از کابین هواپیما که پایم را بیرون میگذارم شرجی دریای عمان به صورتم میزند و گرمایی که از زمین برمیخیزد پردهای مواج روی صحرا و درختان دوردست کشیده، انگار اینجا هوا آتش گرفته است.
در پارکینگ فرودگاه کُنارک مردی سیه چرده و سفید پوش در لباس بلوچی با عرقچین ریزبافت به استقبالمان آمد و با لهجهای غلیظ خوشآمد گفت و چمدانمان را در صندوق عقب ماشین خارجیاش گذاشت.
واحد جدگال که او را ناکو (عموی بزرگ) صدا میزدند از بلوچهای چابهار است، او قبلا سوختبر بوده اما حالا راهنمای تورهای گردشگری شده و با اینکه سواد ندارد علاوه بر فارسی و بلوچی با زبانهای عربی، جدگالی، اردو و سِندی هم آشناست و به پاکستان و بیشتر کشورهای خلیج فارس سفر کرده است.
فرودگاه کُنارک و چابهار در دو سوی خلیج چابهار قرار گرفتهاند و برای رسیدن به چابهار باید مسیر ۴۰کیلومتری خلیج را دور بزنیم. در طول مسیر فرودگاه تا هتل تصور نمیکردم نخستین شگفتی سفرمان همان هتلی باشد که در آن اقامت خواهیم کرد.
نرسیده به چابهار ماشین به جاده روستای اَپگان (اَپ در زبان بلوچی به معنی آب و گان به معنای چشمه) میپیچد و کمی آنسوتر از مجموعهای که بعدا میفهمم مزرعه پرورش تمساح یا در اصطلاح محلیها گاندو است تعدادی اتاقکهای سفید و گرد با سقفهایی از نی و حصیر در کنار یک نخلستان خودنمایی میکند، انگار پا به دنیای کارتونهای سندباد گذاشتهایم.
اینجا هتل کپری «دُر بلوچ» است.
بهروز شهنوازی رئیس جامعه هتلداران منطقه آزاد چابهار و مالک این هتل میگوید: طرح این هتل را از قلعه گنج کرمان الهام گرفتم و سال ۱۳۹۶ احداث آن را آغاز کردیم اما در میانه کار با افزایش قیمت دلار و تورم با مشکل مواجه شدیم. طراحی این هتل به صورتی است که از بالا به شکل یک درخت نخل به نظر می رسد و اتاقهای آن به شکل کپر ساخته شده که تداعی کننده معماری بومی همین منطقه است و هدف از آن معرفی فرهنگ و آدابورسوم قوم بلوچ است و به همین خاطر نام دُر بلوچ را که در سال ۱۳۸۱ ثبت شده بود با وجود اینکه مشمول مالیات میشد حفظ کردم.
شهنوازی درباره اینکه چرا این هتل در خارج از شهر چابهار ساخته شده گفت: در ابتدا برای پنج مکان درخواست دادیم که موافقت نشد البته این سازهها در کنار ساحل به خاطر شرجی هوا آسیب میبینند و در اینجا محیط مساعدتر است و در حال حاضر بیش از ۵۰نفر به صورت مستقیم و غیرمستقیم در این مجموعه مشغول به کار هستند اما طی ۲سال شیوع کرونا هتل تعطیل شد و فشار مضاعفی به ما وارد کرد.
اما معاون فرهنگی، اجتماعی و گردشگری سازمان منطقه آزاد چابهار نظر دیگری دارد.
فاطمه شهرکی با اشاره به اینکه در آغاز سال ۱۳۹۹ با شیوع اپیدمی کرونا توازن سفر در کشور به شکل بیسابقهای تحتتاثیر این سویه قرار گرفت میگوید: با وجود اُفت شدید بازار گردشگری در کل کشور تحولات مثبتی در گردشگری بنادر جنوبی کشور صورت گرفت و عواملی همچون مجازی شدن آموزش در کلیه مقاطع، دور کاری و شیفتبندی کارکنان دولت در کنار هوای بهاری چابهار موجب افزایش تمایل هموطنان برای سفر به اینمنطقه شد به طوری سال ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ را میتوان به عنوان سالهای رونق گردشگری چابهار محسوب کرد و بررسی آمار نوروز ۱۴۰۱ نیز موید همین مطلب است.
پس از خوردن غذایی محلی به نام آچار گوشت و یک فنجان شیرچای که نوشیدنی مورد علاقه محلیها است به سمت نخستین مقصدمان یکی از جاذبههای طبیعی چابهار حرکت میکنیم.
در مسیر ساحلی لنجهای ماهیگیری در هر گوشهای از سواحل چابهار به چشم میخورد، بیشتر بومیان چابهار از طریق صید ماهی امرار معاش میکنند و چند سال گذشته به خاطر صید بیرویه کشتیهای ترال چینی مجبور شدهاند برای صید ماهی روانه دریاهای آزاد شوند و علاوه بر چالشهای دریا خطر دزدان دریایی را هم به جان بخرند.
