مسابقه‌ی ۱۰۵ نفره برای دو صندلی در خانه ملت / تحلیلی بر اسرار هویدا شده‌ی انتخابات
مسابقه‌ی ۱۰۵ نفره برای دو صندلی در خانه ملت / تحلیلی بر اسرار هویدا شده‌ی انتخابات
خاتون شرق - به گفته‌ی فرماندار نیشابور، پیش از آغاز بررسی صلاحیت‌های متقاضیان کاندیداتوری مجلس در نیشابور، 105 نفر در این حوزه‌ی انتخابیه که شامل چهار شهرستان نیشابور، میان‌جلگه، زبرخان و فیروزه می‌شود ثبت نام کردند.

ابوالفضل یغما – جانشین مدیر مسؤول

به گفته‌ی فرماندار نیشابور، پیش از آغاز بررسی صلاحیت‌های متقاضیان کاندیداتوری مجلس در نیشابور، ۱۰۵ نفر در این حوزه‌ی انتخابیه که شامل چهار شهرستان نیشابور، میان‌جلگه، زبرخان و فیروزه می‌شود ثبت نام کردند.

به راستی، چه انگیزه‌ای وجود داشت که این همه آدم در رده‌های سنی، جنسیتی، اقتصادی، سیاسی و دانشگاهی مختلف با مدارک تحصیلی نسبتا بالا و سوابق اجرایی یا اقتصادی و اجتماعی خوب، و احتمالا داشتن مشاغلی متناسب با مدرک و دانش‌شان، وارد میدان رقابت سیاسی برای بدست آوردن کرسی مجلس شدند؟ از این گذشته، در نظر بگیریم که هر کدام از این افراد،‌ با هزینه‌های جانبی‌شان، میلیاردی هزینه کرده‌اند و طبعا فقط دو نفر از این ۱۰۵ نفر به مجلس راه می‌یابند. مگر مجلس چه جذابیتی دارد که این همه افراد با این ریسک بالا به خاطر رفتن به آن دست و پا می‌‌زنند؟ و سر جمع، چند میلیارد تومان پول را برای آن هزینه می‌کنند؟ این واقعا سؤال مهمی است.

البته، افراد ثبت‌نام کننده تا تعیین تکلیف نهایی، باید منتظر می‌ماندند که ببینند صلاحیت‌شان تأیید می‌شود یا نه؟ ولی به هر حال همه امید داشتند که صلاحیت‌شان تأیید شود و در این بلاتکلیفی که آیا می‌شود یا نمی‌شود، نمی‌توانستند بیکار بمانند و خیلی جاها رفتند و سخنرانی کردند و مجلس گرفتند و شام دادند و الی آخر.

و بعضی‌ها که پاک سر کار رفتند مثل خانم چنارانی که اساسا نه تنها خودش را رد صلاحیت‌شده نمی‌دید بلکه رأی اول نیشابور را از آن خود می‌دانست. فکر کنم قبل از اینکه شورای نگهبان تیر خلاصی را به صلاحیت ایشان بزند، ایشان خیلی هزینه‌های زیادی صرف تبلیغات کرد و احتمالا تا مدتی، بدهکار این و آن خواهد بود.

 

واقعا هم آش مجلس دهان را می‌سوزاند!

به هر روی، بحث ما در اینجا چیز دیگری است. اینها که آمدند واقعا به چه انگیزه‌ای آمدند؟ آیا مجلس، خیلی آش دهان‌سوزی است که برای رسیدن به آن می‌شود از آسایش و آرامش و خانواده و تفریح و زندگی و کار و بار عادی گذشت؟ لابد هست که این همه آدم که هر کدام‌شان در یکی دو ماه گذشته لااقل هر وعده‌ی ناهار و شام مجبور بودند خرج ده‌ها نفر دیگر را هم بدهند که دور و برشان باشند، با این اشتیاق و ولع به آن رغبت نشان می‌دهند، حالا بگذریم از شام‌ها و ناهارهای دسته‌جمعی که گاه تا دویست سیصد مهمان هم پذیرایی شدند و خدا می‌داند که چند نفر از این شام و ناهار خورده‌‌ها اساسا در انتخابات شرکت کردند و چند نفرشان رأی خود را به صندوق صاحب مجلس انداختند.

