رقص با سایه های ناسوت
رقص با سایه های ناسوت
گفت و گو با سحر مقصودی به مناسبت انتشار چهارمین رمان مسعوداصغرنژادبلوچی

به تازگی باخبر شدم جدیدترین رمانِ شما توسط انتشارات کتابسرای میردشتی به چاپ رسیده است. ابتدا، بفرمایید این اثر چه نام دارد و ساختار کلی داستان چگونه است؟
– همانطور که صحبت شد، اخیرا رمان جدیدم با اسم «رقصِ با سایه های ناسوت» از انتشارات کتابسرای میردشتی روانه بازار شده است . و اما خلاصه ای در مورد ساختار کلی داستان:
باید بگویم؛ رمان در دو برهه ی زمانی مختلف و در دو کشور ایران و کانادا پیش می رود.
همانطور که می دانید ذهن در طول رمان خوانی کاملا غیر ارادی به دنبال یافتن الگویی برای همذات پنداری ست، بنابراین در فصل اول فضا سازی ملموسِ دهه ی ۴۰ می تواند خواننده را به راحتی در حال و هوای آن دوره غوطه ور کرده تا ذهن پرسشگر مخاطب را با موفقیت به گذشته پرواز بدهد.
و اما در مورد بخش دوم این کتاب که در سال ۲۰۱۰ میلادی در شهر تورنتو ی کانادا شکل گرفته باید بگویم؛
در این فصل خواننده که هنوز درگیر چگونگی پایانِ بخش اول رمان است ناگهان حقایق زیستی انسانی را در موقعیتی کاملا متفاوت تجربه می کند.
تجربه ای نو از عشق، جدایی، جنون و تنهایی که همگی در فصل اول هم وجود داشته اما شاید جغرافیای کشوری پیشرفته لباسی نو به تن تمام این بدهیات پوشانده است.
در آخر باید بگویم داستان در رمان :«رقصِ با سایه های ناسوت» طوری طراحی شده که مخاطب هیجان زده به دنبال حلقه گمشده ی بین شخصیت های فصل اول و کَرکتر های جدید فصل دوم خواهد بود. کنکاش و کششی با فراز و فر‌ودهایی که گاه دلنواز و رویایی به نظر می رسند و گاه تلخ و شوک آور!
رمان «رقص با سایه های ناسوت» چهارمین اثری ست که در سال های اخیر از شما منتشر شده با توجه به این موضع بازخوردها و سرانه مطالعه رمان ایرانی را در چه سطحی دیده اید؟
– پاسخ به این سوال کمی سخت است، چرا که ارزیابی بازخورد یک کتاب به میزان و سرعت پخش آن کتاب توسط ناشر بستگی دارد. با توجه به اینکه کتاب هایی که تا به امروز به چاپ رسانده ام از مشکل پخش در امان نبوده اما توانسته ام از نظرات خوانندگان به واسطه ی اینستاگرام شخصی ام مطلع شوم. در مجموع نظر مخاطبان نسبت به رمان های که به چاپ رسانده ام بسیار مثبت بوده است. مخاطب بر این باور است که سبک خاص و کشش داستانی به حدی است که شخص را در طول رمان خوانی میخکوب می کند!
بارها برایم نوشته اند که؛ ای کاش فرصت بود تا بی وقفه پای رمان می نشستند تا رمان را به اتمام برسانند. در کل نمودار رشد مطالعه‌ی رمان هایم را به لحاظ موضوع و محتوا در حال اوج گیری می بینم.
و اما در مورد سوال شما نسبت به سرانه مطالعه ی رمان ایرانی ؛
از نظر من رمان و داستان ایرانی همیشه و در هر شرایطی برای مخاطب ایرانی جایگاه خاص خود را داشته است. هر چند این موضوع تازگی ندارد اما باید گفت اگر بی مهرای هم نسبت به رمان خوب ایرانی اتفاق می افتد بیشتر ناشی از عدم معرفی صحیح و تبلیغات است که بخش اعظم آن مربوط به شرکت های پخشی ست که با ناشر در تعامل قرار می گیرند.
