حرام لقمه‌ عددنشناس
حرام لقمه‌ عددنشناس
خاتون شرق - ما از این به بعد خیال داریم وقتی قرار مصاحبه با مدیری یا مسؤولی می‌گذاریم، به جای قلم و دفتر، پتک و اره و گاوآهن با خودمان ببریم که به جای نوشتن صحبت‌ها، اول با گاوآهن، مغز این مدیر را شخم بزنیم و بعد با پتک، یک دو تا ضربه‌ی اساسی به «گوده‌اش» بزنیم بعد هم با اره، حافظه‌اش را قطعه قطعه کنیم، شاید یک خمیازه‌ای چیزی بکشد و قد راست کند و کش و واکشی به خودش بدهد، و بیدار که شد بپرسد: ها؟ کی بود؟ کجا بود؟.

بوالفضول طناز

ما از این به بعد خیال داریم وقتی قرار مصاحبه با مدیری یا مسؤولی می‌گذاریم، به جای قلم و دفتر، پتک و اره و گاوآهن با خودمان ببریم که به جای نوشتن صحبت‌ها، اول با گاوآهن، مغز این مدیر را شخم بزنیم و بعد با پتک، یک دو تا ضربه‌ی اساسی به «گوده‌اش» بزنیم بعد هم با اره، حافظه‌اش را قطعه قطعه کنیم، شاید یک خمیازه‌ای چیزی بکشد و قد راست کند و کش و واکشی به خودش بدهد، و بیدار که شد بپرسد: ها؟ کی بود؟ کجا بود؟.

قضیه از این قرار است که ما یک مطلبی در مورد یکی از دستگاه‌های علمی نوشتیم و دوستان روابط عمومی، سر و کارمان را به حراست انداختند ولی از بخت بد مسؤولان روابط عمومی آن نهاد و از شانس تخماتیک رئیس آن، مسؤول حراست با ما رفیق شفیق شد و گفت: شما گوشتان به این حرف‌ها نباشد، بد نیست که گاهی یک تلنگری هم به مدیران زده شود که از خواب بیدار شوند.

در داستان شهرداری نیشابور، ما از عدد ۲۸ نفر شنیدیم تا ۲۰ نفر و ۱۸ نفر و بالاخره هم از زبان دادستان شهر کاشف کردیم که فعلا علی الحساب در چند شعبه دادسرا، ۸ نفر احضار و بازجویی شده‌اند.

ولی آقای رئیس بلدیه به ضرس قاطع (البته ما از پتک استفاده نکردیم) گفت: هر کس از بالاترین مقام تا پایین‌ترین سطح، به شما رقمی به جز دو نفر گفته، کذب محض است و فقط ۲ نفر بوده‌اند که «سوء جریان» ایجاد کرده‌اند و حالا هم تمام شده و پرونده مختومه است. (سوء جریان، از لغات جدید التأسیس در دیکشنری شهرداری است).

محض استحضار آن برادر حراستی‌مان در آن نهاد علمی می‌گویم: برادر عزیز! «حنجلوق‌گاه» مدیران ما «سِر» شده و هیچ بشکون و تلنگری، جواب نمی‌دهد. برای همین ما و آقای صفارایی و خانم جعفری تصمیم گرفتیم از این به بعد، اسباب مکانیزاسیون کشاورزی عصر حجر را با خودمان ببریم به محل کار که هر وقت سر و کارمان به مدیری، مسوولی، رئیسی افتاد، از اسباب عاقل‌سازی و بیدارسازی گذشتگان‌مان یعنی گرز و اره و گاوآهن استفاده کنیم.

می‌فرمایید نکنیم؟ باشد، نمی‌بریم، ولی وقتی این اعداد و ارقام گوناگون را از فساد مالی در شهرداری می‌شنویم و هنوز خدا می‌داند که در شرایط جدید، چه داستان‌های دیگری از فساد در جریان است که «سوء جریان» دیگری راه بیندازد، چگونه به این برادران عزیزمان بگوییم که بنده‌های خدا! اگر اصل مطلب را همان روز اول، شفاف و پوست کنده می‌گفتید که مثلا دو، پنج یا بیست نفر به اتهام فساد یا تخلف مالی در شهرداری احضار شده‌اند و رفته‌اند دادسرا و جرم‌شان این بوده که رشوه می‌گرفته‌اند و احیانا حکمی هم صادر شده و قضیه فیصله یافته، این‌ همه داستان و شایعه درست می‌شد؟ (به شرطی که از لغات دیکشنری دهخدا و معین استفاده کنید مثل ارتشا، فساد)

البته ظاهرا مشکلی هم نبوده و ما زیادی شورش کرده‌ایم. چنانکه دوستان قدیمی‌تر شهرداری می‌گویند، حالا با تغییرات سبک زندگی، شیوه‌ی کار بعضی کارمندان پرتلاش و رشوه‌بگیر تغییر کرده و به جای پول گرفتن مستقیم، پیشنهادات ویژه‌ی «خرید از اطلس» توسط «پسر خاله» یا «سفر کیش» با بلیط‌های رزرو شده و یا اسکان در ویلای شمال با امکانات ویژه‌! در مسیر تلاش قرار گرفته است که اگر عاقل مردی در عدلیه هم خواست ردی از «سوء جریان» پیدا کند آنقدر سرش به سنگ روزگار بخورد که حسابش با کرام الکاتبین باشد.

اصلا یکی نیست به ما بگوید بنده خدا! مگر تو فضولی یا حسودیت می‌شود، خب، یکی داده و یکی گرفته، تو را سننه؟ کار مردم راه افتاده و پروانه و تراکم و پایان‌کار هم داده شده و در کوچه شش‌متری، ۷ طبقه داده شده که شهر آباد شود و زودتر به توسعه برسیم. مگر نشنیدی آقای فانی گفت قبل از اینکه ما بیاییم، شهر به حال خود رها بوده؟ تو چقدر چشم‌تنگی برادر عزیز روزنامه‌نگار؟ آن هم در آستانه‌ی انتخابات، هی می‌خواهی جو شهرستان را خراب کنی که چه بشود؟ می‌خواهی مشارکت را پایین بیاوری؟ ای دشمن نظام و ولایت! بگذار انتخابات تمام شود، خانواده را به عزایت می‌نشانیم، حالا هر چه میخواهی خوش رقصی کن و هل من یزید بطلب. فقط ۵۰ روز دیگر مانده، ۵۰ روز دیگر دندان به جگر بساب، جگرت را به سگ‌ها می‌دهیم قورمه کنند. می‌خواهی بگویی شهر ما و مسؤولان ما فساد می‌کنند؟ ای حرام لقمه‌ی عدد نشناس!