سریال ادامه دار زن کشی در ایران
سریال ادامه دار زن کشی در ایران
می‌نویسم هوژان، فرشته، زعفران، هاجره، سارا، رومینا، لیلا. نقطه سر خط می‌نویسم فاطمه، می‌نویسم ریحانه. از خون به ناحق ریخته دخترکان و زنانی می‌نویسم که سرشان بریده شده کنار زانوی پدری، برادری و همسری، و اینبار کنار رود و رودخانه ای، کنار کارون. لب کارون گلباران نیست، لب کارون لرزان و گریان است از مرگ دخترش، خون فاطمه شتک می‌زند در موج موج تنش، فاطمه ۱۸ ساله که شوهر و احتمالا پدرش قربانی‌اش کردند.

مریم انتظاری

رخت عزا بر تن کارون

حبیب شوهر و پسر عموی فاطمه سرش را برید، برخی از رسانه‌ها نوشتند: فرار عروس پس از عقد و خیانت! نزدیکان فاطمه، اما می‌گویند که او با هیچ مردی فرار نکرده این شایعه است که پخش شده تا قتل فجیع فاطمه را توجیه کنند. او حبیب را نمی‌خواست به زور کتک و فشار مجبورش کردند زن پسر عمویش شود. خواهر فاطمه چند سال پیش با برادر حبیب ازدواج کرده بود، در تمام این سال‌ها همیشه بدنش سیاه و کبود بود از کتک، بار‌ها با ضربات لگد شوهرش سقط جنین کرده بود و بیمار بود. فاطمه می‌خواست از طالع نحسی که در انتظار او هم بود فرار کند به کمک یکی از دوستانش که البته مرد نبود، به مشهد فرار کرد، پس از یک سال پدرش او را در مشهد پیدا کرده و شوهرش با وعده و وعید او را به قتلگاهش آبادان می‌آورد و سرش را کنار شط می‌برد. حبیب که می‌داند مجازاتی در کار نیست و، ولی دم همدست او بوده خودش را در یکشنبه شب ۲۵ خرداد به پلیس معرفی می‌کند.

پس از انتشار شایعه فرار فاطمه با مردی غریبه، بسیاری گفتند خوب شد که این کار را کرد، سزای زن شوهرداری که با مرد غریبه فرار کند مرگ است البته نه اینقدر فجیع! کسی، اما نپرسید که چرا خانواده فاطمه او را مانند شی و کالایی بی جان میان خودشان تقسیم کردند؟ کسی نپرسید تکلیف دختر نوجوانی که با زور و کتک بر سر سفره عقد می‌نشیند چیست؟ کسی نپرسید چرا خواهر فاطمه که سالهاست کتک می‌خورد نمی‌تواند طلاق بگیرد. حتی کسی نپرسید به فرض که فاطمه با مردی فرار کرده باشد مگر سزایش سربریده شدن است؟

زیر بی رحم ترین زاویه تبر

خون فاطمه برحی تنها خون به ناحق ریخته روز‌های گرم اواخر خرداد نیست، ریحانه عامری دختر ۲۲ ساله کرمانی نیز در روز دوشنبه ۲۶ خرداد با ضربات تبر توسط پدرش به قتل رسید. گناه کبیره ریحانه این بود که عقاید و سبک زندگی مورد علاقه اش با قاتلش متفاوت بود. ریحانه شب دیر وقت به خانه می‌آید، پدرش با او مشاجره سختی می‌کند و رو به مادر ریحانه می‌گوید بالاخره این دختر را می‌کشم، پدر ریحانه در سال‌های گذشته نیز مرتب او را تا سر حد مرگ کتک میزد. پدر ریحانه فردای روز مشاجره از خلوتی خانه استفاده کرده و ریحانه را با تبر در اتاقش خودش کشته و جنازه اش را در بیابان رها می‌کند. مادر و خواهر ریحانه پس از بازگشت به خانه اتاق ریحانه را غرق خون می‌بینند و به پلیس اطلاع می‌دهند. در نیشابور هم داستان مثل سایر نقاط کشور است. برادری خواهر خود را به قتل می رساند و تصویرش را با افتخار در صفحه اینستاگرامش منتشر می کند.

