چرایی نوشتن
چرایی نوشتن
«انگیزه و علت» برای فردی که قصد و آهنگ نوشتن می‌کند فرایندی ست پیچیده و بسیار حائز اهمیت که تمرکز و انرژی صاحب‌قلم را به میزانی قابل‌توجه به خود معطوف می‌سازد چون اصولاً «در هر کاری» اراده خالق «مسأله ای است که بیش و پیش از هر عاملی در نظر می‌آید.

نویسنده: نیلوفر لهراسبی

«نوشتن» برخلاف آنچه تصور می‌شود و از ظاهرش برمی‌آید امری ساده و هموار، در دسترس و بدون پیش‌آیند نیست. «انگیزه و علت» برای فردی که قصد و آهنگ نوشتن می‌کند فرایندی ست پیچیده و بسیار حائز اهمیت که تمرکز و انرژی صاحب‌قلم را به میزانی قابل‌توجه به خود معطوف می‌سازد چون اصولاً «در هر کاری» اراده خالق «مسأله ای است که بیش و پیش از هر عاملی در نظر می‌آید.
«انگیزه خلق کردن» به این معنا و در این جایگاه، حاصل نشا کردن بذری چون بذر عشق و امید و درد در سرزمین حاصلخیز ذهن یک انسان خلاق است.
یکی از ساده‌ترین و رایج‌ترین انگیزه‌ها میان آنان که دست‌به‌قلم می‌برند، نیل به شکوفایی است. انسان ذاتاً علاقه‌مند به شکفتن است و اگر در مسیری درست مراحل رشد خویش را طی کرده باشد، کشف توانایی‌های ذاتی و سوق در جهت به فعلیت رساندن آن‌ها ازجمله عواملی است که شخص صاحب‌ذوق و قریحه را به عمل وا می‌دارد. این کشف می‌تواند به شکلی خود آیند یا درنتیجه مشاهده و درک استقبال دیگران و بازخوردهای مثبت و تشویق‌های آنان اتفاق بیفتد. دغدغه متجلی کردن توانایی‌های بالقوه و تبدیل آن به مظاهر و جلوه‌های بالفعل از دل‌مشغولی‌های زندگی یک انسان سالم است.
دانشمندان علوم رفتاری و روان‌شناختی نیز بر این امر صحه گذارده و آن را تشریح کرده‌اند. از جمله مشهورترین آن‌ها «آبراهام مزلو» است که در «هرم» معروف خود بالاترین درجه رشد را مرتبه «خودشکوفایی» معرفی کرده است و عنوان نموده فرد در مسیر تعالی و در منتهای مراتب رشدی بدان دست یافته و توجه و انرژی خویش را معطوف به آن خواهد کرد.


این کشف بزرگ و شاید ارزشمندترین کشف انسان در مسیر خودآگاهی را می توان از ابتدایی ترین و مهم ترین انگیزه های نوشتن معرفی کرد. کشفی که می تواند در سر کلاس نگارش و بر سر خواندن اولین دست نوشته ها محقق شود و یا در سنین میان سالی و اوقات فراغت از کار و روزمرگی های معمول، اما به هر روی و در هر زمان که در فرد حلول پیدا کرد افکار و مشغله های وی را به سوی خود متوجه خواهد ساخت.
در کنار تلاش برای «خودشکوفایی» علل و انگیزه های پیچیده تری نیز وجود دارد که سائقی است برای سوق به سوی نوشتن. از جمله این عوامل «دغدغه مندی و حساسیت شخص» نسبت به پیرامونش است. افرادی که در برابر اتفاقات، اشخاص و محیط اطراف خویش منفعل و بی اعتنا باشند، هر آن اندازه هم صاحب ذوق و استعداد و توانایی نوشتن به شمار آیند هرگز نخواهند توانست به موفقیت دست یابند.
این دسته از افراد یا هیچگاه دست به کاشتن بذر واژه نمی زنند و یا اگر هم در این جهت اقدامی معمول دارند، محصول درخوری برداشت نخواهند نمود.
در مرتبه دیگر آگاهی و اطلاع نسبت به محیطی که فرد مستعد و توانمند در آن زندگی می کند، تجربه های زیسته ای که بر خزانه دانش وی می افزایند و داشتن نگاهی جامع و دقیق در رابطه با شرایطی که پیرامونش در جریان است، همه و همه از جمله عواملی هستند که بر حساسیت فرد در راستای بهره مندی از موضعی شفاف و تعریفی دقیق از «خوب و بد»، «باید و نباید» و «ارزش و ضد ارزش» های جاری در بستر محل زندگی اش منتج می شود و در نهایت وی را به شوق وامی دارد تا این مفاهیم را به مخاطب منتقل سازد.
میل به جاودانگی نیز از علل و عواملی دیگری است که فرد را آگاه یا ناآگاه به سمت و سوی نوشتن و خلق اثر ترغیب می کند. ممکن است این انگیزه در ابتدا کمی انتزاعی به نظر آید اما واقعیت این است که پشت خلق بسیاری از شاهکارهای جهان این قصد و اراده بوده که نقش اصلی را بازی می کرده است.
از زمان پیدایش بشر میل به جاودانه بودن و گریز از فنا و نابودی و اضمحلال، دلیل بسیاری از فعالیت های او را شکل میداده است. انگیزه انسان از خلق نقش نگاره های باستانی هزاران سال پیش در دل غارها تا اختراع جدیدترین و مدرن ترین مصنوعات امروزی، شوق به روز رساندن و ایجاد خط و رد و اثری از خویش در گذرگاه تاریخ بوده است.
کوتاه سخن این که به اندازه تمام نویسندگان اعم از حرفه ای یا غیر حرفه ای، از خالق شکوهمندترین آثار عرصه ادب تا خاطره نویسی های معمول روزانه، برای نوشتن «چرایی» هست. مهم این است که یک نویسنده تا چه میزان این پرسش را برای خود زنده نگه دارد و با خود همراه داشته باشد و متناسب با رشد خود، علت و انگیزه هایش را تکامل و تعالی بخشد.