شیخ عطار، عارفی انسان‌دوست و دیگر هیچ
شیخ عطار، عارفی انسان‌دوست و دیگر هیچ
خاتون شرق - اساس مراسم و ایام بزرگداشت در دوران پهلوی بر این مبنا گذاشته شده بود که حکومت پهلوی، توجه زیادی به هویت ایرانی داشت و بر نکوداشت بزرگان ایران زمین اصرار می‌ورزید. محور این بزرگداشت‌ها با توجه به اینکه تا قرن حاضر، چندان توجهی به این بزرگان نشده بود، خطر فراموش شدگی آنان در حافظه‌ی جمعی مردم وجود داشت و از سویی، گرد و غبار لایه‌مند و پرحجم تاریخ بر روی آثار و بیوگرافی این بزرگان، باعث شده بود که واقعیت‌ها و حقایق هویت ملی، در پرده‌ای از ابهام و گسستگی فرهنگی قرار گیرد.

ابوالفضل یغما – کارشناس ارشد ادبیات فارسی
مراسم نکوداشت و بزرگداشت گذشتگان، سنتی است که از اوایل دوره‌ی پهلوی اوج گرفت و در یک قرن گذشته، همواره از سوی دولت‌های مختلف، به رسمیت شناخته شده و مورد توجه قرار گرفته است.
بزرگداشت یک شاعر، عارف، ریاضیدان، هنرمند و دانشمند در ایران، شامل یک سری مراسم رسمی و یک مقدار سخنرانی و احیانا برگزاری همایش‌های سنتی و تا حدودی حکومتی است که در هر دوره، بنا به سیاست‌های دولت و حکومت، شکل و شمایل متفاوتی دارد.

فلسفه‌ی بزرگداشت‌ها در دوران پهلوی
اساس مراسم و ایام بزرگداشت در دوران پهلوی بر این مبنا گذاشته شده بود که حکومت پهلوی، توجه زیادی به هویت ایرانی داشت و بر نکوداشت بزرگان ایران زمین اصرار می‌ورزید. محور این بزرگداشت‌ها با توجه به اینکه تا قرن حاضر، چندان توجهی به این بزرگان نشده بود، خطر فراموش شدگی آنان در حافظه‌ی جمعی مردم وجود داشت و از سویی، گرد و غبار لایه‌مند و پرحجم تاریخ بر روی آثار و بیوگرافی این بزرگان، باعث شده بود که واقعیت‌ها و حقایق هویت ملی، در پرده‌ای از ابهام و گسستگی فرهنگی قرار گیرد.
به همین جهت، تلاش زیادی از سوی دانشگاه‌ها در آن زمان مبذول گردید که همایش‌های مفصل و پرطول و تفصیلی برای بزرگان ایران برگزار گردد و فراخوان‌های جامعی در این زمینه داده شود و حتی مهمانان مهمی از سایر کشورهای جهان به این نشست‌ها دعوت شده و در باره‌ی آثار، افکار و زندگی این بزرگان، مقالات و یادداشت‌های علمی زیادی تهیه و تنظیم گردد و حاصل سخنرانی‌ها و خوانش‌ها، پس از این نشست‌ها و همایش‌ها به چاپ برسد و در دسترس عموم قرار گیرد تا کل جامعه، شناخت دقیق‌تر و جامع‌تری از بزرگان تاریخ خود بدست آورند و به پشتوانه‌ی هویت فرهنگی قوی‌تری که حاصل می‌شود اتحاد ملی منسجم‌تری کسب گردد.
سنت بزرگداشت‌ها پس از انقلاب هم ادامه یافت و شکل و شمایل آن تغییر زیادی نکرد به‌جز اینکه برخی خطوط قرمز فکری و مرتبط با قرائت حکومتی دین، از بزرگداشت‌ها حذف و حضور مهمانان و متفکران غربی در این نشست‌ها و مراسم، محدودتر گردید و در کنار آن، بزرگداشت‌ها و نکوداشت‌های نیروهای انقلابی، شهیدان و قهرمانان جنگ، به صورتی پررنگ‌تر و پرهزینه‌تر از بزرگداشت‌های علمی و فرهنگی، خودنمایی کرد.

