نه ما می‌فهمیم آنها چه می‌گویند نه آنها می‌فهمند ما چه می‌گوئیم
نه ما می‌فهمیم آنها چه می‌گویند نه آنها می‌فهمند ما چه می‌گوئیم
سعید صفارائی / با بازجوی اصلی یک عده که در اغتشاشات دستگیر شدند صحبت کردم، گفت "یک عمر از آدم‌های درشت سیاسی بازجویی کردم، سخت‌ترین بازجویی به چندصد نفری مربوط است که از کف خیابان بودند، نه من می‌فهمم آنها چه می‌گویند نه آنها می‌فهمند من چه می‌گویم". این سخنان عزت‌الله ضرغامی در جمع دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف به مناسب گرامیداشت ۱۳ آبان است.

پاییز خشک و کم‌بارش امسال احتمالا عجیب‌ترین پائیز عمرم خواهد بود تا پا گرفتن نسلی را که از پای ماهواره و اینترنت می‌آیند با چشمان خودم ببینم. نسلی که به جرات می‌توان گفت کم‌ترین وجه اشتراک را با نسل‌های پیش از خود و بیشترین حجم اطلاعات انباشته را در حافظه جمعی‌اش نسبت به نسل‌‌های پیش از خودش دارد. به نظر می‌رسد این نسل زبان خاص خودش را هم اختراع کرده و این شکاف بین نسلی را هرچه عمیق‌تر می‌کند و البته کرده و این خطرناک است چون وقتی ۲طرف یک‌ ماجرا نتوانند یک زبان‌ مشترک پیدا کنند کار به جاهای باریک‌ می‌کشد.
مسئله‌‌ای که سالها کارشناسان مسائل اجتماعی به عناوین‌ مختلف درباره شکاف بین نسلی هشدار داده بودند امروز از پشت در پا به درون خانه‌های ما گذاشته و حتی اگر چشم به رویش ببندیم با تمام وجودمان حسش می‌کنیم.
امروز اکثریت معترضان مورد اشاره آقای ضرغامی در جمع دانشجویان؛ نوجوانان و جوانانی هستند که به نظر می رسد ارتباطشان را با نسل پیش از خود از دست داده‌اند و ارتباط و اتصالی با تعلقات و تخلفات نسل‌‌های قبلی ندارند.
این نسل از همه ظرفیت خود برای بیان نارضایتی‌ها و خواسته‌هایش استفاده می‌کند و در این‌مسیر هر بار به کشف جدیدی از توانمندی‌های خودش می‌رسد زیرا امکاناتش نامحدود است و ویژگی‌هایش هم‌منحصر به فرد است.
یکی از ویژگی‌های این اعتراضات نداشتن رهبر و لیدر است و این موجب نگرانی است زیرا سبب می‌شود بیانیه‌ای در طی این اعتراضات صادر نشود، درخواست‌ها و اهداف معترضان حتی برای خودشان شفاف و روشن نشود و در صورت ادامه این روند احتمال سقوط اعتراضات در دامن شورش‌های کور و به راه افتادن جنگ‌های قومی و فرقه‌ای به شدت افزایش پیدا کند و حلقه مفقوده این ماجرا همان زبان مشترکی است که پیش از این عرض کردم.
چه اشکالی دارد خود حکومت به این جریان‌های اعتراضی در قالب تشکل‌های صنفی و دانشجویی و حالا هر نوع تشکلی کمک کند تا سازمان یابند و از این طریق اعتمادشان را جلب کند و با آنها زبان مشترک پیدا کند، در این میان تحمل و صبر و مدارا در برابر چند کلام درشت هم هیچ‌کدام از پایه‌های نظام را نمی‌لرزاند.
مسئله‌ دیگر رفتار اکثر شرکت‌کنندگان در جریان اعتراضات خیابانی است، این رفتارها ناشی از شور و هیجان جمعی است و در این شرایط بروز رفتارهای غیرطبیعی امری طبیعی است اما مسئله مهم‌تر کنترل آن است که فقط در صلاحیت پلیس و نیروهای آموزش دیده است نه اشخاصی که خود با رفتارهای هیجانی موجب تندتر شدن شعله اعتراضات می‌شوند.
تقصیر کسانی‌ هم‌ که با سخن و کلام‌شان بر آتش نارضایتی‌ها دامن می‌زنند و فرصت ارتباط بین جریان اعتراضی و حکومت را کم‌رنگ و مخدوش می‌کنند کم نیست.
امروز باید رابطه حکومت با مردم بازسازی و در شیوه‌ها بازنگری شود. قانون وحی منزل نیست، قانون فرع بر عدل و عدل فرع بر حق است و اگر قانونی منافی عدالت و در تضاد با حقوق شهروندی باشد حتما باید تغییر کند و این تغییر را نمی‌توان یکسره به توطئه جریان مسلط داده که این روزها مورد توجه و علاقه صداو‌سیما است ربط داد؛ همان رسانه‌ای که خود در پی تسلط است ولی قافیه را باخته.
امروز تهدید اعتراضات فرصتی است تا حکومت طرحی نو از مردمسالاری پی‌افکند تا در آن صدای همه شنیده شود و از این راه به زبانی مشترک دست پیدا کنیم.
زبان‌مشترک، زبان‌مشترک زبان‌مشترک این حلقه مفقوده را دریابیم‌ که همین حالا هم‌ خیلی دیر است.
غفلت کردیم و حالا به جایی رسیده‌ایم که نه ما می‌فهمیم آنها چه می‌گویند و نه آنها می‌فهمند ما چه می‌گوئیم اگر همین کورسوی امید هم‌کور شود فردا دیگر هیچ رشته پیوندی بین ما باقی نخواهد ماند و ما می‌مانیم با کفتارهایی که دندان تیز کرده‌اند. صدایشان را نمی شنوید؟