سنگ و چاه غزه
سنگ و چاه غزه
خاتون شرق - اگر چه علوم سیاسی، داستان بسیار پیچیده‌ای دارد و تفسیر رویدادهای نظامی و سیاسی بخصوص خارج از مرزهای جغرافیایی، کار روزنامه‌نگاران نیست و نیاز به علوم تخصصی حقوق بین‌الملل، روابط بین‌الملل و علوم سیاسی دارد اما روزنامه‌نگاران به حسب قدمت فعالیت در حوزه‌ی رسانه و تعامل فکری مطول با انواع و اقسام مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، می‌توانند نظرات و دیدگاه‌های خودشان در این زمینه‌ها را به عنوان یک نظر مطرح کنند و چه بسا این نظرات، متفکرانه و الهام بخش تصمیمات بزرگ هم باشد.

سعید صفارائی
اگر چه علوم سیاسی، داستان بسیار پیچیده‌ای دارد و تفسیر رویدادهای نظامی و سیاسی بخصوص خارج از مرزهای جغرافیایی، کار روزنامه‌نگاران نیست و نیاز به علوم تخصصی حقوق بین‌الملل، روابط بین‌الملل و علوم سیاسی دارد اما روزنامه‌نگاران به حسب قدمت فعالیت در حوزه‌ی رسانه و تعامل فکری مطول با انواع و اقسام مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی، می‌توانند نظرات و دیدگاه‌های خودشان در این زمینه‌ها را به عنوان یک نظر مطرح کنند و چه بسا این نظرات، متفکرانه و الهام بخش تصمیمات بزرگ هم باشد.
خاتون شرق در همان روزهای اول جنگ غزه، اقدام حماس در حمله‌ی هفتم اکتبر به خاک اسرائیل را یک اشتباه محاسباتی عنوان کرد و امکان توطئه و برنامه‌ریزی رژیم تل‌آویو در این زمینه را منتفی ندانست.
اکنون که این جنگ خانمان‌سوز، شش‌ماهگی خود را پشت سر گذاشته و بیش از ۳۰ هزار نفر از نفوس کشور فلسطین توسط اسرائیلی‌ها قتل عام شده و علاوه بر آوارگی بیش از یک میلیون نفر از ساکنان این سرزمین، اغلب سکونت‌گاه‌های فلسطینیان در مناطق مختلف غزه با خاک یکسان شده، بهتر می‌توان این موضوع را مورد تحلیل و بررسی قرار داد.
حال که اوضاع به این شکل درآمده می‌توان این سؤال را مطرح کرد که حمله‌ی حماس به اسرائیل در هفتم اکتبر بر اساس کدام استراتژی سیاسی نظامی و بر مبنای کدام تفکر دوراندیشانه یا کدام الگوی منطق سیاسی، برنامه‌ریزی و اجرا شد؟
ما در نیشابور یک ضرب‌المثل داریم که در مورد افرادی کاربرد دارد که از زور دلزدگی آرامش و آسودگی و زندگی لاکچری، برای سرگرمی، سیخی به لانه‌ی زنبورهای قرمز فرومی‌کنند و کندوی زنبورهای قاتل را برمی‌آشوبند. این سرگرمی، چنان پشیمانی‌یی برای فرد سیخ‌‌زننده به بار می‌آورد که شاید تا عمر دارد دیگر یاد این کار نیز نیفتد.
یا ما نیشابوری‌ها در ضرب المثلی دیگر می‌گوییم: (دونه را وگپ کن، پوشت دوال ر بگیر خپ کن) یعنی دیوانه را عصبانی کن و بعد برو پشت دیوار قایم شو چون حریف عصبانیت او نمی‌شوی.
یا ضرب المثل دیگری هست که در کل ایران رایج است و می‌گوید دیوانه‌ای سنگی در چاه می‌اندازد که صدتا عاقل نمی‌توانند آن را درآورند.
آیا اکنون به جا نیست که بگوییم اقدام حماس در حمله‌ به خاک اسرائیل، مصداق چنین ضرب المثلی است؟
یادم هست سال‌ها پیش که بحث حمله‌ی امریکا به ایران جدی بود، آقای روحانی که اوایل ریاست‌جمهوری‌اش بود گفت: اگر امریکا اقتصادی و عاقلانه حساب و کتاب کند و فایده هزینه کند دست به این کار نمی‌زند.
خوب دقت کنید! یعنی کشوری مثل امریکا که از نظر نظامی و تجهیزات پیشرفته و وضعیت اقتصادی، بالاترین کشور دنیا است وقتی صحبت از حمله به ایران می‌شود به قول آقای روحانی، وقتی حساب و کتاب می‌کند می‌بیند هزینه‌ی این حمله به فایده‌اش می‌چربد و لذا این کار را نمی‌کند.
