می‌شد.
خب در ادامه حرکت به سمت حیاط مزار بر بال سیمرغ خیال، همچنان از آدم‌هایی یادمان خواهد آمد که روزگارانی اینجا در کنار هم خوش و خرم زندگی می‌کردند افرادی مثل محمدی ها، دهنوی ها و خوشدل ها و با عبور از درب منازل ایشان به سر کوچه قدیمی که تابلوی شهرداری بر روی آن نصب است می‌رسیم.
کوچه ای که با چند خانه ی قدیمی و البته با سرگذشت‌های شنیدنی حتماً در مجال بعدی به آن خواهیم پرداخت پس تا نوبت بعدی و فرصتی برای نگارش شما دوستان خوب را به خدای بزرگ می‌سپارم لطفاً با ارسال نظرات ارزشمند خود و راهنمایی خویش مرا در جمع آوری مطالب برای محلات نیشابور یاری کنید شما می‌توانید با مراجعه به اپلیکیشن اینستاگرام در فضای مجازی به آدرس الکترونیکی زیر با من در ارتباط باشید:
@yahya_shekofteh