تأمل در محتوا و اهداف مراسم بزرگداشت
هدف نگارش این مقاله، آن است که ضرورت بازنگری در آیین‌های بزرگداشت و مراسم رسمی را مطرح و تأمل در اهداف این مراسمات و هزینه‌ها را مورد توجه قرار دهد.
به عبارت دیگر امروز باید از خود سؤال کنیم که بزرگداشت خیام، عطار، فردوسی، حافظ، سعدی، مولوی، نظامی و دیگر دانشوران تاریخ‌ساز کشور، با چه محتوایی، با چه اهدافی و با چه هزینه‌ای باید برگزار گردد و چه نتیجه‌ای باید از آن عاید شود.
اگر بزرگداشت یک مقام ادبی، فرهنگی یا علمی صرفا به معنای برگزاری یک همایش علمی فرهنگی و احیانا برخی مراسم حاشیه‌ای مثل زنگ مدرسه، گلباران مزار، قرعه‌کشی، مسابقه و نمایشگاه باشد، به نظر می‌رسد که چندان تأثیری در حفظ هویت فرهنگی و ارتقای دانش عمومی نداشته باشد و در واقع، مثل هدر دادن بودجه‌های فرهنگی کشور برای اهداف غیر ضروری و بدون اولویت است.
اما اگر بزرگداشت یک حکیم، فیلسوف یا دانشور و هنرمند، به شکل متفاوتی برگزار گردد که هدف شناخت دقیق راه و رسم زندگی، تحولات فکری، نبوغ، اندیشه‌های بلند، جهان‌بینی و دانش او را محقق سازد و از محتوای این بزرگداشت‌ها، نتیجه‌ای برای بکارگیری در زندگی جمعی امروز و بهبودبخشیدن به نگاه‌های اجتماعی و علمی حاصل گردد، به نظر می‌رسد که مفید و فایده‌مند بوده است.

نکوداشت بزرگان نیشابور
البته باید در نظر داشت که اصولا افکار و اندیشه‌ها و حتی نگرش‌های ادبی، فرهنگی و هنری گذشتگان، علی‌الاطلاق نمی‌تواند مبنای تحولات فکری جوامع جدید قرار گیرد چون زندگی گذشتگان، سپری شده و امروز شکل دیگری از زندگی اجتماعی جاری گردیده که از همه جهت با گذشته متفاوت است.
منظور اصلی این مقاله، بزرگداشت بزرگان گذشته‌ی نیشابور همچون خیام، عطار، کمال‌الملک و دیگرانی است که در نیشابور گرامی داشته می‌شوند و مراسمات و آیین‌های رسمی این بزرگداشت‌ها، غالبا تکراری، کم‌محتوا، بی‌نتیجه و غیر علمی است.
به عنوان مثال، در بزرگداشت عطار در سال جاری، چند آیین و مراسم در محل آرامگاه شیخ، در مدرسه عطار، در فرهنگسرای سیمرغ و در دانشگاه آزاد برگزار گردید که سرجمع محتویات این مراسمات، چیزی در حد چند سخنرانی با محتوای تکراری، چند مقاله با محورهای پیش پا افتاده و قدیمی، و یکی دو قطعه موسیقی کم‌بضاعت و دست آخر یکی دو تا مسابقه به سبک قرعه‌کشی‌های بانکی و نمایشگاه‌های غیر مرتبط با عطار و مانند آن بود.

ابهام در اعتقادات، اختلاف در تفسیرات
حالا انتقاد‌های من این است که اولا عطار، (از نگاه حکومت) از نظر اعتقادی، سنی بود و کلا با دین و مذهب رسمی امروز کشور، میانه‌ای نداشت و یادم هست که امام جمعه اسبق نیشابور ، مرحوم غرویان(به عنوان نماینده حاکمیت در شهرستان) تا زنده بود نه نام عطار را برد، نه به آرامگاهش رفت و نه از او یادی کرد.
دوم اینکه اعتقادات عرفانی عطار، (و سایر عرفای ایران و جهان) بسیار تا بسیار در پرده‌ی ابهام است و معلوم نیست اصول اعتقادی او را بتوان از اسناد و مدارک تاریخی، به درستی استخراج کرد و مورد تحلیل قرار داد.
سه دیگر اینکه مباحث عرفانی، برداشت‌های خیلی خیلی گسترده و متنوعی در جوامع مختلف دارد که رویکرد یک‌کاسه و متحدالمرکزی از آن در دست نیست و هر کس به گونه‌ای این عقاید و سنت‌ها را تفسیر می‌کند که برخی از آنها امروز به روایت‌های کیهانی و تئوری جذب و انرژی‌درمانی و این جور لاطائلات گره خورده است.
چهارم اینکه اساسا بیشتر اعتقادات عرفانی و مراحل سلوک فکری، آن طور که در سنت عطار و امثال وی آمده، اصلا قابل بکارگیری در زندگی امروز نیست و عده‌ی بسیار کمی در برخی نقاط ایران و از جمله در نیشابور، در جمع‌های محدود ادبی و خانوادگی به خواندن و تفسیر ناشیانه‌ و غیر حرفه‌ای آثار این شاعر و عارف می‌پردازند و البته دامنه‌ی بحث‌ها از همین محافل محدود فراتر نمی‌رود.
پنجم اینکه کتاب تذکره‌الاولیا که فشرده‌ی روایت‌ها و اعتقادات صوفیان و عرفای آن دوران و دوران پیشین‌تر است آنقدر با قصه و افسانه و روایت‌های مجعول و خیالبافی، همراه است که نمی‌توان دقایق تاریخی را از آن بیرون کشید.

