در میانه گردوغبار روایت‌ها؛ تنها حقیقت است که باید بایستد
در میانه گردوغبار روایت‌ها؛ تنها حقیقت است که باید بایستد
خاتون شرق- در روزگار ما، دیگر مفهوم «جنگ» محدود به میدان‌های نبرد سنتی، صف‌آرایی نیروهای نظامی یا غرش توپ و تانک‌ها نیست.

سعید صفارائی – خبرنگار
در روزگار ما، دیگر مفهوم «جنگ» محدود به میدان‌های نبرد سنتی، صف‌آرایی نیروهای نظامی یا غرش توپ و تانک‌ها نیست.
امروز، با پدیده‌ای نوظهور مواجهیم که نه‌تنها از لحاظ شکل و شیوه، بلکه از حیث ماهیت نیز دگرگون شده است؛ جنگی مدرن، پیچیده و چندلایه که در آن تفنگ‌ها تنها ابزار نیستند و میدان نبرد تنها به خاک و آسمان محدود نمی‌شود. در این میدان تازه، روایت‌ها نیز همان‌قدر نقش‌آفرین‌اند که موشک‌ها و پهپادها و چه بسا بیشتر.
در نبردهای امروز، «جنگ روایت‌ها» به عرصه‌ای تعیین‌کننده در معادلات قدرت تبدیل شده است. روایت‌سازی، انتخاب هوشمندانه کلمات، برجسته‌سازی یک واقعه و در عین حال، حذف یا تحریف واقعه‌ای دیگر، همه به‌سان سلاح‌هایی پنهان اما اثرگذار، سرنوشت نبردها را در جبهه افکار عمومی رقم می‌زنند. جنگ روایت‌ها عرصه‌ای‌ست که در آن، مرز میان واقعیت و تصویرسازی بسیار باریک و لغزنده می‌شود.
در این میان، آنچه بر پیچیدگی و خطر این نوع جنگ می‌افزاید، هم‌زمانی آن با جنگ‌های فیزیکی و تسلیحاتی در سطحی بسیار پیشرفته و فناورانه است. اکنون جنگ‌ها در بالاترین سطح خود یعنی جنگ هوایی و با بهره‌گیری از دقیق‌ترین ابزارهای هدایت، هدف‌گیری و پایش، در حال وقوع‌اند.


استفاده از فناوری‌های نوین، از هوش مصنوعی گرفته تا داده‌کاوی بلادرنگ، لازمه هر عملیاتی است که هزینه هر شلیک و پرتاب در آن می‌تواند میلیون‌ها دلار بر بودجه یک کشور تحمیل کند.
در چنین شرایطی، کارآمدی یک جنگ تنها به توان آتش یا ظرفیت لجستیکی وابسته نیست، بلکه نیازمند سامانه‌ای دقیق، به‌روز و قابل اتکا از داده‌ها و اطلاعات است که بتواند با حذف خطا از هدررفت حتی یک گلوله جلوگیری کند. این نوع از مدیریت نبرد، نیازمند عقلانیتی استراتژیک در سطح تصمیم‌گیری و نیز دقت و سرعت در تحلیل اطلاعات و تبدیل آن به تصمیم عملیاتی.
اما همان‌قدر که دقت در میدان جنگ ضروری است، ظرافت در میدان رسانه و افکار عمومی نیز حیاتی‌ست.
در جنگ‌های امروز، تسلط بر روان جامعه دشمن، جلب حمایت بین‌المللی، اقناع افکار عمومی داخلی و حتی تضعیف روحیه نیروهای دشمن، همگی از مسیر «روایت» و «تصویرسازی» می‌گذرد.
بزرگ‌نمایی موفقیت‌های جبهه خودی و کوچک‌نمایی پیروزی‌های طرف مقابل، تکنیکی رایج در این میدان است؛ چرا که نبرد واقعی اغلب نه در خاک، بلکه در ذهن‌ها و دل‌ها رقم می‌خورد.
در این فضای مملو از جنگ روانی و روایت‌سازی، انتشار اخبار جعلی، اطلاعات گمراه‌کننده و تصویرسازی‌های هدفمند، بدل به ابزاری رایج برای تسلط بر میدان افکار عمومی شده است. شبکه‌های اجتماعی با سرعت انتشار برق‌آسا، رسانه‌های پرشمار رسمی و غیررسمی، و استفاده از فناوری‌های گرافیکی و صوتی برای خلق واقعیت‌های موازی، همگی در خدمت یک هدف‌اند: شکل‌ دادن به ادراک عمومی. در چنین شرایطی، پرسش اساسی این است: ما، به‌عنوان مخاطب، روزنامه‌نگار یا تحلیل‌گر، چگونه می‌توانیم اسیر این جنگ روایت‌ها نشویم؟ پاسخ، هرچند ساده به‌نظر می‌رسد، اما نیازمند تمرین، آموزش و آگاهی مداوم است: بازگشت به اصول حرفه‌ای روزنامه‌نگاری.
روزنامه‌نگاری حرفه‌ای با تکیه بر اخلاق رسانه‌ای، وفاداری به حقیقت، راستی‌آزمایی مستندات و طرح پرسش‌های بنیادین، تنها سلاح مؤثر برای عبور از غبار روایت‌های آلوده و رسیدن به گوهر حقیقت است. توجه جدی به ارکان خبر، یعنی «چه کسی، چه زمانی، کجا، چگونه، چرا و به چه شکل»، کلیدی است که قفل بسیاری از ابهامات و دروغ‌های رسانه‌ای را می‌گشاید. هر خبری که یکی از این ارکان را نادیده می‌گیرد یا با ابهام مطرح می‌کند، بالقوه می‌تواند در زمره خبرهای نادرست یا جهت‌دار قرار گیرد. در چنین شرایطی، مسئولیت اصحاب رسانه بیش از هر زمان دیگر سنگین است. آنان باید بدانند که در صف مقدم نبردی ایستاده‌اند که سلاح آن «کلمه» است، و قربانیانش، نه‌تنها جان انسان‌ها، بلکه حقیقت، اعتماد عمومی و پایداری جامعه است. در عین حال، مخاطبان نیز باید آموزش ببینند تا با دیدی انتقادی، هر خبری را نپذیرند و پیش از باور، آن را بیازمایند. در عصر جنگ روایت‌ها، هر کس که از حقیقت فاصله بگیرد، ناخواسته در جبهه باطل قرار می‌گیرد. راه رهایی از این دام، پناه بردن به چراغ روشنگر روزنامه‌نگاری حرفه‌ای‌ست؛ همان روزنامه‌نگاری‌ای که با پرسش آغاز می‌شود، با تردید ادامه می‌یابد، با تحقیق جان می‌گیرد و با تعهد به حقیقت به پایان می‌رسد.