به گفته ناکو واحد چند سال قبل یک ناخدا و چند نفر جاشوی یک لنج که وارد آبهای آزاد شده بودند توسط دزدان سومالی اسیر شدند اما ظاهرا این روزها این مشکل را با دادن پول و روغن و برنج و بنزین حل کردهاند تا بتوانند رزقی را که کشتیهای ترال از سفرهشان دزیدهاند از دریاهای بیگانه به دست آورند.
در طول مسیر ماشینهای تویوتا هایلوکسی که به سرعت از کنارمان میگذرد توجهم را جلب میکند اما ظاهرا این ماشینها که بیشترشان فاقد پلاک هستند برای محلیها عادی است، محلیها به این ماشینها سوختبر میگویند.
یکی از این ماشینها به سرعت از کنارمان میگذرد و به یک جاده فرعی خاکی به سوی ساحلی در پشت صخرهها میپیچد. با اصرار رانندهمان را راضی میکنم به دنبالش برود، ناکو واحد با اکراه قبول میکند اما اخطار میدهد زیاد نزدیک نخواهد شد. حدود ۲کیلومتر دورتر از جاده اصلی ماشین سوختبر در کنار یک قایق توقف میکند و محمولهاش را به قایق منتقل میکند. به گفته ناکو واحد این قایقهای سوختبر با گذشتن از مرز خودشان را به نزدیکترین بندر پاکستان که حدود نیم ساعت تا اینجا فاصله دارد میرسانند تا محمولهشان را بفروشند اما درباره اینکه در هربار قاچاق سوخت چقدر نصیبشان میشود چیزی نمیگوید. قبل از اینکه حضورمان توجه قاچاقچیان سوخت را جلب کند به سرعت برمیگردیم.
از ناکو واحد میخواهم با یکی از سوختبرها قرار ملاقات بگذارد، متعجب و بدبین پاسخ میدهد که سعی میکند اما قول نمیدهد.
پس از این ماجراجویی زودهنگام به نخستین توقفگاهمان؛ اسکله روستای تاریخی رَمین در ۱۵ کیلومتری چابهار میرسیم.
به دعوت ناکو واحد که ظاهرا با ناخدا آشناست وارد یکی از لنج های ماهیگیری میشویم. همین که پا بر عرشه لنج میگذارم انگار سوار بر ماشین زمان به قرن ۱۶ میلادی پرتاب میشوم زمانی که آلفونسو دِ آلبوکرکه با هفت کشتی و ۵۰۰سرباز اینجا را اشغال میکند و به نشانه پیروزی قلعهای را برفراز تپهای بلند مشرف به دریا میسازد که به قلعه پرتغالیها مشهور است و هنوز بقایای آن موجود است.
ردپای دوران استعمار پرتغال و بریتانیا هنوز در اینجا به چشم میخورد. در گوشه ای از یک لنج ماهیگیری عدهای سیاهپوست شبیه بومیان آفریقا که روی تودهای از تور ماهیگیری نشستهاند و بیوقفه در حال مرمت تور هستند نظرم را جلب میکنند. به زبانی که برایم آشنا نیست همزمان آواز میخوانند. به گفته ناکو واحد اینان نوادگان و بازماندهگان بردههایی هستند که در دوران حضور نیرویهای استعماری انگلیس و پرتغال به اینجا آمدهاند و ماندگار شدهاند و با بومیان اینجا درآمیختهاند.
ناخدا «چهارشنبه رسوژه» در عرشه لنج بر کار جاشوها که بیوقفه و خستگیناپذیر در حال تدارک مقدمات سفر هستند نظارت میکند. به گفته او برای صید ماهی به آبهای آزاد میروند و در هر سفر که ۲ تا سه ماه طول میکشد حدود یکصد تُن ماهی صید میکنند.
او درباره خطر دزدان دریایی میگوید: برای در امان ماندن از دست دزدان سومالی به آنها دلار و مواد خوراکی و بنزین میدهیم.
این گفته ناکو واحد را که اینجا همه چیز بوی بنزین میدهد به یاد میآورم و از ناخدا چهارشنبه خداحافظی میکنیم.
در مسیرمان تا توقفگاه بعدی از کنار کوههای مینیاتوری میگذریم و کمی جلوتر به کوههای مریخی میرسیم، انگار زمانی اینجا سکونتگاه موجوداتی از کرات دیکر بوده است.
تا رسیدن به توقفگاه بعدیمان بندر گواتر از تالاب صورتی و بندر بریس میگذریم.
در بازارچه محلی حاشیه تالاب صورتی با غرفههایی از جنس چوب و برگ خرما دختران محلی پارچههای سوزندوزی شده میفروشند و بر دستان زنان و دختران گردشگر با حنای هندی نقش و نگار میزنند.
بعدا درباره این دخترکان که راضی نمیشدند از آنها عکس بگیرم بیشتر توضیح خواهم داد.
