اظهارات اخیر فرمانده بسیج نیشابور در خصوص وجوه تمایز میان اعتراض و اغتشاش ناظر بر ۲نکته مهم است که ای کاش زودتر از اینها چنان که مصلحان اجتماعی هشدار داده بودند مورد توجه سیاستگذاران در سطح کلان قرار میگرفت.
نخست اینکه جای خوشوقتی است بالاخره در گفتمان مسلط واژه اعتراض به رسمیت شناخته شد گرچه به نظر میرسد هنوز در ذهن برخی تندروها و بانیان اوضاع فعلی اعتراضهای مدنی مترادف آشوب و اغتشاش است.
اشخاصی که با امتیاز برخورداری از تریبونهای رسمی تلاش میکنند با پررنگ کردن خطوط قرمز راه گفتوگو را بسته و دایره تعریف اعتراضهای مدنی را هرچه تنگتر کنند.
ایشان خواسته و ناخواسته اعتراضهای مدنی را به سمت رادیکال شدن هدایت میکنند و دریچه تعامل و ارتباط را میان نیروهای اپوزیسیون و حاکمیت میبندند و لازم است حکومت هرچه سریعتر نسبت به خاموش کردن این بلندگوهای نفرتپراکنی قاطعانه اقدام کند و اطمینان داشته باشد در اجرای این سیاست از حمایت و پشتوانه مردمی بالایی برخوردار است.
حکومت باید توجه کند برای مردود ساختن اعتراضات منجر به آشوبهای اجتماعی و به تعبیری اغتشاش؛ باید پیشنیازهای لازم را برای عدم شکلگیری خشونت در جامعه فراهم شود و یکی از این پیشنیازها به رسمیت شناختن حق اعتراض و فراهم کردن مکانیزمی برای پیگیری مطالبات مردمی در قالب احزاب و ایجاد بسترهای لازم برای شنیده شدن و گفتوگو است.
در این مسیر وعده قاضی القضات مبنی بر آمادگی برای شنیدن اعتراضات میتوانست مرهمی هرچند دیر هنگام برای درد و رنجهای رفته بر مردم و روزنهای برای آغاز گفتوگو باشد اگر تریبونهای نفرت پراکنی آن را بیاثر نمیکرد.
نکته بعدی در سخنان سرهنگ نیکیاد اشاره به اینکه نکته ظریف است که “معترضان رهبر و لیدر دارند و خواستهشان مشخص است.”
پیش از این در یادداشت قبلی به این نکته اشاره کردم که یکی از ویژگیهای اعتراضات اخیر نداشتن رهبر و لیدر است و این موجب نگرانی است زیرا سبب میشود بیانیهای در طی این اعتراضات صادر نشود، درخواستها و اهداف معترضان حتی برای خودشان شفاف و روشن نشود و در صورت ادامه این روند احتمال سقوط اعتراضات در دامن شورشهای کور و به راه افتادن جنگهای قومی و فرقهای به شدت افزایش پیدا کند.
امروز کاهش کیفیت نیروهای منتقد و معترض به نوع گفتمان مسلط و سیاستهای اجرایی در جامعه در غیاب نخبگان سیاسی موجب تقلیل نوع مواجهه دو طرف از اعتراض مدنی به برخوردهای خشن شده است.
باید به این نکته توجه شود نسل معترض جدید با رجوع به حافظه تاریخیاش دیگر پیگیر مطالبات و خواستههای خود از طریق صندوقهای رأی و مکانیسم انتخابات نیست و بیپروا و صریح به سراغ خواستههایش رفته است و در این مسیر بینا نسلی اگر فکر کند صدایش شنیده نمیشود فریاد میزند و اگر فریادش را بیاثر بداند به خشونت روی میآورد.
اما نکته مهمتر اینکه ساماندهی این اعتراضات در غیاب نخبگان سیاسی کاری سخت و شاید ناممکن باشد. آن دسته از نخبگانی که با درک زبان این نسل عاصی بتواند با او ارتباط برقرار کند و از سوی دیگر خواستهها و مطالباتش را در قالب اهداف بلند مدت تئوریزه کند.
امروز جای خالی این نخبگان فرهنگی بیش از هر روز حس میشود و به میدان آوردن ایشان نیازمند ظرافت و دعوت جدی بر مبنای ایجاد تعهد و حس وطندوستی و نه از روی اجبار و الزام است و اصولا به این نکته باید توجه داشت که امور فرهنگی با فرمانهای سرهنگی سر سازگاری ندارد.
امور فرهنگی با فرمانهای سرهنگی سازگار نیست
برچسب ها
گزارش تحقیقی خاتون شرق از معضلات درمانی 200 هزار بیمه شده تأمین اجتماعی در نیشابور
مدیران تامین اجتماعی در ناز و نعمت، بیمهشدگان نیشابور در رنج و محنت
نگرشی اجمالی بر یک پدیدهی پسا مدرن اجتماعی
آیا میتوان از مرگ خودخواسته دفاع کرد؟
مدیران تامین اجتماعی در ناز و نعمت، بیمهشدگان نیشابور در رنج و محنت
خاتون شرق - علیرغم پیگیری سه ماههی خاتون شرق و تهیهی گزارش مفصل از وضعیت بسیار افتضاح نوبتدهی، کمبود پزشک متخصص و کافی نبودن تعداد و کیفیت خدمات دندانپزشکی در پلی کلینیک تأمین اجتماعی نیشابور، که حدود سه ماه از انتشار آن میگذرد، مسؤولان درمان تأمین اجتماعی استان و کشور، هیچ عکسالعملی به این کمبودها نشان ندادند و چندین گفتگو با مدیران این بخشها در روزهای گذشته نیز گرهی از کار فروبستهی این درمانگاه نگشود. امیدواریم وزیر رفاه وارد این داستان غمانگیز شود و کار صاحبان اصلی سازمان تأمین اجتماعی، یعنی بیمهشدگان را گرهگشایی نماید.
آیا میتوان از مرگ خودخواسته دفاع کرد؟
خاتون شرق - در دنیای جدید، مسائل زیادی هست که برای اولینبار در تاریخ بشر اتفاق میافتد و با گذشت زمان، همهی این اتفاقات و رویدادهای عجیب و شگفتانگیز، از سوی مردمان جوامع مورد مداقه واقع شده و رفته رفته، مردم آن را به عنوان یک پدیدهی جدید اما معمول و عرفی، میپذیرند.
چوب خدا صدا ندارد
خاتون شرق - روزنامهنگاران مظلومترین اقشار جامعه هستند زیرا تمام عمر کاری خویش را برای حل مشکلات مردم صرف میکنند و دست آخر، نتیجهای که عایدشان میشود اعصاب خراب، اضطراب روانی، پریشانی وضعیت اقتصادی، ناراحتیهای خانوادگی و محرومیت اجتماعی از خیلی امتیازات و حقوق شهروندی است. آیا در کل گروههای اجتماعی قشر دیگری حاضر است چنین معاملهای با زندگی خود و خانواده داشته باشد؟
ثبت دیدگاه
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.