ماراتن تجمل‌نمایی در جامعه امروز بیداد می‌کند
ماراتن تجمل‌نمایی در جامعه امروز بیداد می‌کند
خاتون شرق - اهمیت ارنست بودن نمایشنامه‌ای است که اسکار وایلد در ۱۸۹۵ به رشته تحریر در آورده و در آن به معتقدات و آداب و رسوم مردم انگلستان در قرن نوزدهم سخت تاخته و طرز تفکر و زندگی اشراف آن قرن را به باد استهزا گرفته است.

سعید صفارائی / اهمیت ارنست بودن نمایشنامه‌ای است که اسکار وایلد در ۱۸۹۵ به رشته تحریر در آورده و در آن به معتقدات و آداب و رسوم مردم انگلستان در قرن نوزدهم سخت تاخته و طرز تفکر و زندگی اشراف آن قرن را به باد استهزا گرفته است.
«اهمیت ارنست بودن» یک کمدی مبتذل برای آدم‌های جدی نمایشنامه از اسکار وایلد، شاعر و نمایش نامه نویس ایرلندی است که برای نخستین بار در ۱۴فوریه ۱۸۹۵ در تماشاخانه سنت جیمز در لندن به روی صحنه رفت. این نمایش نامه درباره آدم‌هایی است که برای فرار از تعهداتشان، هویت جعلی برمی گزینند. منتقدان هم دوره وایلد، همگی طنز موجود در نمایش نامه را ستودند و برخی فقدان پیام های اجتماعی در اثر را از معایب آن دانستند و برخی دیگر معتقد بودند اهمیت ارنست بودن، نقطه اوجی در فعالیت هنری وایلد به شمار می رود.

مدتی است عباس جانفدا کارگردان تئاتر مشهدی این تئاتر را در سالن اصلی تئاتر شهر مشهد به روی صحنه برده که با اقبال تماشاگران‌ مواجه شده است.عباس جانفدا متولد سال ۱۳۵۶ فارغ‌التحصیل رشته برق از دانشگاه فردوسی مشهد است.
او در دوران دانشجویی کانون تئاتر دانشگاه فردوسی را تاسیس می‌کند و به گفته خودش پس از ۲دهه جریان‌ مسکوت تئاتر دانشجویی را در خراسان احیا می‌کند و به کمک همراهانشان نخستین جشنواره تئاتر دانشگاه‌های خراسان را برگزار می‌کند.
جانفدا در ادامه گفت: از اواسط دهه هفتاد این فعالیت‌ها آغاز و باعث شد موجی از جوانان به سوی بدنه حرفه‌ای تئاتر گرایش پیدا می‌کنند تا فضای فرهنگی در دانشگاه‌ها شکل جدی‌تری بگیرد.
به بهانه اجرای این‌ نمایش به دعوت موسسه هنری بابک در سالن هتل امیران نیشابور با او گفت‌وگو کردیم.

عباس جانفدا در پاسخ به این‌سوال که این‌ چندمین نمایشی است که به روی صحنه می‌برد گفت: در حقیقت نمی‌دانم شاید بیست و پنج به ششمین کاری بود که با روی صحنه بردم.