در این بازار با کریمبخش اندیش آشنا می شویم که ادعا میکند به ۱۵ زبان زنده دنیا میتواند صحبت کند، او ساکن روستای کَمب چابهار است.
در ادامه مسیر به بندر بریس میرسیم. صخره مشرف به این بندر چشماندازی بدیع از لنگرگاه لنجهای ماهیگیری به وجود آورده که باعث میشود گرمای هوا را از یاد ببریم.
از اسکله بریس تا توقفگاه بعدی در خلیج گواتر واقع در نقطه صفر مرزی حدود ۵۰کیلومتر فاصله است و تا آنجا کولر ماشین ناکو واحد لحظهای خاموش نمیشود که طبعا باعث میشود مصرف بنزین ماشین او بیشتر شود.
در خلیج گواتر برای رسیدن به جنگل هزار چهره حرا در نقطه صفر مرزی ایران و پاکستان از کنار آخرین پاسگاه مرزی میگذریم که برای عبور یک کارت شناسایی از ما میگیرد. برای نیمساعت گردش در خلیج گواتر با قایق و دیدن دلفینها البته اگر خوش شانس باشیم و جنگل حرا باید ۴۵۰هزار تومان بپردازیم. حنیف صاحب قایقی که قرار است ما را به این گردش ببرد میگوید: ما بنزینمان را آزاد میخریم و سهمیهای نداریم.
از تجهیزات ایمنی مانند جلیقه نجات همخبری نیست و در اطراف خلیج گواتر به جز تعدادی قایق که بیشترشان انگار از کار افتاده و به حال خود رها شدهاند با انبوه تورهای ماهیگیری چیزی دیده نمیشود و اثری از امکانات رفاهی و سرویس بهداشتی برای گردشگرانی که به اینجا می آیند نیست.
بهروز شهنوازی میگوید: یکی دیگر از چالشهای صنعت گردشگری در چابهار موضوع واگذاری زمین است، امروز باید در محل هرکدام از جاذبههای گردشگری امکانات سرویس بهداشتی و ارائه خدمات مناسب برای گردشگران وجود داشته باشد که وجود ندارد و به سرمایهگذار بخش خصوصی هم زمین داده نمیشود، پیش از این وسعت منطقه آزاد چابهار ۱۴ هزار هکتار بود اما در حال حاضر به ۸۴ هزار هکتار افزایش یافته است.
طاهره شهرکی معاون فرهنگی، اجتماعی و گردشگری سازمان منطقه آزاد چابهار هم گفت: مهم ترین چالشهای توسعه صنعتگردشگری چابهار دوری این منطقه، صفهای طولانی سوخت و مسدود بودن کارتهای سوخت مسافران از خارج استان، احساس کاذب عدم امنیت، کیفیت پایین جادهها و کاهش امنیت رانندگی در مسیرهای دسترسی به جاذبههای گردشگری چابهار به خاطر تردد ماشینهای سوختبر، کمبود اقامتگاههای بینراهی، کمبود و گاه نبود زیرساختهای مهم مانند آب و گاز، قیمت بالای اجاره مسکن و بالا بودن هزینههای زندگی و خدماتی به خاطر دور بودن از مراکز تولیدی است.
برای دیدن دلفینها و گردش در جنگل حرا سوار قایق میشویم، راهنمایمان توضیح میدهد که در زمان بالا آمدن آب دریا ماهیهای ساردین که غذای مورد علاقه دلفینها هستند به کنار جنگل حرا میآیند و در آن زمان دیدن دلفینها راحتتر است.
محلیها معتقدند این جنگل از اشک انسان روئیده است، به گفته راهنمایمان درختان این جنگل به وسیله ریشههایشان میتوانند آب شور دریا را شیرین کنند و یک نوع آب شیرینکن طبیعی هستند.
برای انتخاب بهترین زمان یا به قول معروف زمان طلایی گردش در جنگل حرا و دیدن دلفینها از قبل زمانهای جزرومد توسط تورلیدرها رصد میشود تا در زمان مناسب گردشگران را به اینجا بیاورند.
صفهای طولانی بنزین کابوس رانندگان چابهار
در مسیر برگشت نزدیک چابهار انبوه خودروهای سواری که جلو پمپ بنزین صف کشیدهاند تمامی ندارد.
ناکو واحد میگوید: سهمیه بنزینکارت سوخت ما همان هفته اول تمام میشود و گاهی برای ۲۰لیتر بنزین آزاد ساعاتها باید در صف منتظر بمانیم تا با هزار اما و اگر چند لیتر بنزین نصیبمان بشود.
صف خودروهای در انتظار رسیدن به جایگاه سوخت به قدری طولانی است که هر طور دوربین را تنظیم میکنم نمیتوانم کل آن را در یک قاب نشان بدهم و به ناچار بر روی یک بلندی مشرف به جایگاه سوخت میروم و از صف طویل ماشینها فیلم می گیرم.
چابهار دارای سه جایگاه سوخت است که ظاهرا جوابگوی تقاضا نیست.