چند زن دیگر باید کشته شوند تا…‌

 چند زن و دختر در همه جای ایران باید به خون خود بغلتند که جامعه نسبت به مساله خشونت علیه زنان و زن‌ستیزی ریشه دار در قوانین و عرف و سنت، حساس شود؟ البته جامعه پس از هر قتلی، آن هم اگر مقتول نوجوان باشد یا آلت قتاله مثلا داس باشد برای مدتی کوتاه با موج رسانه‌ای همراه می‌شود، اما هر موجی از این دست و از جنس آگاهی به قیمت سری بریده، جسدی اسید خورانده شده و سوخته، بدنی مورد تجاوز قرار گرفته زن و دختری خفته در دل خاک تمام می‌شود. جنازه‌ها که خاک می‌شوند، ضرورت مقابله با خشونت علیه زنان هم از یاد می‌رود، راست گفته اند که خاک سردی می‌آورد.

پس از فرونشستن هیاهوی هر قتلی، اوضاع به سرعت عادی می‌شود، مقتولان نگون بخت از یاد‌ها می‌روند و صد‌ها زن و دختر در پستوی خانه‌ها کتک می‌خورند و کشته می‌شوند بدون اینکه حتی این شانس را داشته باشند که مانند رومینا اشرفی کسی داستانشان را بشنود یا عکس شان را استوری کند. یا مانند فاطمه و ریحانه با توییت دوست و آشنایی راز قتلشان فاش شود. سالانه دهه‌ها دختر روستایی بی گناه در شهر‌ها و روستا‌های کهگیلویه و بویراحمد کشته می‌شوند، با سنگ، با تفنگ، با چاقو و با داس، مرگشان، اما خاموش است، نه رسانه‌ای دارند و نه دوستانش گوشی تلفنی، نه مرثیه‌ای برایشان خوانده می‌شود، نه نماینده مجلس و فعال زنانی خونخواهشان می‌شود.

مردسالاری چند قربانی می خواهد

دخترکان لر و بلوچ و کرد و ترکمن و فارس، به پای مردسالاری قربانی می‌شوند، زیرا قدرت به تمامی در دستان مردان است. آن‌ها هستند که قوانین را می‌نویسند، آن‌ها هستند که قانون را اجرا می‌کنند، مرد‌ها پول و قدرت و میدان بازی دارند، آن‌ها هستند که داس و سنگ و چاقو و پیت نفت و اسید و حق دارند.چند زن؟ چند زن باید به پای مردسالاری قربانی شود تا ضروت فعالیت «سمن‌های» حوزه زنان در شهر‌ها و شهرستان‌ها و روستا‌ها درک شود؟ تا با فعالان حقوق زنان برخورد شود؟ تا برخی فمینیست‌ها بفهمند که مساله توده زنان برداشتن روسری و حجاب و بکارت نیست. کی باید این روند به پایان برسد؟ کجا و در چه زمانی حکومت و جامعه باید لزوم پایان دادن به این خشونت‌ها با ابزار قانونی را درک کنند؟ کی باید بفهمیم که به جای دغدغه نوع پوشش برخی سلبریتی‌های اینستاگرامی و بیوتی بلاگرها، باید به رنج و محرومیت هزاران زن و دختر اندیشید و برای آن تدبیری کرد…