حالا می‌خواهیم ببینیم چه آش دهان‌سوزی در مجلس می‌دهند که این همه به خاطرش سر و دست می‌شکنند؟ البته این آش را در ساختمان ریاست‌جمهوری و شورای شهر هم می‌دهند ولی نه این‌قدر شور که در مجلس دیگی بار می‌گذارند که این همه خلایق دور دیگ جمع می‌شوند. حالا سعی می‌کنیم یک مقدار دقیق‌تر به این آش نگاه کنیم و ببینیم چه آشی است که این قدر دهان را می‌سوزاند؟

 

حقوق ۲۰۰ میلیونی یا ۲۵ میلیونی؟

همین چند روز پیش بود که با هک سیستم محرمانه‌ی مجلسی‌ها غوغایی در خلق در افتاد که گویا نمایندگان مجلس ماهانه ۲۰۰ تا ۲۵۰ میلیون حقوق می‌گیرند یا درآمد دارند.

بعد هم یکی از نمایندگان گفت که حقوق وکلای مردم ۲۵ میلیون است. حالا با این شفافیت‌هایی! که در مجلس و دولت هست،‌ خدا می‌داند که کدام‌یک از این ارقام درست است و الحمد لله رب العالمین، هیچ‌یک از مسؤولان اجرایی کشور یا متولیان سازمان برنامه هم در این باب چیزی نمی‌گویند که معلوم شود این راست است، دروغ است، واقعا حقوق‌شان چقدر است؟ اگر شما از گفت و شنیدهایی که این روزها در دولت و مجلس شنیدید، چیزی فهمیدید و به قطع و یقین رسیدید ما هم رسیدیم.

دیگر اینکه در این مملکت ۸۵ میلیونی با چندین دستگاه اطلاعاتی و امنیتی و چندین دستگاه نظارتی، هنوز هم کسی نمی‌داند آیا واقعا نمایندگان مجلس و رئیس جمهور، حقوق مادام‌العمر می‌گیرند یا نه؟ البته چون اغلب کسانی که برای نمایندگی مجلس یا ریاست جمهوری کاندید می‌شوند کارمند دولت یا دستگاه‌های اجرایی هستند، طبق قانون مدیریت خدمات کشوری،‌ آنها پس از نمایندگی یا ریاست‌جمهوری، حقوق مادام‌العمر دریافت می‌کنند، اما دعوا بر سر این است که حقوق آنها بعد از نمایندگی یا ریاست جمهوری چقدر است؟

 

حقوق مادام‌العمر برای نمایندگان؟

همان چند سال پیش که قانون مدیریت خدمات کشوری اصلاحاتی داشت ظاهرا نمایندگان مجلس، درست مثل کودکانی که دنبال خوراکی بهتر هستند و هیچ استنباطی از قوانین اجتماعی یا مسائل بزرگ‌ترها ندارند، با جابجایی یک ویرگول در متن لایحه‌ی دولت، کردند آنچه را کردند و بر همان اساس، حقوق دوران نمایندگی‌شان را مادام‌العمر می‌گیرند ولی اینکه این حقوق چقدر است، الله اعلم. اگر اصل را بر ۲۰۰ میلیون بگذاریم، ۸۰ درصد آن چیزی حدود ۱۵۰ میلیون می‌شود و اگر اصل را حرف آن نماینده قرار دهیم می‌شود حدود ۲۰ میلیون.

