یکشنبه, ۲۰ آبان , ۱۴۰۳ Sunday, 10 November , 2024
  • دانشگاه علوم‌پزشکی نیشابور در آزمونی خطیر ۱۰ آبان ۱۴۰۳

    یادداشت روز
    دانشگاه علوم‌پزشکی نیشابور در آزمونی خطیر

    خاتون شرق - انتصاب دکتر غزاله دوست‌پرست به عنوان سرپرست دانشگاه علوم پزشکی نیشابور، یک گام مهم در مسیر برابری جنسیتی در ساختارهای مدیریتی نظام سلامت ایران محسوب می‌شود. اما این انتصاب با چالش‌ها و فرصت‌هایی همراه است که از یک سو فرصت‌های تازه‌ای را برای توسعه و بهبود در حوزه بهداشت و درمان فراهم می‌کند و از سوی دیگر، به دلیل شرایط خاص و ساختارهای فعلی نظام سلامت کشور، آزمونی جدی برای ارزیابی اثربخشی و کارآمدی مدیریت زنان در این بخش مهم از دولت جدید خواهد بود.

بازار وحدت نیشابور نفس‌های آخر را می‌کشد ۱۰ آبان ۱۴۰۳

چهارشنیه بازار نیشابور در 2راهی شورا و شهرداری بازار وحدت نیشابور نفس‌های آخر را می‌کشد

خبرنگار فقط خبرنگار است ۱۷ مرداد ۱۴۰۱

خبرنگار فقط خبرنگار است

سعید صفارائی / طی ۲سالی که گذشت بسیاری از عزیزان‌مان را به خاطر کرونا از دست دادیم.

۳۰ نمای نیشابور؛ سکوت، کما یا انقراض؟! ۱۰ مرداد ۱۴۰۱

۳۰ نمای نیشابور؛ سکوت، کما یا انقراض؟!

سعید صفارائی / سابقه سینما در نیشابور به ۸۰سال قبل در دهه بیست شمسی می‌رسد زمانی که هنوز بسیاری از شهرهای ایران فاقد سینما بودند.

آقای فرماندار؛ کلنگ‌زنی در نیشابور را ممنوع کنید ۰۸ مرداد ۱۴۰۱

آقای فرماندار؛ کلنگ‌زنی در نیشابور را ممنوع کنید

سعید صفارائی / زندان یا کتابخانه؛ مسئله این است! پرده دوم- مدیرکل زندان‌های استان خرسان رضوی گفت: "برای احداث زندان جدید نیشابور ۵۰۰میلیارد تومان اعتبار مورد نیاز است." اعتباری که حتی در صورت تصویب بسیار بعید است به زودی‌ اختصاص پیدا کند.

نیشابور شیخ الرئیس می‌خواهد ۰۵ مرداد ۱۴۰۱

نیشابور شیخ الرئیس می‌خواهد

سعید صفارائی / بسیاری بر این عقیده‌اند حمله مغولان آخرین ضربه بنیان‌کن به نیشابور کهن بود اما در منابع تاریخی ردپای بسیار کم‌رنگی از منازعات قدرتی که در بین اشراف‌زادگان نیشابور وجود داشت به چشم می خورد.

افلاک نمای خیام، به نام نیشابور به کام مشهد ۰۲ مرداد ۱۴۰۱

افلاک نمای خیام، به نام نیشابور به کام مشهد

در شانزدهمین نشست هیئت امنای دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی استان خراسان رضوی مورخ هفتم اسفندماه ۱۴۰۰ با درخواست دانشگاه فردوسی مشهد موافقت شد.

گزارش‌نویسی پرستاران بلای جان بیماران! ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱
تقدیم به پرستاران فداکار به پاس جانفشانی‌هایشان و به یاد مادرانی که به خاطر کرونا روحشان از میان ما پرکشید

گزارش‌نویسی پرستاران بلای جان بیماران!

بوق ممتد دستگاه مانیتورینگ ضربان قلب مانند ناقوس مرگ در بخش مراقبت‌های ویژه پیچید، پرستاران به سرعت دور بیمار در حال احتضار حلقه زدند و با اشاره سرپرستار عملیات احیای قلب شروع شد اما امتداد خطوط ضربان قلب بر مانیتور در راستای مرگ امتداد یافت و تغییری نکرد، یک ساعت بعد پرستار در گزارش شیفتش نوشت: بیمار تخت شماره پنج در ساعت ۴صبح دچار ایست قلبی و تنفسی شد. پرستار تخت شماره پنج در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان ۲۲بهمن نیشابور خسته از روزی که با پایان زندگی یک انسان آغاز شده قلم در دستانش یخ زده است.

لیلا قربانی کودک همسری ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۱
روایت تلخ از سرنوشت یک کودک پس از ۳ بار طلاق!

لیلا قربانی کودک همسری

اینکه جبر زمانه، سختی روزگار، کینه و عقده‌های بزرگترها کودکی دخترانمان را بر باد می‌دهد، دردی است که‌ هر روزه و در جای‌جای کشورمان تکرار می‌شود! زن با صدایی که انگار از ته چاه در می‌آید جلوی پاهای دکتر زانو می‌زند و با التماس از دکتر می‌خواهد جان دخترش را نجات دهد، اما دکتر بی‌اعتنا به او با شتاب به طرف اورژانس می‌رود.

وقتی حیوان خانگی جای بچه‌ را می‌گیرد ۲۱ فروردین ۱۴۰۱
روایتی از یک زندگی مشترک بدون فرزند

وقتی حیوان خانگی جای بچه‌ را می‌گیرد

گاهی اوقات پذیرش مشکلی که داریم برایمان سخت و غیر قابل‌تحمل است‌ از این رو به جای پذیرش نقص و مشکل و قبول اینکه کسی در دنیا کامل نیست، خودمان و خواسته‌هایمان را نادیده می‌گیرم و در مقابل برای نگهداشتن کسی کنارمان به او و خواسته‌هایش بیش از اندازه بها می‌دهیم. این رفتار اشتباه را به اسم عشق برای خودمان توجیه می‌کنیم. متاسفانه این دور باطل را تا جایی ادامه می‌دهیم که دیگر نه خودمان دیده می‌شویم و نه مشکلمان! باید انتخاب کنی اینجا آخر خطه! می‌‌فهمی!؟ یا من یا اون باِغ وحش مریم می‌شنوی چی میگم؟ حواست کجاست؟ چرا جواب نمیدی؟ تو کیفت دنبال چی می‌گردی؟

معمای ناپدید شدن سگ‌های پلاک‌دار نیشابور ۰۸ اسفند ۱۴۰۰

معمای ناپدید شدن سگ‌های پلاک‌دار نیشابور

آفتاب تیز پائیزی چشمانم را می‌زد و رانندگی با عینک آفتابی را هم مشکل کرده بود، منتظر تماسی بودم که گوشی‌ تلفن همراهم زنگ خورد و کمی تمرکزم را از دست دادم و در یک لحظه ضربه‌ای به خودروی سواری ام وارد شد. همه چیز به سرعت اتفاق افتاد، صدای ترمز و برخورد خودرو در سرم می‌پیچید و برای چند لحظه هیچ صدایی نمی‌شنیدم. با خود فکر می‌کردم به چه چیزی برخورد کرده‌ام؟ و احتمالها را در ذهن مرور می‌کردم. صدای کسی که روی پنجره ماشین می‌کوبید و جویای حالم بود من را به خود آورد.