سریال ادامه دار زن کشی در ایران
مینویسم هوژان، فرشته، زعفران، هاجره، سارا، رومینا، لیلا. نقطه سر خط مینویسم فاطمه، مینویسم ریحانه. از خون به ناحق ریخته دخترکان و زنانی مینویسم که سرشان بریده شده کنار زانوی پدری، برادری و همسری، و اینبار کنار رود و رودخانه ای، کنار کارون. لب کارون گلباران نیست، لب کارون لرزان و گریان است از مرگ دخترش، خون فاطمه شتک میزند در موج موج تنش، فاطمه ۱۸ ساله که شوهر و احتمالا پدرش قربانیاش کردند.
بی آبرویی در پس جمع کردن آبرو
کلمه «آبرو» از زمانی که وارد زبان آدمی شده، یک تنه بیشتر از جنگهای جهانی در دنیا قربانی گرفته است. قربانیانش گاهی مرد اما اغلب زن هستند. زنان و دخترانی که واژه «ناموس» را با خود یدک میکشند و اگر ناموسشان ناپاک شود، آبرو از کف دادهاند. همانی که نقشه قتلشان را طرحریزی میکند؛ گلوی دختری را میفشارد، چاقویی در قلبش فرو میکند یا اسیدی بر چهرهاش میپاشد. رومینای 14 ساله قربانی دیگراین پدیده اجتماعی «آبرو» در ایران است.