او در ادامه درباره علت انتخاب نمایش «اهمیت ارنست بودن» می‌گوید: گروه ما به نام هامش با درجه کیفی الف در سامانه استقرار گروه‌های نمایشی کشور ثبت شده که جزو گروه‌های قدیمی تئاتر مشهد است و خانم المیرا سلیمانی‌راد که مترجم زبان و عصو این گروه هستند برای ترجمه آثار تئاتر اظهار تمایل کردند و در ادامه سعی کردیم به سمت نمایشنامه‌هایی برویم که بتوانیم ایرانیزه کنیم و طی بررسی‌هایی که انجام دادیم به نمایشنامه‌های اسکار وایلد رسیدیم که هم درون نامه طنز داشت و هم به لحاظ درون‌مایه و سوژه‌ها به فضاهای شرقی ما نزدیک است و در این‌ نمایشنامه هم اسکار وایلد انگلیس دوران ویکتوریایی را به تصویر کشیده که در آن به اختلاف طبقاتی و تجمل‌گرایی و چشم هم چشمی و اشرافیت‌زدگی و روابط نامتعارف درون خانوادگی و سایر مسائل اجتماع انگلیس آن دوران پرداخته و نقد کرده که ار همه آثارش به این‌ موضوع‌ها می‌پردازد و نمایشنامه «اهمیت ارنست بودن» شاخص‌ترین اثر اسکار وایلد است.
این اثر را انتخاب کردیم و ترجمه شد و در طول روند ترجمه چندبار ویراستاری شد تا دیالوگ‌ها با صورت نمایشی درآید اما وارد مرحله اجرای نمایش نشد زیرا تعداد بازیگران زیاد بود و شرایط تولید خاصی داشت و همچنین به خاطر شروع کرونا اجرای آن به تعویق افتاد تا اینکه پارسال کانون تئاتر دانشگاه علوم‌پزشکی مشهد از من دعوت کرد برای تولید یک اثر نمایشی به عنوان مشاور و مدرس با ایشان همکاری کنم و من نمایشنامه «اهمیت ارنست بودن» را پیشنهاد کردم زیرا تعداد بازیگران زیادی داشت و همه متقاضیان بازیگری را می‌شد مشارکت داد و همچنین فضای نمایش هم جوان بود و به شرایط سنی این بچه‌ها نزدیک بود و از طرف دیکر چون قرار بود یک دوران کارگاهی را طی کنیم می‌شد امیدوار بود که اثر قابل اعتنایی از آب درآید و تمرینات این نمایش از ابتدا تا نخستین اجرا حدود ۶ماه طول کشید و نکته جالب اینکه بیشتر بازیگران این نمایش نه تنها سابقه بازیگری نداشتند حتی تجربه دیدن تئاتر هم نداشتند و تنها آقای زارع و کرابی و خانم توکلی در این‌ گروه تجربه‌های محدودی داشتند و به همین‌خاطر مسیر سخت و پیچیده‌ای را پشت سر گذاشتیم.

بزرگ‌ترین چالش شما در این نمایش چه بود؟
به خاطر مواردی که توضیح دادم بزرگ‌ترین چالش ما آموزش قواعد حرفه‌ای تئاتر به این بازیگران و پس از آن آموختن اصول و مبانی تئاتر بود و با خاطر اینکه این نخستین و شاید آخرین تجربه تئاترشان بود کمی سرسختی می‌کردند و نمی دانستند چطور آن مواردی را که از ایشان می‌خواهیم و انتظار داریم اجرا کنند اما در نهایت بسیار خوب کنار هم قرار گرفتند و یک‌دل شدند و این اثر با همه چالش‌ها آماده اجرادشد که مصادف شد با ایام اعتراضات خیابانی و باز اجرای آن تا اسفندماه پارسال به تاخیر افتاد و بالاخره در سالن اصلی تئاتر شهر مشهد به روی صحنه رفت و با استقبال بسیار خوب مخاطب مواجه شد و همین انگیزه‌ای شد که برای دومین بار این نمایش را از ششم فروردین امسال در ایام ماه مبارک رمضان پس از افطار در همان سالن اصلی تئاتر شهر به روی صحنه ببریم که باز هم با استقبال مخاطبان روبرو شد و برای اجرا در نیشابور هم از طرف گروه تئاتر بابک دعوت شدیم.

تاکنون چند اجرا از این نمایش به روی صحنه رفته است؟
حدود ۲۸ سیانس در مشهد و سه بار هم در نیشابور اجرا شد البته سبزوار و تایباد ام‌متقاضی اجرای این نمایش بودند که در حال حاضر امکان‌پذیر نیست و با نظر می‌رسد پرونده اجرای این‌نمایش در نیشابور بسته می‌شود.