شب وقتی در هتل کپری دُر بلوچ به صورت تصویری با دوستم در نیشابور صحبت میکنم و از زیباییهای چابهار میگویم به قدری مجذوب میشود که تصمیم میگیرد با ماشین شخصیاش به چابهار بیاید اما وقتی در اینباره با جواد محمدیان مدیر تور گردشیمان در چابهار مشورت میکنم او جدا توصیه میکند از این تصمیم صرفنظر کند و میگوید: کارت بنزین مسافرانی که از خارج استان سیستانوبلوچستان به صورت زمینی به اینجا سفر میکنند در داخل این استان مسدود است و مجبورند از بنزین آزاد استفاده کنند که قیمت آن به لیتری ۱۳ تا ۱۵هزار تومان میرسد و مقرون بهصرفه نیست.
او درباره مشکل بنزین برای تورهای گردشگری چابهار میگوید: قرار بود به شرکتهایی که تور گردشگری برگزار میکنند مقداری بنزین اختصاص بدهند اما تاکنون عملی نشده است.
محمدیان از بومیان چابهار است که از چند سال قبل تورهای گردشگری برگزار می کند که با شیوع کرونا اجرای این تورها هم با وقفه مواجه شد و این روزها هم که با کم شدن کرونا کمکم تورهای گردشگری دوباره رونق میگیرد با مشکل کمبود بنزینمواجه هستند.
او با اشاره به اینکه ۳۴ اثر تاریخی و طبیعی در این منطقه وجود دارد که در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده و ظرفیت بسیار خوبی برای جذب گردشگر و صنعت گردشگری چابهار است میگوید: فاصله جاذبههای طبیعی چابهار در مسیر شرقی حدود ۱۵۰کیلومتر و در مسیر غربی حدود یکصد کیلومتر است و با توجه به گرمای هوا کولر ماشین هم باید دائم روشن باشد و سهمیه ماهانه ۶۰لیتر بنزین دولتی و ۱۵۰لیتر بنزین آزاد که برای کارت سوخت در نظر گرفته شده به هیچ وجه کفایت نمیکند.
بنری در گوشه سالن پذیرش هتل قرار دارد که بر روی آن مسیرهای شرقی و غربی و شمالی چابهار به همراه مسیر کنارک و تور درون شهری و اطلاعات مربوط به نقاط دیدنی هر مسیر نوشته شده که نشان میدهد برای برگزاری هر تور برنامهریزی میشود.
او درباره نحوه طراحی تورها میگوید: پیش از این برای اجرای تورهای گردشگری چابهار سه مسیر در نظر گرفته شده بود که با شناسایی و افزایش تعداد جاذبهها به پنج مسیر افزایش یافت البته هنوز هم جاذبههای طبیعی دیگری در چابهار وجود دارد که به خاطر عدم آمادگی جامعه میزبان و نبود زیرساختهای لازم امکان بردن گردشگران به این مکانها وجود ندارد به عنوان مثال در نزدیکی بندر تَنک یک شبه جزیره وجود دارد که هنوز معرفی نشده و باید برندسازی شود و همه اینها مستلزم ایجاد زیرساخت، آموزش جوامع محلی و مدیران تورهای گردشگری است.
در بین صحبتهایمان نوای ترانه مست قلندر شاهکار نصرت فتحعلی خان همراه با ساز هارمونی و طبل هندی در فضا طنین انداز میشود و رشته کلام را از خاطرمان میرباید تا جمعی از نوازندگان بلوچ شبی رویایی را زیر آسمان پرستاره چابهار رقم بزنند.
یک فنجان شیرچای با سوختبر ۲۲ساله چابهاری
طاقت چایهای غلیظ و پررنگ را ندارم، در حالی که روبرویم یکی از سوختبرانی که حاضر شده با من صحبت کند نشسته یک فنجان شیرچای سفارش میدهم.
پسر جوان حدود ۲۲سالهای با موهایی مشکی بلند و براق و یک عرقچین دوردوزی شده زیبا بر سر اینگفتوگو را به شرطی قبول کرده که هیچ عکسی گرفته نشود و صدایش هم ضبط نشود.
او میگوید: هر بار که سوخت به پاکستان میبرم یکونیم تا ۲میلیون گیرم میآید.
وقتی میپرسم آیا این مقدار پول در مقابل خطراتش میارزد پاسخ می دهد چارهای نیست سود اصلی را صاحب قایق میبرد و ادامه میدهد: هر بار هفت مخزن ۲۰۰لیتری بار میزنیم و تا بندر پاکستان حدود نیمساعت راه است ولی در آنجا تا وقتی که بارمان را تحویل بدهیم چند ساعت طول میکشد چون تعداد قایقهای سوختبر زیاد است و باید در صف منتظر بمانیم و پولمان را هم به روپیه میگیریم.
او درباره اینکه اینحجم بنزین چطور تامین می شود اظهار بیاطلاعی کرد.