فقط یک اشکال کوچک در این میان هست. اگر صحبت این نماینده را واقعی و درست بدانیم، اولا با آن اسناد لو رفته و هک شده چه باید کرد؟ دوما آیا با حقوق ۲۰ میلیون، می‌شود چک‌های تبلیغاتی میلیاردی را پاس کرد؟

حالا ما با آقایان ریاست جمهوری‌ها کاری نداریم. چون بالاخره در این ۴۰ – ۴۵ سال، حداکثرش ۱۰ نفر بوده‌اند که خیلی رقم درشتی نمی‌شود. ولی نمایندگان عزیزمان که این همه دل به حال انقلاب و اسلام می‌سوزانند و این همه از خودشان و امام زمان مایه می‌گذارند اینها را که تعدادشان سر به خدا می‌زند کجای دل‌مان بگذاریم؟

خب، این از بحث حقوق که نامعلوم است. اما وجه دیگر.

 

کمک‌های فی سبیل الله یا وعده‌های فردایی؟

در میان تبلیغات نامزدها خیلی مسائل متفرقه و حاشیه‌ای دیده می‌شود که اتفاقا همان‌ها متن هستند. مثلا اینکه یک یا چند فروشگاه بزرگ کوروش یا یک یا چند واحد صنعتی یا کارگاهی،‌ یا یک یا چند پاساژ و مجتمع فروشگاهی یا چند واحد مسکونی قدیمی و جدید ساز در اختیار یک یا چند نماینده قرار می‌گیرد برای ستاد تبلیغاتی. آیا صاحبان این مراکز،‌ همین‌طور خیرا الی الله این مراکز را اهدا می‌کنند؟ شما باور می‌کنید؟ من که نمی‌کنم. حتما یک امتیازی، قولی، وعده‌ای چیزی باید در کار باشد.

یا اینکه مثلا کارخانه‌داری، مزرعه‌داری، تاجری، کاسب درشتی، یک مقدار قابل توجهی کمک می‌کند به اینکه یک نفر نماینده شود و آیا این مبالغ، همین طور فی امان الله اهدا می‌شود؟ یا مبالغی که گفته شد و می‌شود برای خرید و فروش رأی داده می‌شود و به گفته‌ی یکی از شاهدان عینی، پیشنهاد ۳۰ هزار تومان به ازای هر رأی داده شده است. حالا اگر در نظر بگیریم که مثلا ۱۰ هزار رأی لازم است که در نتیجه‌ی آرا تأثیرگذار باشد، می‌شود ۳۰۰ میلیون ناقابل.

از اینها که بگذریم، هزاران کار و اقدام رانتی غیر قابل پیگیری در مجلس اتفاق می‌افتد که خیلی یواشکی و محرمانه انجام می‌شود و شاید خیلی از آنها را خلق الله هر گز نفهمند مثل گرفتن امتیازات، دریافت مجوز استخدام پسر عمو و دختر خاله، گرفتن امتیاز وام‌های کلان، تأسیس مراکز و مجتمع‌های فرهنگی و آموزشی و غیره که پشتش ردیف‌های بودجه هم هست و ارتباطات ناسالم مالی مثل داستان شاسی‌بلندها و دنا پلاس‌ها و سکه‌ها و خیلی ماجراهای ناسالم دیگر که اصلا، مبحث نمایندگی و وکالت مردم برای امور تقنینی کشور را کلا به کثافت می‌کشد.

آقای رشیدی کوچی، نماینده‌ی مرودشت فارس که در طول دوره‌ی نمایندگی‌اش واقعا سنگ تمام گذاشت و کار کرد برای ملت، اخیرا مصاحبه‌ای داشت که در آن عنوان کرد، پیشنهاداتی در مجلس به نماینده‌ها می‌شود که ۲۰۰ میلیارد به خود ایشان پیشنهاد شده برای اینکه مصاحبه کند و بگوید واردات خودرو منتفی شده. دهان انسان که می‌سوزد هیچی، سر آدم هم صوت می‌کشد از این آش داغ و پر از حبوبات که کمترینش همان سکه‌هایی است که آقای رائفی‌پور نقل کرد و بیشترینش همین که آقای کوچی گفت و اضافه کرد که اگر بخواهی، از این درآمدها در مجلس زیاد است!!