با توجه به اینکه بیشتر بازیگران این نمایش نخستین تجربه‌شان بر روی صحنه بود چقدر در روند اجرای این نمایش توانستند با خلاقیت و اجراهای فی‌البداهه کمک کنند؟
البته اجرای فی‌البداهه در این نمایش کمتر از ۱۰درصد و بیشتر براساس اتفاقاتی بود که دوی صحنه شکل می‌گرفت مثلا در اجرای نیشابور چند لحظه برق سالن قطع شد و بازیگران با همین‌ موضوع یک شوخی درست کردند اما بقیه آن‌ چیزی که در نمایش اجرا شد قبلا تعیین یا پیش‌بینی شده بود و برای اجرای نیشابور هم قرار شده بود در چند دیالوگ بازیگرها با لهجه نیشابوری و مشهدی شوخی کنند ولی در طول نزدیک به ۳۰اجرا بچه‌ها به اعتماد به نفس رسیده بودند و اگر از اجرای روزهای اول فیلمی گرفته می‌شد و با اجرای روزهای آخر مقایسه می‌شد این تغییر کاملا واضح قابل مشاهده بود.

می‌شود گفت نمایش‌نامه در طول تمرین شکل گرفت؟
بله بخش اعظم آن در طول تمرین و شوخی‌هایی که در طول تمرین تعریف می‌کردیم و براساس بازخوردی که از تماشاچی می‌گرفتیم شکل گرفت مثلا سوژه زمستان سخت اروپا را به عنوان شوخی انتخاب کردیم و قرارداد اول ما این بود که بازیگر فقط بگوید «در این شرایط زمستان سخت اروپا» اما آنچه که در ادامه شکل گرفت و به آن اضافه شد چیزهایی بود کا تود بازیگران در صحبت‌هایشان به آن اضافه کردند که از بین آنها بهترین‌ها را انتخاب و به نمایش اضافه کردیم یعنی چهار کلمه به چند جمله تبدیل شد که مورد توجه مخاطب هم قرهر گرفت و از این دست چند مورد دیگر هم داشتیم و چون شیوه کار کارگاهی بود و قرار بود به شیوه اجرا به متن جلو برویم این جمله‌ها از دل نمایش درآمد.
به نظر شما بیشترین وجوه اشتراک این‌ نمایشنامه با شرایط و وضعیت‌ موجود چه بود که باعث شد این نمایشنامه را انتخاب کنید؟
تجانس‌هایی وجود داشت و وقتی تمرین‌های این‌ نمایش شروع شد جامعه درگیر معضلاتی مانند گرانی و تورم به شکلی فزاینده شده بود و همین گران شدن دلار به نظر من باعث ایجاد شکاف طبقاتی عمیقی در جامعه شد و بارزترین نکته این‌نمایشنامه هم‌شکاف طبقاتی جامعه آن زمان انگلیس و تجمل‌گرایی است که این روزها در جامعه ما بسیار رواج پیدا کرده به طوری که می‌بینیم شخصی درآمدی اندک دارد اما حتما بادی تلوزیون خانه‌اش ال ای دی چند اینچ باشد یا وسیله نقلیه نداشته باشد اما حتما باید در دکوراسیون خانه‌اش وسیله خاصی وجود داشته باشد چون در عموم جامعه این طور است یعنی یک‌ نوع ماراتن تجمل‌نمایی در جامعه امروز ما بیداد می‌کند و این نمایشی از تجمل است.
من متولد دهه ۵۰هستن و زندگی دهه ۶۰ و ۷۰ را تا به امروز دیده‌ام و در مقایسه با این روزها آن چیزی که در زندگی ایرانی‌ها به عنوان یک اصل وجود داشت قناعت بود که بسیار کم رنگ شده است.
موضوع دیگر کتمان حقیقت و پنهان کردن شخصیت واقعی خود است که این هم از ویژگی‌های متن نمایشنامه اسکار وایلد است و آدم‌های این‌ نمایش هیچ‌کدام‌حاضر نیست شخصیت واقعی خود را در معرض قضاوت دیگران‌ بگذارند و همیشه با ماسکی از دروغ و نفاق در مقابل دیگرا ظاهر می‌شوند و هرکدام از شخصیت‌های این‌مایش دارای اسامی و هویت‌های چندگانه هستند و بسته به مکانی که در آن قرار می‌گیرند از هویت‌ جعلی‌شان استفاده می‌کنند که این هم یک ویژگی بارز است که در جامعه امروز ایران بسیار با آن‌ مواجه هستیم‌‌.
موضوع بعدی در این‌ نمایش ازدواج جوانان و سخت‌گیری‌هایی است که از طرف خود جوانان و خانواده‌هایشان انجام‌ می‌شود که سبب شده آمار ازدواج کاهش پیدا کند و اگر هم وارد این‌ گود بشوند ازدواج آسان را انتخاب نمی‌کنند و با سراغ تجمل‌نمایی می‌روند و خانواده‌ها هم بر آتش این‌ماراتن تجمل‌نمایی می‌افزایند و از طریق این‌ نمایشنامه می‌خواستم آینه‌ای در مقابل جامعه امروز ایران قرار بدهم و تلنگری به جامعه بزنم برای آن‌چیزی که هست و نباید باشد.
در حقیقت نمایش‌ «اهمیت ارنست بودن» آئینه‌ای است از جامعه امروز ما.