در اینترنت کلمات کلیدی سوخت قاچاق و سیستانوبلوچستان را جستجو میکنم، به گزارش ایسنا معینالدین سعیدی نماینده چابهار گفته: «طبق آمار استانداری ۸۵درصد سوخت قاچاق استان سیستانوبلوچستان از خارج استان میآید…»
با خودم فکر میکنم اگر درصد کمی از این حجم بنزین قاچاق به صنعت گردشگری چابهار اختصاص پیدا میکرد چقدر اقتصاد توریسم بندر چابهار رونق پیدا میکرد؟
بهروز شهنوازی رئیس جامعه هتلداران منطقه آزاد چابهار میگوید: مهم ترین مشکل برای توسعه صنعت گردشگری چابهار کمبود بنزین است که ارائه خدمات به سرویسهای گردشگری را با مشکل جدی مواجه کرده است.
او با اشاره به اینکه در حال حاضر در مجموعه هتل کپری دُر بلوچ بیش از ۳۰نفر در بخش برگزاری ومدیریت تورهای گردشگری فعالیت دارند گفت: به خاطر کمبود بنزین فقط نیمی از این تعداد به طور کامل فعال هستند البته آنها هم با قرض گرفتن کارت سوخت از دوست و آشنا میتوانند تا آخر ماه کارشان را ادامه بدهند یا بزنین با قیمت لیتری ۱۵ هزار تومان بخرند که سودشان را به شدت کاهش میدهد و حتی گاهی هزینه و سودشان سربهسر میشود اما فقط برای جذب گردشگر بیشتر و به امید آینده ادامه می دهیم.
جواد محمدیان مدیر تورهای گردشگری ما در چابهار میگوید: در زمان اوج حضور گردشگران در چابهار ماهانه حدود۹۰۰ تور برگزار میکنیم که هر تور برای بالغ بر ۲۰نفر به صورت مستقیم و غیرمستقیم اشتغالزایی میکند و در هرکدام از این تورها صنایع دستی مانند سوزن دوزی و لباس محلی که دختران روستایی میدوزند، صدفها و گوشماهیهایی که پسران روستا جمع میکنند تا ماهی و میگویی که ماهیگیران محلی صید میکنند توسط گردشگران خریداری شده و یک چرخه اقتصادی ایجاد میشود و باعث علاقهمندی و رونق اقتصادی جوامع محلی و افزایش کیفیت خدماتشان برای جذب بیشتر گردشگر میشود.
بنزین نفس صنعت غواصی چابهار را به شماره انداخته
موجهای چند متری سواحل بکر چابهار در فصل بادهای موسمی یکی از جاذبههای این شهر برای موجسواران از سراسر ایران است و غواصی در آبهای دریای عمان و دیدن شگفتیهای دنیای زیر آب هم از دیگر جاذبههای این شهر توریستی است که به سادگی از آن نمیشود گذشت.
صبح زود که ارتفاع موجها بلندتر از همیشه است به ساحلی در خارج از شهر چابهار میرویم اما ظاهرا انجام این ورزش نیاز به آمادگی بدنی و تمرینات مستمر دارد که ما نداریم با این حال هیجانی وصف ناشدنی را در جدال با امواج اقیانوس تجربه میکنیم.
به گفته یکی از موجسواران حرفهای چابهار تنها بندر اقیانوسی ایران است که در فصل بادهای موسمی ظرفیت برگزاری ورزش موج سواری را دارد.
بعد از ظهر پس از دیدن تپه گِل اَفشان که محلیها به آن ناف زمین میگویند و دره خیالانگیز تندیسها، درختان شگفتانگیز انجیر معابد و تک درخت ساحل دَرَک به تنها مرکز غواصی چابهار رفتیم.
محمدرضا نایبپور مدیر این مرکز میگوید: در اینجا علاوه بر فراهم کردن امکان غواصی تفریحی برای گردشگران؛ آموزش غواصی حرفهای هم داده میشود.
او که به همراه همسرش فاطمه شهیدی خبرنگار سابق صداوسیما در چابهار این مرکز را اداره می کند گفت: قیمت بالای بنزین و کمبود آب شُرب شرایط را برای ادامه کارمان سخت کرده اما با این حال تلاش کردهایم از کیفیت خدماتمان ذرهای کم نشود.
فاطمه شهیدی هم با بیان اینکه تاکنون چندین گزارش از کمبودها در زمینه صنعت گردشگری چابهار به روی آنتن برده گفت: یکی از نیازهای چابهار به عنوان یک منطقه آزاد تجاری و توریستی ایجاد یک سیستم جامع و کامل تاکسیرانی است که در همه اوقات شبانهروز به مسافران و گردشگران خدمات سریع و مناسب ارائه کند و جای خالی رویدادهای استانی و ملی که باعث آشنایی بیشتر مردم با جاذبههای توریستی این منطقه میشود کاملا محسوس است.
پس از یک غواصی ۲۰دقیقهای که در مجموع با رفت و برگشتمان با لنج چهار ساعت طول کشید تماشای غروب زیبای ساحل روستای باستانی تیس خستگی را از یادمان برد و امواج دریا دوباره هوس شنا در این آبهای گرم را به دلمان انداخت.