حالا آیا حماس، چنین محاسبه‌ای کرده بود؟ آیا برای این حمله، فایده هزینه هم کرده بود؟ اگر کرده بود آیا می‌شود عقلای کشور یا مراجع فکری مسلمان در سایر کشورها، جزئیات این محاسبه را برای افکار عمومی توضیح دهند؟ آیا واقعا نتیجه‌ای که حماس از این حمله گرفته، با ریخته شدن خون ۳۰ هزار انسان، بی‌خانمان شدن بیش از دو میلیون شهروند فلسطین و ویران شدن بیشتر پیکره‌ی این کشور، قابل برابری هست؟ آیا می‌شود حماس، نتیجه‌ای که از این حمله گرفته را برای مردم دنیا روشن سازد؟
حتی آنها که در کشورهای غربی، تظاهرات اعتراضی بزرگ علیه اسرائیل به راه می‌اندازند هیچ‌کدام‌شان به این حمله اشاره نمی‌کنند و فقط به اسرائیل می‌گویند مردم غیر نظامی را نکش و جنایات بشری در فلسطین انجام نده.
علاوه بر کشورهای عربی که اساسا وارد این بحث نمی‌شوند، حتی دولت و نظام ما هم کمتر به این موضوع می‌پردازد و از کلیت موضوع فلسطین دفاع می‌کند و فقط یکی دو بار در سطوح عالی سیاسی، بحث اقدام حماس را مطرح و از آن صحبت کرده‌اند و به صراحت هم مشارکت در آن را نفی کرده‌اند.
از سوی دیگر اگر در نظر بگیریم که در این شش‌ ماه، بیش از یکصد جلسه و نشست سیاسی سطح بالای بین المللی در کل جهان برای پایان دادن به این جنگ ویرانگر و خانمان‌سوز برگزار شده، جنگی که زنبوران قاتل اسرائیلی راه‌انداخته‌اند و شاید پر گفتگوترین و پرچالش‌ترین جنگ دهه‌های اخیر در کل دنیا بوده، بهتر به این می‌رسیم که ببینید یک اقدام نابجا و یک اشتباه محاسباتی یک گروه آزادیخواه مسلمان در یک منطقه‌ی کوچک دنیا، چگونه قادر است در کلیت جهان، چنین تأثیر مخرب و ویرانگری به بار آورد؟
تأکید مقاله‌ی پیشین خاتون شرق بر برنامه‌ریزی اسرائیلی‌ها در شکل دادن به این حمله از سوی حماس، با در نظر گرفتن منافع این جنگ بزرگ برای جنایتکاران رژیم تل‌آویو و شکل‌گیری توهم نابودی حماس در ذهن اسرائیلی‌ها بود که با گذشت زمان، وسعت این منافع، و واقعیت یافتن این توهم بیش از پیش آشکار می‌شود.
اگر چه خوشبختانه ایران، تا امروز در جای درست ایستاده و از پا گذاشتن به تله‌ی اسرائیلی‌ها و ادامه‌ی استراتژی آنها و کشاندن ایران به میدان درگیری و ایجاد هزینه‌های سنگین انسانی و نظامی برای کشورمان، خودداری ورزیده، اما ظاهرا تلاش اسرائیلی‌ها برای تکمیل تئوری‌شان همچنان ادامه دارد و می‌خواهند با همان تیر زهرآگین اولیه، هر دو نشانی را که برای بازی تعیین کرده‌اند بزنند.
اکنون کشورهای مسلمان، گروه‌های مبارز فلسطینی و اسلامی، رهبران و مراجع فکری انسان‌دوست در سایر کشورها و عقلا و فلاسفه‌ی همه جهان، وظیفه دارند که به هر شکل شده، برای آتش‌بس و پایان جنگ غزه تلاش کنند و اگر قرار است که حماس و جهاد اسلامی و سایر گروه‌های فلسطینی به حیات شرافتمند خویش ادامه دهند، با درس گرفتن از این حرکت نابجا و محاسبه‌ی اشتباه، راه‌های عاقلانه‌تر، کم‌هزینه‌تر، نتیجه‌بخش‌تر و امروزی‌تر (به معنای تطابق با راهبردها و تکنیک‌های سیاسی امروز جهان) در پیش گیرند.
به هر روی، به نظر نگارنده، همان ضرب المثل ظاهرا امریکایی که می‌گوید «دستی را که نمی‌توانی بیندازی، ببوس، دعا کند که بشکند» راهکار سیاسی عملیاتی خوبی به فلسطینیان نشان می‌دهد که بتوانند با تغییر تئوری دیپلماسی و میدان، شیوه‌های دیگری برگزینند که سریع‌تر، مسالمت‌آمیزتر، عاقلانه‌تر و قطعی‌تر، آنها را به هدف فلسطین آزاد و مستقل برساند.
در واقع می‌توان گفت آنچه ما می‌خواهیم مهم نیست، مهم این است که خواسته‌های ما تا چه اندازه‌، زمینه‌هایی از واقعیت‌ها و پشتیبانی‌هایی از حقایق موجود عالم دارد.