خب!‌ حالا متوجه شدید که چرا برای دو کرسی مجلس در نیشابور ۱۰۵ نفر آدم با این همه خدم و حشم، این همه مشتاقانه وارد رقابت می‌شوند؟ عمق این تعفن و ابتذال و فسادخانه‌ی ملت ملاحظه شد؟

و از همه جالب‌تر اینکه نماینده‌‌ی رأی اول تهران، کسی نیست جز برادر روحانی تندرومان، جناب نبویان که کوس دختربازی‌اش خیلی‌ وقت است بر سر محله‌ها زده شده و گفتگویش با دوست دخترش که خیلی هم دیدنی بود در لباس روحانیت، توسط چاپار یوتیوب تا آن سر دنیا هم رفت. گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست…

 

کی توانسته بپرسد و کی راستش را گفته؟

یک قضیه‌ی دیگر هم هست. آیا تا حالا در این ۴۵ ساله، کسی از نماینده‌ای توانسته است بپرسد شما در یک یا دو یا چند دوره‌ای که نماینده‌‌ی ما بودی چه گلی به سر ملت زدی؟، انقلاب را چقدر در جهت اهداف اولیه و واقعی‌اش پیش بردی؟ چقدر قانون در مجلس تصویب کردی که دردی از دردهای مردم را دوا کند؟ آیا اصلا جرأت و قدرت سؤال کردن از نماینده را داریم؟ آیا اگر سؤال کردیم، نماینده‌ای هست که جواب بدهد؟ آیا جوابی که می‌دهد سر کار گذاشتن نیست؟ مثلا آقای سبحانی نیا یا آقای مروی که سابقه‌ی بیشتری دارند تا حالا هیچ‌وقت توضیح داده‌اند در مجلس چه خبر است؟ حالا ما سراغ چنارانی و ارکانی هم خواهیم رفت که سؤالاتی را از آنها بپرسیم ولی فکر می‌کنید آنها واقعیات پنهان مجلس را با ما در میان می‌گذارند؟ گمان نمی‌کنم، چون آنها هم مثل بقیه‌ی نمایندگانی که دوره‌شان تمام می‌شود می‌روند آن بالا بالاها توی وزارت‌خانه‌‌ها و سازمان‌های حاکمیتی و امثال اینها جا خوش می‌کنند و اگر راز نگه‌دار نباشند و همه چیز را لو بدهند باید برای همیشه با پست و مقام خدا حافظی کنند بنا بر این لام تا کام نخواهند گفت و هیچ رازی را بر ملا نخواهند کرد.

 

از نماینده‌ی خدابیامرز نیشابور بشنویم

یادم هست زمانی که من پایه‌گذار یک مرکز فرهنگی در نیشابور بودم و با اینکه ما پروانه فعالیت از وزارت ارشاد داشتیم اصناف گیر داده بود که طبق قانون نظام صنفی باید پروانه کسب بگیری. ما قانون نظام صنفی را خواندیم و دیدیم اصناف راست می‌گوید و طبق این قانون، هر کسی که دری به خیابان باز کند چه دانشگاه باشد چه اداره دولتی چه هر مرگ و کوفت دیگری، باید پروانه کسب بگیرد. بعد قانون را برداشتیم بردیم پیش خدا بیامرز دولت‌آبادی گفتیم شما این قانون را تصویب کرده‌اید؟! دولت‌آبادی بعد از اینکه قانون را ورق زد و نگاه کرد، خیلی شگفت زده شد و گفت: به خدا ما روح‌مان خبر ندارد، این را می‌گذارند توی خیزه‌ی میز ما، ما هم می‌رویم امضا می‌کنیم، ما که تمام متن قانون را نمی‌خوانیم، همین که بعضی‌ها به بعضی مواد گیر می‌دهند و بحث می‌کنند، ما هم در همین حد اطلاع داریم، دفتر ما بررسی می‌کند و گاهی هم به جای ما امضا می‌کنند. بعد هم به طعنه گفت: کی اینها را می‌خواند بابا، شما هم دل‌تان خوش است ها!