محلیها معتقدند آب دریای جنوب شفابخش است و شنا در آن خواص درمانی فراوان دارد. تماشای صحنه شنای جوانان و پیران محلی چابهار در کنار یکی از اسکلهها من را به یاد شنای عبادت گونه هندیها در رود گنگ میاندازد.
انگار جلوه های زیبای دریای جنوب یک جا در چابهار گرد آمده تا تحمل سختیهای روزگار برای این مردم زجر کشیده آسانتر شده و با وجود همه تنگدستیها سفره سخاوتشان برای غریبهها مثالزدنی باشد.
آژانسهای مسافرتی سکوی پرتاب صنعت گردشگری چابهار
در طول ساحل چابهار هرجا که اندک صخرهای سر از آب بیرون آورده خرچنگهای دریایی در آن جولان میدهند.
ساحل پُزم تیاب هم که شگفتی چشم اقیانوس را در خود جای داده چنین است.
به همراه ریاض پایدار در اسکله کُنارک برای رسیدن به چشم اقیانوس از مسیری لغزان و کمی خطرناک در دامنه کوه می گذریم که ناگهان ساحلی بکر و زیبا به رویمان آغوش میگشاید، انگار طبیعت چابهار میخواهد به ما ثابت کند شگفتیهایش تمام شدنی نیست و هرلحظه میتواند برگی جدید از آستین درآورد.
در وسط ساحل پُزم دورتر از آنجایی که ساحل و دریا به هم رسیدهاند حفرهای سنگی چشم گشوده و انعکاس صدای امواج در آن لرزه بر دل هر رهگذری میاندازد، محلی ها به آن چشم اقیانوس میگویند.
ریاض پایدار راهنمای امروزمان داستانهای جالبی از این جاذبه های طبیعی برایمان نقل میکند.
داستانسراییهای ریاض در فضای سحرآمیز انجیر معابد و دره تندیسها لذت دیدن این جاذبههای طبیعی را صدچندان میکند.
ریاض تا ششم ابتدایی بیشتر درس نخوانده و سیکل دارد و این داستانها را از مردم محلی شنیده و به خاطر سپرده است.
او متولد روستای گارگندی در ۹۰کیلومتری چابهار است و به گفته خودش روستایشان تا مدرسه ۶۰کیلومتر فاصله داشته به همین خاطر دختران روستا اجازه رفتن به مدرسه نداشتهاند، این مشکل در بیشتر روستاهای چابهار برای دختران وجود داشته اما حالا خیرین در روستاهای این شهر مدرسه ساختهاند.
جواد محمدیان مدیر تور گردشگری میگوید: یکی دیگر از چالشهای گردشگری در اینجا دریافت کارت راهنمای محلی است که مستلزم داشتن حداقل مدرک دیپلم است اما بیشتر تورلیدرهای محلی دیپلم ندارند در حالی که دارای تجربه و علاقه هستند و آموزشهای لازم را هم دیدهاند و اغلب این افراد از شغلهای کاذبی که شاید درآمد بیشتری هم داشته به این حوزه آمدهاند.
او میگوید: آژانسهای مسافرتی که بازار هدف و سکوی پرتاب صنعت گردشگری چابهار هستند از لحاظ قانونی موظفند با تورهایی کار کنند که تور لیدرهایشان دارای مدرک رسمی باشند و از این نظر دست ما هم بسته است به همین خاطر پیشنهاد کردیم برای گرفتن کارت راهنمای محلی به جای شرط داشتن دیپلم یک تبصره بگذارند که براساس آن در شهرهای توریستی مانند چابهار اشخاص بومی و باتجربه با داشتن معرفینامه از هتل یا مجموعه گردشگری بتوانند این کارت را دریافت کنند و برای ارائه سهمیه بنزین همین مدرک گردشگری را ملاک قرار بدهند تا مشکل کمبود بنزین برای تورهای گردشگری حل شود.
محمدیان یادآور شد: در دوران شیوع کرونا بیشتر تورلیدرهای ما توانستند در دورههای مجازی که توسط یک موسسه آموزشی دورههای گردشگری در زاهدان برگزار میشد شرکت کنند اما به خاطر نداشتن دیپلم از گرفتن کارت راهنمای محلی بازماندند و در نهایت اگر هم با تخصیص سهمیه بنزین موافقت شود مدرک رسمی برای تایید تورلیدرها میخواهند و در آنجا کمتر از یک سوم تورلیدرهای ما قادر به ارائه مدرک خواهند بود.
آخرین توقفگاه امروزمان ساحل رویایی دَرَک است آنجا که رمل های طلایی کویر سر به آغوش امواج دریا گذاشتهاند و تنها شاهد این همآغوشی تک درخت نخلی است که بر ساحل دریا نشسته، انگار کویر و دریا جز این نخل کس دیگری را به عنوان محرم و شاهد این وصال نپذیرفتهاند.
