بدون حضور حروف مقدس اسمت
بدون حضور حروف مقدس اسمت
شعر امروز به انتخاب دبیر بخش فرهنگ و ادب

شعری از :
نسیم شبگو منصف
**
بدون گذاشتن نقطه پایان رفتی !
و من
سطر به سطر به دنبالت ادامه دارم
پناه می‌برم به واژه‌ها
اما واژه‌ها دیوانه‌ام کرده‌اند
بس بهانه نبودنت را می‌گیرند
بهانه طعم نفس‌هایت
عطر انگشتانت
و آن همه یاد
که در خاطرم کاشتی
تاریک‌تر می‌شوم
مخدوش
مُبهم
مُکدر
مدت‌هاست
بدون حضور حروف مقدس اسمت
نوک سیاه مداد بر سفیدی کاغذ نمی‌نشیند
اما تا دلت بخواهد
دلتنگی روی عروق پاره قلبم نشسته
هوا سردِ سرد است
پیوسته و آهسته برف در من می‌بارد
حجم سنگین در و دیوار خانه
مرا به خیابان می‌کشاند
زیر دل نور مغازه‌ها
دلتنگی‌ام را در آغوش می‌گیرم
دلخوریم را با پایی برهنه قدم می‌زنم
آنقدر که مهتاب
از قابِ پنجره‌ی ترک خورده‌ی این خانه‌ی ویران شده
درد نداشتن تو را دید می‌زند
مچاله می‌شوم در تخت‌خواب
با عکسی قدیمی از تو در آغوشم
می‌دانم
می‌دانم
حالا هرگز شوری اشک‌هایم لبانت را مزه‌دار نمی‌کند
و این بی‌نصیبی
رد ی کمرنگ روی پیشانی‌ام جا انداخته است
آهسته و غریب
دست به دیوار خواب می‌گیرم
راه می‌افتم به سمتت
آنقدر می‌آیم
می‌آیم
تا می‌رسم
به حاشیه امن پیراهنت
اما در خواب …