سودابه جعفری
مدیر مسئول
جنگهای امروزی دیگر صرفاً به تبادل آتش، پیشروی زمینی یا بمباران هوایی محدود نمیشود. آنچه امروز سرنوشت میدانهای نبرد را رقم میزند، ترکیبی از قدرت نظامی، هوش اطلاعاتی و تسلط بر افکار عمومی است.
در این میان، «جنگ روایتها» و مدیریت فضای رسانهای، به یکی از ابزارهای حیاتی و تعیینکننده برای هر کشور تبدیل شده است. نبرد اخیر ایران و اسرائیل بار دیگر ثابت کرد که بدون حضور قدرتمند در عرصه رسانه و روایتسازی حتی بزرگترین پیروزیها نیز ممکن است به حاشیه رانده شوند یا دچار تحریف و وارونهنمایی شوند.
آنچه در ادبیات رسانهای امروز شاهد هستیم، تفکیک ظریف اما مهمی میان دو مفهوم «جنگ رسانهای» و «رسانه جنگ» است؛ مفاهیمی که هرچند در ظاهر بههم پیوستهاند اما کارکرد و ماهیتی متفاوت دارند.
در تعریف ساده، جنگ رسانهای یعنی استفاده هدفمند از ابزارهای رسانهای برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی، مهندسی ذهن مخاطبان، تحریف یا برجستهسازی رویدادها، تضعیف روحیه طرف مقابل و تقویت جبهه خودی.
این جنگ نه با گلوله، که با کلمه، تصویر و روایت پیش میرود؛ اما تخریبش، نرم و تدریجی، میتواند پایههای انسجام یک ملت را سست کند.
در مقابل رسانه جنگ به پوشش خبری میدانی، ثبت واقعیتهای نبرد و روایت صادقانه از آنچه در میدان میگذرد اختصاص دارد.
رسانه جنگ، همان خبرنگاری در خط مقدم است که حقیقت را روایت میکند و اجازه نمیدهد میدان واقعیت، قربانی سانسور یا تحریف شود.
در جنگ اخیر ایران و اسرائیل، هر دو مفهوم در کنار هم به وضوح دیده شد؛ از یکسو اسرائیل با بهرهگیری از رسانههای بینالمللی، در تلاش برای کوچکنمایی ضربات ایران و پنهانسازی ناکامیهای خود بود و از سوی دیگر، جریان رسانهای ایران با انتشار تصاویر، ویدئوها و روایتهای میدانی، حقیقت میدان را به جهانیان نشان داد.
در جریان عملیات وعده صادق ۲، ایران با بهرهگیری از توان موشکی خود، یکی از بزرگترین حملات مستقیم علیه مواضع اسرائیل را رقم زد. بلافاصله پس از این حمله، ماشین رسانهای اسرائیل با تمام توان فعال شد و مدعی شد که هیچ یک از موشکهای ایرانی به اهداف موردنظر اصابت نکردهاند؛ تاکتیکی آشنا در جنگ روایتها برای تضعیف روحیه طرف مقابل.
این نمونه بارز نشان داد که در نبردهای مدرن، تسلط بر روایت میتواند بهاندازه پیروزی میدانی اهمیت داشته باشد.
رسانه، مؤثرتر از سلاح
امروز نخبگان، مسئولان و فعالان رسانهای کشور باید درک کنند، در دنیای متصل و شبکهمحور امروز، مرز میان جنگ سخت و نرم از همیشه باریکتر شده و بدون حضور مؤثر در جنگ روایتها، حتی دقیقترین موشکها و پیچیدهترین تجهیزات نظامی نمیتوانند پیروزی را تضمین کنند.
امروز درگیریهای ایران و اسرائیل و تلاش مستمر دشمنان برای تحریف واقعیتها، ضرورت تدوین یک برنامه جامع، منسجم و پیشدستانه را برای مدیریت فضای رسانهای کشور بیش از پیش آشکار کرده است. این برنامه باید چند محور کلیدی را دنبال کند:
۱٫ رصد دقیق و بیوقفه فضای رسانهای دشمن
شناخت تاکتیکها، روایتها و ابزارهای تبلیغاتی دشمن، اولین گام در مهار جنگ روایتهاست. بدون اشراف اطلاعاتی بر رسانههای دشمن، نمیتوان روایت صحیح را بهموقع و مؤثر ارائه داد.
۲٫ آمادهسازی زیرساختهای رسانهای برای شرایط اضطراری
همانطور که نیروهای نظامی برای مواقع بحران آمادگی کامل دارند، رسانههای کشور نیز باید مجهز به زیرساختهای فنی، انسانی و محتوایی برای پوشش سریع و دقیق تحولات جنگی باشند.
۳٫ تربیت و سازماندهی خبرنگاران میدانی متعهد
خبرنگاران خط مقدم، سربازان جنگ روایتها هستند. حضور آنان در قلب میدان نبرد و ارسال روایتهای واقعی، ابزار مهمی برای مقابله با اخبار جعلی و تحریف دشمن است.
۴٫ استفاده هدفمند از شبکههای اجتماعی و ابزارهای نوین اطلاعرسانی
در عصر ارتباطات، پلتفرمهای دیجیتال نقشی کلیدی در شکلدهی افکار عمومی دارند. تدوین استراتژی هوشمندانه برای بهرهگیری از این ابزارها، میتواند سرعت و اثرگذاری روایتهای صحیح را چند برابر کند.
۵٫ افزایش سواد رسانهای عمومی
مردم، بخش جداییناپذیر جبهه جنگ نرم هستند. با ارتقای سطح سواد رسانهای جامعه، میتوان مقاومت عمومی در برابر موج اخبار جعلی و عملیات روانی دشمن را تقویت کرد.
امروز نبرد ایران و اسرائیل، بار دیگر به ما آموخت که جنگ روایتها، بهاندازه جنگ فیزیکی اهمیت دارد و چه بسا سرنوشت نهایی در میدان رسانه تعیین شود. در این مسیر، بیتوجهی به مدیریت روایتها، میتواند موفقیتهای میدانی را کمرنگ کرده و به دشمن فرصت تحریف واقعیت دهد.
تدوین و اجرای یک نقشه جامع، هوشمند و آیندهنگر در حوزه رسانه، نه یک انتخاب، که یک ضرورت اجتنابناپذیر برای حفظ امنیت، اقتدار ملی و انسجام جبهه مقاومت است.
در این جنگ پیچیده، تنها با تسلط بر روایت میتوان پیروزی را کامل کرد.
روزهای حساس در پیش است؛ روایت را از دست ندهیم.