ناموس، تهدیدی که زنان بر شانه های شان حمل می کنند

دکتر شهرزاد نامدار، دکترای جامعه شناسی و عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد با اشاره به اینکه ناموس، آبرو و شرف و معیار منزلت اجتماعی در جوامع سنتی و پدرسالار به شمار می آید و متکی به دیدگاه جمعی نسبت به فرد است؛ می گوید: “جامعه سنتی هنجارها و ارزش هایش را به شکل الزامات و شروط پذیرش فرد/ خانواده در آن جامعه تعریف می کند و انتظار دارد همه اعضای جامعه به رعایت آنها متعهد باشند. فرد/خانواده ای که این هنجارها را نقض کرده باشد، منزلت اجتماعی و اعتبارش را از دست داده و ممکن است طرد شود یا بعضی حقوق و امتیازاتش را از دست بدهد. بخشی از این هنجارها و ارزش ها بر رفتار جنسی و سکسوالیته افراد ضمیمه شده و آبرو و اعتبار افراد متصل به آن است. در جوامع پدرسالار زنان به عنوان حاملان اخلاق و آبرو در نظر گرفته شده اند و آبروی خانواده متکی به شایستگی آنهاست. در واقع رفتار زنان ابزار سنجش آبرو و اعتبار است و این آبرو و اعتبار به رفتار جنسی و سکسوالیته زن همبسته است. اینجاست که مفهوم ناموس شکل می گیرد و زن تحت مراقبت و نظارت مرد مجبور می شود، بار ناموس را به دوش بکشد.”

وی در ادامه می گوید: “علاوه بر این، ویژگی دیگر جامعه پدرسالار و سنتی مالکیت مبتنی بر جنسیت که به مردان اعطا شده است و بر اساس آن زنان و فرزندان از متعلقات و مایملک مرد هستند. بر اساس همین دیدگاه آبروی زن، یک موضوع شخصی نیست و زیر مجموعه آبروی مرد(پدر،برادر، شوهر، پسرعمو) به حساب می آید. از آنجا که در چنین جامعه ای زن انسان مستقل و آزاد به حساب نمی آید و جزء مایملک مرد است، وظیفه نظارت و کنترل بر او از جمله حفظ آبرو بر عهده مرد گذاشته شده است. انتظار اجتماعی این است که مرد برای ایفای نقش به عنوان مدافع آبرو و ارزش ها و هنجارهای جامعه مجهز به غیرت باشد که در صورت احساس خطر بی آبرویی واکنش نشان بدهد.”

مدافع آبرو با درون مایه غیرت

این عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد در ادامه می گوید: “چون موضوع آبرو و ناموس یک وجه سابجکتیو قوی دارد و متکی به تفسیر ذهنی است، مردان مجهز به غیرت ممکن است بر اساس تفسیر ذهنی خودشان حرکات و رفتارهای زن را حمل بر بی آبرویی کنند و به آن واکنش نشان دهند. در واقع ممکن است منتظر واکنش جامعه نمانند و خودشان تفسیر و بر مبنای آن عمل نمایند و زن را مجازات کنند، و حتی به قتل برسانند. احساس خطر بی آبرویی و خدشه بر ناموس به طیف گسترده ای از رفتارهای پیشگیرانه برای حفظ ناموس منجر می شود که عموما بر کنترل زندگی فردی و اجتماعی زن استوار شده است و جنبه های مهمی از زندگی زنان را تحت تاثیر قرار داده و حقوق آنها را نقض می کند. ممانعت از خروج از منزل، ممانعت از تحصیل در مدرسه یا دانشگاه های شهرهای بزرگ، ممانعت از اشتغال، ازدواج  زودرس و اجباری، بی علاقه بودن به دختردار شدن و جلوگیری از آن مثالهایی از این رفتارهای پیشگیرانه برای حفظ آبرو هستند که بعضی از آنها به طور قانونی به رسمیت شناخته شده اند. در واقع می توان گفت، نظارت و کنترل مردان بر زندگی زنان در نظم اجتماعی و سیاسی موجود هم تایید شده و هم بازتولید می شوند.”

