امور فرهنگی با فرمان‌های سرهنگی سازگار نیست
امور فرهنگی با فرمان‌های سرهنگی سازگار نیست
سعید صفارائی / سرهنگ علی ‌نیک‌یاد فرمانده ناحیه مقاومت بسیج نیشابور در آخرین نشست خبری‌اش به مناسبت هفته بسیج در جمع خبرنگاران گفت: در حوادث اخیر باید اعتراض و اغتشاش را از یکدیگر جدا کنیم، اعتراض یعنی عده‌ای که به حق خودشان نرسیده‌اند در مکانی تجمع کرده واعتراض خود را اعلام‌ می‌کنند و معمولا از قبل هم اعلام کرده و مجوز می‌گیرند و پلیس امنیت آنان را برقرار می‌کند و معترضان هم رهبر و لیدر دارند و خواسته‌شان مشخص است که نمونه‌اش را در کشورهای خارجی می‌بینیم.

اظهارات اخیر فرمانده بسیج نیشابور در خصوص وجوه تمایز میان اعتراض و اغتشاش ناظر بر ۲نکته مهم است که ای کاش زودتر از اینها چنان که مصلحان اجتماعی هشدار داده بودند مورد توجه سیاست‌گذاران در سطح کلان قرار می‌گرفت.
نخست اینکه جای خوشوقتی است بالاخره در گفتمان مسلط واژه اعتراض به رسمیت شناخته شد گرچه به نظر می‌رسد هنوز در ذهن برخی تندروها و بانیان اوضاع فعلی اعتراض‌های مدنی مترادف آشوب و اغتشاش است.
اشخاصی که با امتیاز برخورداری از تریبون‌های رسمی تلاش می‌کنند با پررنگ کردن خطوط قرمز راه گفت‌وگو را بسته و دایره تعریف اعتراض‌های مدنی را هرچه تنگ‌تر کنند.
ایشان خواسته و ناخواسته اعتراض‌های مدنی را به سمت رادیکال شدن هدایت می‌کنند و دریچه تعامل و ارتباط را میان نیروهای اپوزیسیون و حاکمیت می‌بندند و لازم است حکومت هرچه‌ سریع‌تر نسبت به خاموش کردن این بلندگوهای نفرت‌پراکنی قاطعانه اقدام کند و اطمینان داشته باشد در اجرای این سیاست از حمایت و پشتوانه مردمی بالایی برخوردار است.
حکومت باید توجه کند برای مردود ساختن اعتراضات منجر به آشوب‌های اجتماعی و به تعبیری اغتشاش؛ باید پیش‌نیاز‌های لازم را برای عدم شکل‌گیری خشونت در جامعه فراهم شود و یکی از این پیش‌نیازها به رسمیت شناختن حق اعتراض و فراهم کردن مکانیزمی برای پیگیری مطالبات مردمی در قالب احزاب و ایجاد بستر‌های لازم برای شنیده شدن و گفت‌وگو است‌.
در این‌ مسیر وعده قاضی القضات مبنی بر آمادگی برای شنیدن اعتراضات می‌توانست مرهمی هرچند دیر هنگام برای درد و رنج‌های رفته بر مردم و روزنه‌ای برای آغاز گفت‌وگو باشد اگر تریبون‌های نفرت پراکنی آن را بی‌اثر نمی‌کرد.
نکته بعدی در سخنان سرهنگ نیک‌یاد اشاره به اینکه نکته ظریف است که “معترضان رهبر و لیدر دارند و خواسته‌شان مشخص است.”
پیش از این در یادداشت قبلی به این‌ نکته اشاره کردم که یکی از ویژگی‌های اعتراضات اخیر نداشتن رهبر و لیدر است و این موجب نگرانی است زیرا سبب می‌شود بیانیه‌ای در طی این اعتراضات صادر نشود، درخواست‌ها و اهداف معترضان حتی برای خودشان شفاف و روشن نشود و در صورت ادامه این روند احتمال سقوط اعتراضات در دامن شورش‌های کور و به راه افتادن جنگ‌های قومی و فرقه‌ای به شدت افزایش پیدا کند.
امروز کاهش کیفیت نیروهای منتقد و معترض به نوع گفتمان مسلط و سیاست‌های اجرایی در جامعه در غیاب نخبگان سیاسی موجب تقلیل نوع مواجهه دو طرف از اعتراض مدنی به برخوردهای خشن شده است.
باید به این‌ نکته توجه شود نسل معترض جدید با رجوع به حافظه تاریخی‌اش دیگر پیگیر مطالبات و خواسته‌های خود از طریق صندوق‌های رأی و مکانیسم انتخابات نیست و بی‌پروا و صریح به سراغ خواسته‌هایش رفته است و در این‌ مسیر بینا نسلی اگر فکر کند صدایش شنیده نمی‌شود فریاد می‌زند و اگر فریادش را بی‌اثر بداند به خشونت روی می‌آورد.
اما نکته مهم‌تر اینکه سامان‌دهی این اعتراضات در غیاب نخبگان سیاسی کاری سخت و شاید ناممکن باشد. آن دسته از نخبگانی که با درک زبان این نسل عاصی بتواند با او ارتباط برقرار کند و از سوی دیگر خواسته‌ها و مطالباتش را در قالب اهداف بلند مدت تئوریزه کند.
امروز جای خالی این نخبگان فرهنگی بیش از هر روز حس می‌شود و به میدان آوردن ایشان نیازمند ظرافت و دعوت‌ جدی بر مبنای ایجاد تعهد و‌ حس وطن‌دوستی و نه از روی اجبار و الزام است و اصولا به این‌ نکته باید توجه داشت که امور فرهنگی با فرمان‌های سرهنگی سر سازگاری ندارد.