چقدر در متن نمایشنامه تغییر دادید؟
در محتوا و شکل داستان تغییر نکرد فقط در مسیر نمایش تعدادی دیالوگ برای پررنگ‌تر شدن برخی وجوه جامعه امروز ایرانی اضافه شد.
البته اجرای نمایشنامه اصلی اسکار وایلد سه ساعت و ۱۰دقیقه طول می‌کشید که خیلی در حوصله تماشاگر ایرانی نیست به همین‌ خاطر مجبور به کوتاه کردن آن شدیم با این حال زمان نمایش به ۲ساعت و ۱۵دقیقه رسید.

به نظرم رسید که در نیم‌ ساعت ابتدایی دیالوگ‌ها و بازی دچار رکود هستند و از این زمان به بعد مخاطب وارد فضا و زمان نمایش می‌شود.
یکی از ویژگی‌های نمایشنامه‌های اسکاروایلد همین است که زمان زیادی را صرف معرفی کارکترهای داستانش می‌کند و در نمایشنامه اصلی و پرده نخست که گفت‌وگوی ارنست و جک است بسیار طولانی‌تر و دارای دیالوگ‌های سنگین و فلسفی درباره شناخت انسان از خود و موقعیت انسان در جامعه و هویت‌ انسان اشرافی است و این ویژگی در سایر آثارش مانند بادبزن خانم وندرمیر و داماد مطلوب و بقیه آثارش فضای داستان به همین شکل است و مانیفست‌هایی را که درباره جامعه می‌خواهد بدهد از دهان بازیگرانش بازگو می‌کند که ما بسیاری از آنها را حذف کردیم اما چون بسیاری از ماجراهای ادامه داستان به همین گفت‌وگوهای ابتدایی بستگی داشت مجبور بودیم این‌ملال ابتدای نمایش و ریتم کند را بپذیریم و پس از حدود ۲۰دقیقه ضرباهنگ‌ نمایشنامه سرعت پیدا می‌کند هرچند در همان شروع هم شوخی‌هایی را اضافه کردیم تا از ملال ریتم کند ابتدای نمایش کاسته شود.

بزرگ‌ترین‌ کابوس کارگردان تئاتر چیست؟
در حال حاضر پیدا کردن سرمایه‌گذار و تامین سرمایه‌های تولید نمایش است و طبیعتا با شرایط فعلی نباید انتظار برگشت سرمایه داشته باشد به خصوص با وجود شرایط خاص مشهد که در آن جریان‌های سیاسی بسیار پررنگ‌‌تر از جریان‌های فرهنگی هستند بر فعالیت‌های فرهنگی سایه انداخته و ریسکش را هم افزایش می‌دهد و هر لحظه امکان واکنش منفی هز سوی این جریان‌ها نسبت به یک اثر تئاتر وجود دارد که ممکن است آن را به محاق ببرد.