اینجا هم داستانسراییهای ریاض تمامی ندارد.
سرانگشتان زنان بلوچ بر پارچهها نقش بهشت میزنند
سوزندوزیهای نور بیبی دیدنی است. باورم نمیشود این دستان پینه بسته چنین نقشهای زیبایی بر پارچه بزنند.
هر روز صبح قبل از رفتن به تور گردشی که معمولا از ساعت ۹ شروع میشود او را می بینم که برای بزهایش علف جمع میکند. نوربیبی نمی داند چند سالش است او میگوید هر وقت صدساله شدم دیگر نمیتوانم راه بروم. میگفتند چند هفتهای مریض شده و پیدایش نبود؛ به قول خودش یک لگد به عزرائیل زده تا کی باشد که دوباره برگردد.
هرچقدر همسرم اصرار میکند یکی از سوزندوزیهای نوربیبی را بخرد قبول نمیکند. او هر کدام از سوزندوزیهایش را به قیمت ۶۰هزارتومان پیشفروش کرده و حاضر نیست به بهای فروختن حتی یکی از آنها قولش را باطل کند. طرحهای خلاقانه این سوزندوزیها از طبیعت الهام گرفته شده و طرح از پیش تعیین شدهای ندارد و به صورت فیالبداهه دوخته میشود.
نقش و نگار سوزندوزیهای لباس نور بیبی هم خیرهکننده است، انگار تکهای از بهشت همیشه همراه اوست رختی که در عزا و عروسی و خانه و مهمانی بر تن دارد.
او از نسل زنانی است که از وقتی چشم به این دنیا باز کردهاند با کار و سختی آموخته شده و مصائب روزگار را تقدیر محتومشان میدانند.
تدوام این نسل را در ساحل دریاچه صورتی و انجیر معابد و در بومگردیهای روستاهای ساحلی که برای ناهار توقف میکردیم به وضوح میدیدم، در نگاه دخترکی که هنوز به مدرسه نمیرود اما هر بار لنز دوربین را به سویش نشانه میروم به سرعت رویش را برمیگرداند و فقط وقتی در بین دختر و همسرم مینشیند راضی میشود از او عکس بگیرم.
حکایت عجیبی است وقتی از دخترم در کنار دخترکان فروشنده گوشماهی و صدف دریایی در یکی از روستاهای ساحلی چابهار عکی میگیرم و فریاد اعتراضشان که عکسمان را پاک کنید دلم را می خراشد.
اما نسل جدید زنان بلوچ حکایت دیگری دارد.
شریفه مغرور و کمحرف از لنز دوربین نمیهراسد. برخلاف سایر دختران که برای زدن نقش حنا بر دستان دخترم پول نقد طلب میکنند او شماره کارت بانکیاش را میدهد. او نماینده نسلی است که دیگر قیدوبندهای دستوپا گیر سنتی را برنمیتابد و میخواهد برای کنکور در رشته علوم تربیتی شرکت کند. سوزندوزیهایش را هم فقط برای خودش انجام میدهد و نمیفروشد.
شبانگاه در ساحل هتل لیپار ریحانه با پیراهن فوتبالی راهراه آبی و قرمز تیم سَنلورنزو به همراه دوستانش نمونهای دیگر از دختران پیشرو بلوچ بود که برای مسابقات انتخابی تیم ملی فوتبال نوجوانان به سختی تمرین میکرد.
انقلابی آرام در زیر پوست شهر در جریان است.
آغاز پایان تورهای گردشگری چابهار
آبفشان چابهار، مسجد باستانی خلیفه و قبرستان اجنه در روستای تیس و بقعه زیبای سید غلام رسول عارفی که به پیروانش وصیت کرده بود در سالروز وفاتش به جای عزاداری شادی کنند آخرین تور گردشگری ما در چابهار بود و داشتن چند بطری آبمعدنی یکی از موارد مهم و ضروری در طی این تورها بود که هیچوقت از خاطر تور لیدرها دور نمیشد.
بهروز شهنوازی رئیس جامعه هتلداران منطقه آزاد چابهار میگوید: یکی دیگر از مشکلات صنعت گردشگری چابهار کمبود آب است که برای تامین آن متحمل هزینه بالایی میشویم و در همین هتل دُر بلوچ روزی پنج تانکر آب میخریم که هزینه آن ماهانه بالغ بر ۳۰میلیون تومان است و در حال حاضر ۱۱ هتل و هتل آپارتمان و حدود ۶ بومگردی در محور ساحلی دَرَک تا گواتر فعال است که با این مشکلات مواجه هستند و ۶ماه نخست سال را به امید ۶ماه دوم که تعداد گردشگران بیشتر است میگذاریم به این امید که ضررهایمان را جبران کنیم.
وی درباره آینده صنعت گردشگری در چابهار گفت: پیش از این برنامه ما این بود که شعبههای دیگری هم ایجاد کنیم اما در حال حاضر فقط تلاش میکنیم بتوانیم خودمان را سرپا نگهداریم و تا روزی که بتوانیم به فعالیتمان ادامه خواهیم داد اما نیازمند توجه ویژه و حمایت نمایندگان و مسئولان هستیم.