در مجموع باید گفت موضوع بازخورد مخاطب، یک فرمول ساده دارد و آن اینکه یک رمان خوب باید در پیشخوان کتاب فروشی های معتبر قرار بگیرد تا بازخوردها به درستی بررسی شود تا رمان خوب جایگاه واقعی خود را پیدا کند .
با توجه به سرریز شدن سیل ترجمه ی رمان های خارجی آیا وضعیت و جایگاه رمان ایرانی را همچنان خوب می بینید؟
– اینجا نه به عنوان یک نویسنده بلکه به عنوان یک خواننده ی حرفه ای باید بگویم خطراتی جدی متوجه رمان ایرانی ست چرا که کتاب های ترجمه بعد از به شهرت رسیدن در کشور مبدع سیر ترجمه در سایر کشورها را در پیش می گیرند. این در حالی است که رمان ایرانی در خوشبینانه ترین حالت به چند نوبت چاپ داخلی دست پیدا می کند.
بنابراین دوباره به پاسخ من در سوال قبل
می رسیم یعنی عدم معرفی صحیح رمان، عدم سرعت پخش رمان و عدم تبلیغات برای دیده شدن رمان، متاسفانه همه و همه آفت هاییست که به جان کتاب های خوب افتاده می افتد.
از این رو نویسنده مجبور است خود را فقط به چاپ مجدد کتاب دلخوش کند.
در خصوص سبک و شیوه خاص خود در حیطه رمان بفرمایید چه شاخصه هایی در رمان های شما نمود بیشتری دارد؟
– در واقع همیشه برآن بوده ام که با نگارش در سبک های مختلف موثرترین ارتباط را با ذهن مخاطب برقرار کنم.
شاید همین نگاه باعث شده که ایده های داستانی را در ژانر های مختلف و با ضرب آهنگی متفاوت در عرصه ی صفحات کتاب به تصویر بکشم. از این رو همه رمان خوان ها با هر سلیقه ای می‌تواند با متن داستان هایی که تا به امروز نوشته ام، ارتباط برقرار کنند. به عنوان مثال؛ مخاطب می تواند رد پایی از سبک هایی چون سیال ذهن، رئالیستی و روانشناسی گرفته تا داستان هایی با تم‌مایه قتل های زنجیره ای به سبک سورالیستی دلهره آور را در رمان ها دنبال کند.
در مجموع باید گفت مشخصه رمان هایی که تاکنون نوشته ام با محوریت آسیب شناسی زنان و تاثیرات آن بر کل جامعه پیش می رود.
داستان های پر هیجانی که آبستن ِ تنش هایی مداوم بین زنانگی و تنانگی ست!
کشش های از جنس مبارزه برای رسیدن، آزادی و‌ یا فرار از مسئولیت پذیری در روابط عاشقانه و یا خانوادگی در کل روایت ها ملموس و قابل تعمق است.
این عملکرد شما ستودنی است چرا که بسیاری از نویسندگان امروز در صدد آن هستند با مباحث شعار زده ، سیمای زندگی را به گونه ای نشان دهند که در واقع آن گونه نیست. در رمان های شما سیمای زندگی چگونه آینگی می شود؟
– ضمن تشکر از حُسن نظر شما، باید بگویم به شخصه بر این باورم که هسته ی اکثر رمان های جاودان دنیا واقیت ها و حتا شاید روزمرگی هاییست که همه انسان ها به نوعی با آن درگیر بوده اند.
واقعیت هایی که گاه غیر قابل باور به نظر می رسند و گاه بنا به دلایل مختلف فرد شجاعت بیان آنچه درونش می گذرد را ندارد!
درست اینجاست که می توان از تفاوتِ نگاه یک نویسنده ریزبین بهرمند شد.
پس نویسنده متبحر کسی ست که بتواند با ظرافت هر چه تمام تر در انتقال احساسات مکتوم انسانی و مکتوب کردن آن ها به روشی قابل فهم موفق باشد.