برداشت‌های عوام و خواص از عرفان
از اینها که بگذریم، بیشتر افرادی که در مراسمات رسمی بزرگداشت‌ها شرکت می‌کنند بیشتر از سر تفریح و تفنن و احیانا پزهای فرهنگی به این مراسمات می‌آیند و چیز زیادی از عرفان و دانش و زندگی اجتماعی عطار نمی‌دانند و بزرگداشت ۵۰ سال گذشته‌ی عطار و نتایج آن نیز نشان می‌دهد که عموم مردم، بهره‌ی چندانی از این مراسمات نمی‌برند و به جز لحظات برگزاری جشن‌ها و موسیقی و شعرخوانی، چیز دیگری را به خاطر نمی‌سپرند.
می‌ماند بحث‌ها و مناظرات و مطالعات و گفتگوهایی که در سطح خواص و دانشگاهیان در خصوص شیخ عطار می‌شود و صدها مقاله و کتاب که در این باره نگاشته شده و عموما تکرار در تکرار است، چون اساسا عرفان در تعریف و تعمق منطقی و علمی، یک سری اصول و مبانی دارد و یک سری سلوک و ریاضت بر آن مترتب است که همه‌ی آنها را می‌توان در یک کتاب واحد محدود نوشت و تشریح کرد و از آن گذشت. و کلا چیز دیگری نیست که بخواهیم هزاران ساعت وقت و میلیون‌ها صفحه مطلب و میلیاردها تومان هزینه برای شناخت آن مصروف داریم.

نگاه واقع‌بینانه‌ی امروز به عطار
در واقع آنچه در زندگی و اجتماعیات امروز برای ما جماعت، چه ایرانی، چه نیشابوری و چه شهروندان خارج از کشور از زندگی عطار مهم است، اخلاقیات، وجدانیات، ساده‌زیستی، راست‌گفتاری، انسان‌دوستی، کنش‌های متعادل اجتماعی و رفاقت و شفقت شیخ با دیگران است.
به عبارت دیگر، نتیجه‌ی عملی اعتقادات عرفانی عطار، همین‌ خصوصیات است که در زندگی وی (تا آنجه که شواهد تاریخی داریم) انعکاس یافته و موجب حیات شرافت‌مندانه و اخلاقی وی شده است.
در واقع، ما باید اگر هم قرار است بزرگداشتی برای عطار برگزار کنیم، باید همین خصوصیات اخلاقی و انسانی وی را پاس بداریم و اینکه در جامعه‌ی انسانی، باید مدارا و همگرایی و انسان‌دوستی، ملاک حیات آدمی باشد و آنچه از دانش و بینش در بزرگان هست همچون متاعی خداداد در اختیار دیگران و در خدمت ضعیفان و تهیدستان باشد. همین و بس. باقی مطالب، فقط هدر دادن وقت و هزینه کردن اوقات گرانبهای دستگاه‌های اجرایی است که می‌توانند خدمت‌رسانی به مردم را جایگزین این کارهای نمایشی قرار دهند.
ناگفته نماند که تلاش‌های اصحاب ادبیات در زمینه‌ی عطارشناسی که بسیار تا بسیار، تکراری و کهنه است و نکته و مطلب تازه‌ای ندارد، خاص دانشگاه ادبیات است و در خارج از محیط دانشگاهی، بی‌طرفدار و بی‌فایده است. چون اساسا ادبیات و عرفان، آنقدرها که در آن غور و تعمق شده، مطلب و محتوای تازه ندارد و هر چه گفتنی بوده گفته شده و هر چه شخم زدن در افکار گذشتگان بوده، عنوان گردیده و هیچ‌ مطلب تازه و رویکرد نوینی نمانده که مطرح گردد، کما اینکه اساسا ستودن نوستالژیک تاریخ و بازگشت به راه و رسم گذشتگان، فقط یک تخیل خوشایند است که هر گز و در هیچ کشوری محقق نگردیده و نخواهد شد که اگر هم بشود، ره به جایی نمی‌برد.

… از شمار خرد هزاران بیش
در پایان این مقاله، مایلم به هزاران دانشوری اشاره کنم که بر اساس شواهد تاریخی در نیشابور قدیم می‌زیسته‌اند و در رشته‌های علمی، فکری، فلسفی و فرهنگی افکار و نگرش‌های اختصاصی داشته‌اند که نه تنها برای آنها بزرگداشت و گرامیداشتی برگزار نمی‌گردد بلکه از عوام مردم که بگذریم، حتی خواص و دانشگاهیان هم بسیاری از آنها را نه می‌شناسند، نه علم و هنر آنان را می‌دانند و نه گرایشی به شناخت آنان دارند. گویا ما اطرافیان بزرگداشت‌ها، بیشتر از آنکه در این مراسمات به عطار و خیام و راه و رسم زندگی آنها بیندیشیم به خودمان، مقاله‌مان، سخنرانی‌مان و مصاحبه‌هایمان نگاه می‌کنیم که تا چه حد از قبل عطار، به جایگاهی می‌رسیم و چه اندازه در حوزه‌ی شهرت اجتماعی، پیش می‌رویم.