با مردان جوان صحبت می‌کنم
با مردان جوان صحبت می‌کنم
خاتون شرق - هر چند ثبت احوال و بهزیستی از دادن آمار طلاق منع شده‌اند و سال‌ها است که آمار طلاق واقعی را باید از زبان منابع آگاه که پشت پرده دستی در مسائل دارند و رازهایشان را با رسانه‌ها در میان می‌گذارند شنید، اما این پنهان‌کاری‌ها رسوایی این بلیه‌ی اجتماعی بزرگ را از سر مسؤولان و حاکمان کم نمی‌کند.

سودابه جعفری مدیر مسؤول

هر چند ثبت احوال و بهزیستی از دادن آمار طلاق منع شده‌اند و سال‌ها است که آمار طلاق واقعی را باید از زبان منابع آگاه که پشت پرده دستی در مسائل دارند و رازهایشان را با رسانه‌ها در میان می‌گذارند شنید، اما این پنهان‌کاری‌ها رسوایی این بلیه‌ی اجتماعی بزرگ را از سر مسؤولان و حاکمان کم نمی‌کند.

متأسفانه، در مملکت ما رسم است که به جای دیدن مشکل و چاره‌جویی برای آن، صورت مسئله را پاک می‌کنند و گویی که همه‌چیز اوکی و عالی است، هیچ جا در مورد آن صحبت نمی‌کنند و هیچ اشاره‌ای هم به آن ندارند. و طلاق فقط یکی از بدبختی‌های این مردم است که مسؤولان‌شان نسبت به آن بی‌تفاوت‌اند و بی‌عرضگی‌شان را در پشت آمارهای کنترل شده و دروغکی، پنهان می‌کنند.

وقتی در شهری زندگی می‌کنیم که خبرنگارانش اجازه‌ی حضور در جلسات شورای شهر، شورای سلامت اجتماعی و شورای آسیب‌های اجتماعی را ندارند و مسؤولانش فکر می‌کنند مسائل اجتماعی شهر، باید پنهان بماند و به گوش خلایق نرسد، وقتی مسؤولان شهر نصیحت مرحوم هاشمی رفسنجانی را بگوش نمی‌گیرند که دوره‌ی پنهان ماندن حقایق گذشته است و مردم بخواهی نخواهی از واقعیت‌ها خبردار می‌شوند، وقتی روابط عمومی فرمانداری‌اش در مقابل درخواست خبرنگار ما که می‌خواهد در جلسات آسیب‌های اجتماعی شرکت کند می‌گوید «محرمانه است» واقعا به مسؤولان این شهر چه باید گفت؟ به قول آقای هاشمی، خدایا ما به تو پناه می‌بریم از شر این مسؤولان!

حالا صحبت من با مردان جوان است که وقتی این سطح از بی‌توجهی مسؤولان شهر به مسائل اجتماعی را می‌بینید خودتان به فکر خودتان باشید. در زمینه‌ی ازدواج یک مقدار بیشتر فکر کنید و توجه بیشتری به همسریابی داشته باشید. در نظر داشته باشید که دختران جوان، در سال‌های اخیر، به خاطر مسائل زندگی مدرن، تغییرات زیادی داشته‌اند. دیگر از آن زنان سنتی که پدران شما در خانه داشتند و نقش مادران ستمدیده و مظلوم شما را بازی کردند خبری نیست. دختران امروزی، نگاه‌شان، خواسته‌هایشان، احساسات‌شان، رفتارهایشان، استقلال‌خواهی‌شان و همه‌چیزشان تغییر کرده و نباید فریب آموزش‌های خانگی را بخورید که زن‌تان را خودتان تربیت می‌کنید، زن باید با لباس عروسی بیاید و با کفن برود. این حرف‌ها تاریخش گذشته و دیگر جواب نمی‌دهد. باید در نظر بگیرید که خود شما هم آن جوان ۲۰ سال پیش نیستید. شما هم تغییرات زیادی کرده‌اید و اختلافاتی که با پدر و مادرتان دارید نشانه‌های این تغییر عمیق است. اگر احساس می‌کنید پدر و مادر فاصله‌ی زیادی با شما دارند در نظر داشته باشید که دختران هم همین احساس را دارند. آنها هم تغییرات وسیعی دارند و آن نگاه‌های سنتی پدرسالار و مردسالار را اصلا نمی‌پذیرند.

خیلی دل‌تان به آن عشوه‌های اول کار خوش نباشد، خیلی به آن ناز و کرشمه‌های روزهای عاشقی، دلخوش نباشید. این جزو طبیعت دختران است و اصلا به خاطر شما نیست. هر کس به آنها توجه کند همین عکس العمل را نشان می‌دهند. پس فکر نکنید که این دختر مثلا کشته مرده‌ی من است و هر چه بگویم، نعل به نعل انجام میدهد. اصلا این طور نیست. زهی خیال باطل. همین که آمد و در خانه‌ی شما خانم شد، هزار خواست و نیاز دارد که با زندگی امروزی مطابق است و باید پاسخگویی شود. اگر نشود، طلاق دم دست است.

ولی کدام مرد است که بخواهد زن بگیرد و بعد از مثلا شش ماه و یک سال، زنش را طلاق بدهد؟ کدام مرد است که حاضر باشد زن باردارش را که فرزندی از او در شکم دارد، به این راحتی از دست بدهد و بچه‌اش برای همیشه بی‌پدر بماند و یا بعدا زیر دست ناپدری بزرگ شود؟

عاقل باشید. قبل از اینکه ازدواج کنید، همدیگر را تجربه کنید و با هم خیلی عمیق صحبت کنید. خواسته‌ها و نیازهایتان را به یکدیگر بگویید و پرده پوشی هم نکنید. عیب و ایرادهای یکدیگر را بگویید و آنچه را که انتظار دارید با خیال راحت بیان کنید. آسمان به زمین نمی‌آید و سر و ته دنیا هم همین یک پسر یا یک دختر نیست. نشد، یکی دیگر. ولی نگذارید که کار انجام شود و وقتی زیر یک سقف رفتید تازه فیل‌تان یاد هندوستان کند. هر چه هست رک و پوست کنده به هم بگویید و تمام دغدغه‌ها و خواسته‌های خود را یک به یک مطرح کنید. اگر قرار است جواب نه باشد همین حالا بهتر است تا اینکه بروید و بعد با نفرت و دلخوری و احیانا فحش و کینه از خانه‌ی بخت خارج شوید.