ممانعت از خروج از منزل، ممانعت از تحصیل در مدرسه یا دانشگاه های شهرهای بزرگ، ممانعت از اشتغال، ازدواج  زودرس و اجباری، بی علاقه بودن به دختردار شدن و جلوگیری مثالهایی از این رفتارهای پیشگیرانه برای حفظ آبرو هستند

چرا به جرم‌انگاری زن‌کشی نیاز داریم؟

دکتر شهین منصوری وکیل پایه یک دادگستری در تفسیر حقوقی زن کشی می گوید: ” در پیوستار خشونت علیه زنان، زن‌کشی حادترین شکل آن است. اگرچه در طول تاریخ همواره زن کشی وجود داشته است، اما طرح آن به عنوان مطالبه‌ای مهم در درون جنبش‌های فمینیستی از دهه‌ی ۱۹۷۰ و با افزایش حساسیت و آگاهی نسبت به خشونت سیستماتیک و ساختاری علیه زنان آغاز شد. در این میان مفهوم ناموس در تضاد و تناقض با کرامت انسانی زن است، از این رو لازم است، این دستاویز اسارت و خشونت بر زنان، کنار گذاشته شود و به جای آن مفهوم اخلاق به شکلی مدرن و انسانی بازسازی شود و هر دو جنس متعهد به آن شناخته شوند. برای گذر از مفهوم خشونت زای ناموس، استحاله فرهنگی و گذر از پدرسالاری به یک نظام فرهنگی مبتنی بر برابری جنسیتی و حفظ کرامت انسانی زنان ضروری است، که البته پیش از هر چیز باید زمینه مادی آن فراهم شود.”

وی در ادامه می گوید: “زن‌کشی در تعریف سازمان بهداشت جهانی به قتل «عامدانه‌ی زن به دلیل زن بودن او» گفته می‌شود. اگر بخواهیم دقیق‌تر به چنین تعریفی نگاه کنیم، زن‌کشی دارای مشخصات زیر خواهد بود:

۱: عملی است که بر اساس جنسیت زن صورت می‌گیرد،

۲: آگاهانه و با نیت قبلی رخ می‌دهد،

۳: قتل از سطح خشونتی فردی به خشونتی سیستماتیک و حاوی دلالت‌های سیاسی اجتماعی تغییر معنا می‌دهد

در نظام حقوقی ایران بر اساس ماده‌ی ماده ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی:

هرگاه مردی همسر خود را در حال زنا با مرد اجنبی مشاهده کند و علم به تمکین زن داشته باشد می‌تواند در همان حال آنان را به قتل‌ برساند و در صورتی که زن مکره باشد فقط مرد را می‌تواند به قتل برساند. حکم ضرب و جرح در این مورد نیز مانند قتل است. این ماده عریان‌ترین و صریح‌ترین دلالت و مجوز قانونی است که افراد بر اساس آن زن‌کشی را مجاز می‌دانند.در نظام حقوقی ایران بر اساس ماده‌ی ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲:«پدر یا جد پدری که فرزند خود را بکشد قصاص نمی‌شود و به پرداخت دیه به ورثه مقتول و تعزیر محکوم خواهد شد.»”

قوانین وضع‌نشده و تأثیر آن‌ها بر افزایش خشونت علیه زنان

وکیل پایه یک دادگستری در پایان صحبت های خود می گوید: زنان تنها به واسطه‌ی قوانینی که علیه شان وضع می‌شود مورد خشونت قرار نمی‌گیرند. بخش مهمی از خشونت در مواردی رخ می‌دهد که توسط قانون‌گذار پیش‌بینی و جرم‌انگاری نشده‌اند. قانون‌گذار در موارد حقوقی مربوط به زنان، اغلب امور را به طور ضمنی به حوزه‌ی سنت و عرف واگذار و در برابر آن‌ها سکوت می‌کند. نظام حقوقی با این باور که خشونت علیه زنان پدیده‌ای مربوط به سنت است که فراوانی وقوع آن در مناطق حاشیه‌ای و در میان اقلیت‌ها بیشتر است، از اشکال مختلف خشونت سیاست‌زدایی و از خود رفع مسئولیت می‌کند.”