یحیی شکفته / باز هم نوبتی دست داد که از نیشابور نه چندان قدیم بلکه جهت خاطره بازی برای ذهن خویش بنویسم و شما همراهان خیال را بر بال سیمرغ افسانه ایی با ترنم نسیم سحری به ژرفای خیال ببرم و لختی از روزگار ماشینی جدا و به تار و پود رنگ و رو رفته ی سیمای تاریخ محلات نیشابور پناه ببرم
از محدوده ی قدیمی سعد شاه و پی بر و کوچه درخت پسته گفتیم و شنیدیم
از خاطرات فضای معنوی هیات درخت پسته یا همین هیات جعفری کنونی نوشتیم
از آدمهایش و مشاغلشان نوشتیم
تا رسیدیم به اواسط کوچه و همکنون نیز ادامه راه را همقدم سیمرغ خیال میشویم آنجا که یاد خواهیم آورد که
حاجی علی اکبر سقائیان معروف به نبات دیوار به دیوار منزل استاد حسن اردمه ای بود و کمی آنطرف تر که فعلا با عقب نشینی و نرده کشی کمی نسبتا عقب نشینی دارد کاروان سرایی بوده از حاجی ابوترابیان و از قسمت پشت متصل به کوچه شیردار و البته خود کوچه شیردار که مفصلا به آن خواهیم پرداخت خارج از مرزهای آنزمان نیشابور و در بیرون شهر بوده
حال زیاد دور نشیم و همین کوچه به اصطلاح جعفری را از سر نبش که مغازه همان حاجی نبات بوده و به شغل قهوه خانه چی مشغول بوده به سمت پایین ادامه خواهیم داد ؛ راستی صحبت از قهوه خانه شد بیاد داشته باشیم مردمان در طول تاریخ از آغاز شکلگیری شهرها و جوامع، همواره با توجه به توانایی و جوهره وجودی و خلاقیت خود برای رفع نیازهای همنوعان به کار و شغلی مشغول شدند لذا به تدریج مشاغل مختلف شکل گرفت.
در طول بیش از هزاران سال تاریخ ایران، جامعه ایرانی که همواره منشأ امید و پویایی بوده به عنوان یک جامعه متمدن دریافت که پس از کار و فعالیت روزانه، اوقات فراغت افراد میبایستی به نوعی پر شود آن هم در محلی که اکنون «قهوهخانه» خطابش می کردند.
این شغل ریشه در تاریخ سرزمین ایران دارد تا جایی که در دوره صفویه به اوج درخشش خود رسید و بالاخره در دوره قاجاریه به عنوان اولین صنف از پیشهوران، دارای تشکل صنفی شد.
قهوهخانه یکی از صنوف مردمی در هر محله و در یک ضلع از مربعی که نانوایی، قصابی و بقالی دیگر اضلاعش بودند جایگاه خاص خودش را داشت. البته این ترکیب تا دهه ۵۰ ادامه یافت که به تدریج در کنار دیگر تحولهای بنیادین این ترکیب نیز به هم خورد و در حال حاضر خبری از قهوهخانه با آن حال و هوای نیشابور قدیم وجود خارجی ندارد. پس از انقلاب مراکزی با نام سفرهخانه سنتی شکل گرفتهاند که مثل قهوهخانههای سابق برای عموم جاذبهای ندارند. این محلها بیشتر مورد توجه جوانان مجرد و گاها اراذل و اوباش است تا مسافران داخلی یا ایرانگردان خارجی بهر حال نظارت های مداوم نیز تا الان چاره ساز نبوده است.
تعداد محدودی از قهوهخانههای قدیم همچنان به کار خود ادامه میدهند ؛ زیرا فرزندان قهوهچیهای قدیمی که پدرانشان به رحمت خدا رفتهاند رغبتی به ادامه این کار نداشته و محل کسب پدر را تبدیل به ساندویچی یا چلوکبابی یا آژانس املاک و اتومبیل یا سمساری و… کردهاند.
اغلب که قهوه خانه دایر بوده ومردمان در اوقات فراغت برای نوشیدن چای ،تبادل نظرات ،تبادل اخبار،کاریابی ،دادو ستد وشنیدن داستانهای شاهنامه که هرشب به طور متوالی توسط نقال اجرا می شد به آنجا می رفتند خاطرات شیرینی بیاد دارند و نقل میکنند.
در آن روزها،از قهوه خانه برای داوری وحل وفصل مشکلات محلی وحتی گاهی مسایل خانوادگی نیز استفاده می شده است و معمولا انواع اختلافات و ودعاوی شخصی وشغلی در قهوه خانه توسط ریش سفیدان محل حل و فصل می شده ؛ البته عموما مسافر پذیر نیز بودند و شبها نیز جای خواب به مسافران و افراد بی سرپناه میدادن و هزینه اش را دریافت میکردند
خب با این ذهنیت مسیر را ادامه میدهیم و بعد از یاد آوری روزگاران خوش و ناخوش قهوه خانه حاجی نبات میرسیم به حاج حبیب اله لطفی و البته در همسایگی اش منزل خاندان مژدی ها که گاراژدار بودند .
حاجی فرقانی پور که خودش به اسماعیل معروف بود و خواربار فروشی و سقط فروشی داشت که پسرانش ؛ برادران فرقانی پور مدتها کنار خیابان خاکی یا همین فردوسی جنوبی خیاطی داشتند در همین محله با حاجی صدقیان و البته خانم مسن و باصفا که به وی عمه میگفتند همه اهالی ، زندگی میکردند
مصیب آهوئی و حاجی زرهداران سرنبش کوچه بودند و دقیقا اینجا باز رسیدیم به همان هیات درخت پسته و کوچه ی پر خاطراتش
گویی مجالی برای نگارش نیست و فعلا باز شما را به خدای منان میسپارم تا فرصتی دیگر خدا یار و نگهدارتان باشد در ضمن به آدرس فضای مجازی روی بستر اپلیکیشن اینستاگرام به صفحه شخصی نگارنده متن میتوانید پیام دهید و نظرات خود را منعکس کنید
@yahya_shekofteh
حتما از پیج بازدید و ضمن همراهی و فالو با ارائه نظرات خویش من را در هر چه بهتر نوشتن برای نیشابور یاری کنید?