خب! حالا شما حدیث مفصل بخوان از این مجمل که چه بلبشویی است در مجلس قانون‌گذاری!

 

وکلای درباری فرقی با خرید و فروش صلاحیت و آرا ندارد

یک وجه دیگر و بسیار مهم‌تر داستان هم این است که هم در زمان شاه سابق گفته می‌شود که نمایندگان از دربار معرفی می‌شدند و صحبت‌های آقای حداد عادل سند این روایت است، هم در زمان فعلی که به روایت برخی نمایندگان ادوار مثل آقای صادقی که از خرید و فروش صلاحیت‌ها خبر داد و اگر نمی‌بود حتما می‌ترسید که دروغ باشد و نمی‌گفت، چون درافتادن با شورای نگهبان، خیلی کار دشواری است و یکی هم همین اواخر از پیشنهادات کارچاق‌کن‌های شورای نگهبان برای تأیید صلاحیت می‌گفت که خدایی مبلغ هم بالا بود.

از این طرف هم صحبت‌های آقای پور ابراهیمی‌، نماینده‌ی کرمان را در نظر بگیریم که گفته بود خرید و فروش رأی و دادن هدیه برای رأی، جزو تخلفاتی است که در سطح گسترده انجام شده است.

خلاصه‌ی مطلب اینکه، اگر اصلاح طلبان جشن بگیرند که مشارکت پایین بوده و اگر اصولگرایان جشن بگیرند که حماسه‌ی حضور اتفاق افتاده، هر دو تا فرع ماجرا است و اصل مطلب، در سوراخ‌های دموکراسی است یعنی انتخابات، خوب خوبش می‌شود محمد خاتمی که نتایج دوران هشت ساله‌اش اگر هم درخشان بوده، فعلا نابود شده است و بد بدش هم می‌شود احمدی‌نژاد که دیدیم چه بر سر مملکت آورد و میانه‌اش می‌شود روحانی که گویا در تقابل با تصمیمات رهبری و سیاست‌های کلان بود و چند بار رهبری در بیانات‌شان، دهه‌ی ۹۰ را برای کشور دهه‌ی خوبی ندانستند و مضمونا گفتند که فرصت‌های خوبی از دست رفته است.

 

دموکراسی از بقیه‌ی نظام‌های حکومتی بهتر است

یادم هست که یک استاد علوم سیاسی در دانشگاه فردوسی در مصاحبه‌ای که با ایشان داشتم و موضوع دموکراسی را به چالش کشیده بودم، گفت عجالتا در این وانفسای دیکتاتوری و نظام‌های پادشاهی و شبه پادشاهی و اینها، دموکراسی، باز از بقیه بهتر است.

ولی واقعا اگر دموکراسی، عجالتا بهترین راه است چه باید کرد که انتخابات‌ها دچار این ماجراهای فسادانگیز و مفسدانه نشود و البته نگفته پیداست که فساد انتخابات مربوط به ایران و پاکستان و عراق تنها نیست و اروپا و امریکا هم خیلی درگیرتر از ما هستند در این زمینه‌ها و البته داستانش طولانی است و تا حالا نه فیلسوفان، نه جامعه‌شناسان، نه دانشمندان علوم انسانی، هیچ‌کدام هیچ راهی برای برون رفت از این منجلاب دموکراسی پیدا نکرده‌اند و حتما در مقالتی دیگر، این را هم برخواهم رسید که پس چه باید کرد؟