به نظر شما آیا تئاتر امروز ما مخاطب فعال دارد؟
بله حتما دارد. در سال ۱۳۹۳ در مشهد تماشاچی حرفه‌ای تئاتر و کسانی که تئاتر رفتن مانند سینما رفتن در سبد فرهنگی‌شان باشد را نداشتیم و در آن‌ مقطع در یک تصمیم جمعی با دوستم منصور جهان‌بخش تلاش کردیم به تولید تماشاچی حرفه‌ای بپردازیم و به این نتیجه رسیدیم برای جلب مخاطب به سالن تئاتر باید یک قدم عقب‌نشینی کنیم و تئاتری تولید کنیم که با ذائقه عمومی مردم سازگار باشد، توانایی خرید بلیط آن را داشته باشند، برای عموم قابل فهم باشد و همچنین نوستالژیک باشد و با توجه به‌ این موارد به نمایش علیمردان‌خان رسیدیم. این نمایش‌نامه را نوشتم و در سال ۱۳۹۳ در سالن هلال احمر مشهد که حدود ۲۰سال تعطیل شده بود به روی صحنه بردیم و بسیار مورد استقبال قرار گرفت و هنوز هم‌ جزو پرفروش‌ترین نمایش تئاتر خراسان است.
برای سال بعد نمایش حسن کچل زنده‌یاد علی حاتمی را به روی صحنه بردیم که به لحاظ محتوا کمی از علیمردان‌خان عمیق تر بود اما همان ویژگی‌های نوستالژیک و عامه پسندی را داشت و قرار بود سومین تولیدشان امیرارسلان نامدار باشد.
در هرکدام از این نمایشنامه‌ها یک شیوه اجرا را انتخاب کردیم برای علیمردان‌خان شیوه تخت حوض، برای حسن کچل شیوه نقالی و پرده‌خوانی و در امیرارسلان قرار بود به شیوه خیمه‌شب بازی اجرا شود و بدین‌ترتیب سطح سلیقه تماشاچی را بالا ببریم تا به آثار کهن ادب فارسی مانند خسرووشیرین و داستان‌های عطار برسیم.
متاسفانه پس از نمایش حسن کچل با واکنش عجیب و غریبی مواجه شدیم‌ که کار را متوقف کرد و از طرف دیگر پس از اجرای نمایش کمدی موزیکال علیمردان‌خان موجی از این نوع تئاتر در مشهد به راه افتاد که بیشتر به هجو وهذل نزدیک بود و این این دو مورد باعث شد این ادامه مسیر منصرف شویم.
اما به جرات می‌توانم بگویم‌ تاریخ تئاتر مشهد به ۲دوره پیش از اجرای تئاتر علیمردان‌خان و پس از آن قابل تقسیم می‌شود و امروز جان‌ها کوچکی از مخاطبان حرفه‌ای تئاتر در مشهد داریم که اگر این را هم خراب نکنند می‌توانیم به آینده امیدوار باشیم.

ارتباط تئاتر ایران با جهان را چطور می‌بینید؟
در سال‌های اخیر به خاطر چالش در مناسبات سیاسی این ارتباط کم‌رنگ‌تر شده اما هنوز این ارتباط وجود دارد و تئاتر‌های مختلفی از ایران در کشورهای اروپایی اجرا می‌شود اما فاصله ما با تئاتر روز دنیا فرسنگ‌ها فاصله دارد و در همین‌ جشنواره تئاتر فجر که هنوز آثار درچه یک تئاتر دنیا در آن اجرا نمی‌شود می‌بینیم که چقدر به لحاظ تکنیک و اجرای صحنه با تئاتر روز دنیا فاصله داریم.

صحبت آخر
از مردم خوب نیشابور که از سه اجرای نمایش اهمیت ارنست بودن حمایت کردند تشکر می‌کنم. نیشاکبر همیشه مهد ادب و هنر بودا و در هیچ ب ه‌های از زمان نقش نیشابور در فرهنگ‌سازی و ادب‌پروری قابل انکار نیست و نزدم نیشابور هم مردم فرهنگ دوست و ادب‌پروری هستند و در همین اجراها با وجود اینکه نگران واکنش تماشاچی‌ها بودیم با یک تماشاچی پرورش یافته و با فرهنگ‌ در نیشابور مواجه شدیم که مقتضیات تماشای تئاتر را به خوبی بلد است و آرامش را که در اجرای نیشابور داشتیم در کمتر شهرستانی دیدم و این‌ نشانه رشد فرهنگی مردم نیشابور است.