من همیشه گفته ام نویسندگی نباید به پیچیده نویسی و ثقل نویسی آلوده شود نباید با انگ زرد زدن به هر رمانی آن را از چرخه ی زیست فرهنگی خارج کرد. چرا که به نظر من هدف از رمان نویسی انتقال تجربیات بشری به روشی نو و فارغ از نصحیت ‌و سرزنش است.
بنابراین نویسنده با برانگیختن احساس‌ همذات پنداری مخاطب، از رمان به عنوان منبعی برای آگاهی بخشیدن افراد استفاده می کند .
پس آینه گی در رمان یکی از بهترین روش های آموزش مهارت های روانی، اجتماعی برای بشر امروزیست.
آموزه هایی که برای بدست آوردنشان نیاز به گوش شنوا و اعتراف نیست، نیاز به تایید و تکذیب نیست. بلکه فرد در مواجهه با خود واقعی اش در راستای اصلاح سبک زندگی فردی و اجتماعی خود تلاش خواهد کرد.
کدام بخش از کتاب «رقص با سایه های ناسوت » را مهم تر از سایر فصل ها می دانید؟ می خواهم کمی در مورد آن فصل بدانم، البته بدون اینکه محتوای داستان لو برود.
از نظر من تمام فصل ها از ابتدا و تا پایان جذاب هستند ضمن اینکه همه فصل ها در یک دیگر تنیده شده اند. طوریکه هر بخش جدید با گره افکنی های نو گره های قبلی را از هم باز می کند.بنابراین تفکیک برای برتری دادن فصلی نسبت به فصل دیگر تقریبا غیر ممکن است.
جا دارد قبل از هر چیز در مورد کلیت رمان«رقصِ با سایه های ناسوت» چند جمله ای بنویسم.
این کتاب حول محور سرگذشت دختری به نام ژانیا می گذرد که در شرایط حاد و خاص روانی دست به انتخاب های هولناک می زند.
داستان پوشیده از لایه های مختلف روانی شخصیت های اصلی است که همگی با هم، در تعاملی نابرابر داستان را پیش می برند.
بنابراین فصل مورد علاقه من می تواند قسمتی از رمان باشد که شخصیت اصلی یعنی «ژانیا» در حال واکاوی علت و‌ معلول انتخاب های وحشتناک در طول زندگی اش است.
به عبارتی نقطه ای از رمان که حس همدردی مخاطب با پلیدترین رفتار انسانی هم می تواند برانگیخته شود را بسیار دوست دارم.
به نظر بیدارشدن چنین حسی در مخاطب می تواند نقطه ی اوج این رمان باشد.
به هر حال در این فصل مخاطب آرام آرام متوجه می شود که این زن در بدو رشد گناهکار خلق نشده، بلکه رفتار اطرافیان ناآگاه و نادان او را به ورطه ی تاریک تنهایی و روانپریشی کشانده است.
هدف از این رمان توجه دادن به موضوعات کوچکی ست که شاید خیلی ها از کنار آن بی تفاوت رد می شنوند، است. نشانه های کوچکی که اگر جدی گرفته نشوند می تواند همچو ضربه ای مهلک خود فرد و حتا اطرافیان او را از پا دربیاورد.
از شما ممنونیم که به پرسش های ما صمیمانه پاسخ دادید. ضمن تبریک مجدد برای چاپ چهارمین رمان شما در پایان اگر نکته ای هست که خوانندگان «رقص با سایه ناسوت» برای درک بهتر داستان لازم است به آن توجه نمایند، بفرمایید.
بسیار ممنونم. تنها توصیه ای که می توانم داشته باشم این است که به کتاب «رقصِ با سایه های ناسوت» تنها به عنوان یک رمان نگاه نشود بلکه این رمان می تواند راهنمای خوبی برای توجه دادن به مسائل انحرافی ارتباطی بین افراد نگاه کرد.در پایان از شما برای این گفتگو سپاسگزارم.