سهم من از تمام جهان اقتدار توست
سهم من از تمام جهان اقتدار توست
با زبان شعر

سه شعر تازه از :

مریم ناظمی

 

رسیده وقت سفر، کوچ دلفریب تراست

نگاه پنجره از جاده ناشکیب تر است

 

همیشه آن که به رفتن، به کوچ ناچاراست

دچار حال و هوا و غمی عجیب تر است

 

درختِ جانِ من از زخم عشق خشکیده

که از هجوم تبر عشق نانجیب تر است

 

هنوز انار من از سردی تو خون می شد

هنوز… گونه ام از سیلی تو سیب‌تر است

 

نگو که رفتنم از فرط بی وفایی بود

همیشه آن که سفر می رود غریب تراست

 

**

خانه درگیر خشم طوفان بود

باد برد از سرم کلاهم را

تو که در علم صرف  استادی

صرف کن فعل اشتباهم را

 

فلسفه خوانده ی پر از تشکیک!

مجتهد زاده ی به جانب حق!

بی خیال عذاب دوزخ شو

سر بکش باده ی نگاهم را

 

تو که تنها گناه من هستی

وصله ی روسیاه من هستی

تو که با عقل مصلحت اندیش

در دلت شسته ای گناهم را

 

گفته بودم: کتیبه ی رنجم

همتبارِ *ترنج ونارنجم

ادعای خدایی ات کم نیست

مسخ کن روح ِسربه راهم را

 

از لبت تا لبم جهنم بود

طاقت صبر وحوصله کم بود

آتشت را بریز در جانم

خلق کن مرگ دلبخواهم را

 

 

* افسانه ی قدیمی دختر نارنج و ترنج

 

ای معتبرتر از همه ی اعتبارها

زیباتر از سخاوت سبز چنارها

 

دستان پرنجابت و فانوس چشم هات

پهلو زده به هیبت پاک منارها

 

وقتی که با نفس نفس از راه می رسی

صف می کشند از نفست گل بهارها

 

خاک مرا به توبره دیگر نمی برند

بعد از تو دست های کج انتظارها

 

گفتی: “فقط قرار دل خسته ی همیم

ما را چه کار با همه ی بی قرارها؟!”

 

سهم من از تمام جهان اقتدار توست

ای فاتح قبیله ی سرخ سوارها