جواد محمدیان با اشاره به اینکه گردشگری چابهار در چهار فصل فعال است اظهار کرد: مدتی قبل بزرگترین و قدیمیترین کانتر تور چابهار که متعلق به هتل لیپار بود به خاطر افزایش قیمتها منحل شد و در صورت ادامه کمبود بنزین باید به زودی آغاز پایان تورهای گردشگری چابهار را اعلام کنیم و فقط به هتلداری بپردازیم، ما چوب سیاستگذاریهایی را میخوریم که کمبود بنزین را برای ما در نظر نمیگیرند تا ما را از سوختبران مجزا کنند.
چابهار در آستانه تبدیل شدن به پایتخت گردشگری دریایی ایران
اما با همه اینها صحبتهای معاون فرهنگی، اجتماعی و گردشگری سازمان منطقه آزاد چابهار امیدوار کننده است.
فاطمه شهرکی میگوید: از پارسال خلیج چابهار با آغاز طرحهای توسعه زیرساختهای گردشگری مانند احداث شناگاه و پسکرانههای خدماتی در آستانه تبدیل شدن به پایتخت گردشگری دریایی و قطب طبیعت گردی کشور در دوران پساکرونا قرار گرفته و با توجه به اسناد بالادستی مانند سند آمایش سرزمین سواحل مکران و برنامههای ششم و هفتم توسعه در افق ۵۰ساله علاوه بر اینکه این مقصد به پرجمعیتترین بندر جنوبی کشور تبدیل خواهد شد و با توسعه تجارت خارجی و اقتصاد دریا محور صنعت گردشگری میتواند پایدارترین منبع درآمد برای جوامع محلی محسوب شود.
وی اظهار کرد: توجه ویژه آژانسهای گردشگری در برگزاری تورهای طبیعتگردی به خصوص در ۶ماهه دوم سالهای ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ و تجربه خوب گردشگرانی که چابهار را به عنوان مقصد گردشگری انتخاب کرده و تجربه خود را به اشتراک گذاشته بودند باعث ایجاد انگیزه برای سایر گردشگران برای سفر به این منطقه شد که در نتیجه آن شاهد شکلگیری تصاعدی صنوف و خدمات گردشگری در محل جاذبههای گردشگری چابهار و توسعه جوامع محلی بودیم.
وی با اشاره به اینکه سالانه به طور میانگین بیش از ۷۵۰هزار گردشگر داخلی و ۳۵۰ گردشگر خارجی از چابهار بازدید میکنند گفت: طرح اتصال شبکه ریلی چابهار به شبکه راه آهن ملی نیز که هماکنون در حال انجام است و پیشبینی میشود در سال ۱۴۰۲ به بهرهبرداری برسد در کنار فرودگاه بینالمللی از مهمترین زیرساختهای گردشگری چابهار است همچنین آماده سازی پسکرانههای مسافری بندری، اسکلههای تخصصی و استقرار ناوگان مسافری حملونقل دریایی و همچنین کشتیهای تندرو و کروز دریایی در مسیر عمان به کراچی، بمبئی، امارات و کشورهای حاشیه خلیجفارس یکی دیگر از تمهیدات پیشبینی شده برای توسعه گردشگری این منطقه است که در کنار شبکه ریلی و فرودگاهی باعث بهرهمندی گردشگران از شبکه ترکیبی حملونقل، کاهش هزینههای سفر و در نهایت افزایش جذابیت مقصد گردشگری چابهار میشود.
از میان شاخههای نخلستان ماه کامل از همیشه شفافتر و نزدیکتر به نظر میرسد.
آخرین جرعه های شیرچایم را در آخرین شب اقامتم در چابهار همراه با نوای هارمونی و یک ترانه سوزناک بلوچی مینوشم.
فردا چابهار را با ساحل اقیانوسی رویائیش، غروب سحرآمیز ساحل پُزمش، چشمانداز بینظیر ساحل بریس و تک درخت تنهای ساحل طلایی دَرَک ترک میکنم.
صبح زود ناکو واحد خودش برای بردنمان به فرودگاه میآید. در پارکینگ فرودگاه سخت در آغوشم میگیرد و میگوید: بنویس اینجا همه چیز بوی بنزین میدهد. تا وقتی که سوار هواپیما میسوم این جمله ناکو واحد مدام در سرم چرخ میزند. در کابین هواپیما در حالی که تهمانده هوای گرم و شرجی چابهار را تنفس میکنم وقتی هواپیما از زمین بلند میشود به این فکر میکنم اگر چند سال دیگر دوباره به چابهار بیایم آیا بنزین اثری از این تورهای رویایی باقی گذاشته است؟
آیا ناکو واحد هنوز هم گردشگران را به دیدن جاذبههای های طبیعی چابهار میبرد یا به اجبار دوباره سوختبر شده است؟