ارزش شعر فارسی در نگاه مخاطب
درسگفتارهای ادبی(۷)
مسعوداصغرنژادبلوچی
محتوای ادبیات هر سرزمین ریشه در لایه های پنهان اجتماعی آن سرزمین دارد. از نظر من شعر باید شکل تمام داشته باشد. شعر تمام یعنی این که قواعدشعری در آن به شکل جزئی قابل رؤیت باشد و احتمال این که آن را به جای نثر اشتباه گرفت در آن خیلی کم باشد و اصلاً نباشد. اما وقتی بعد از حدود سی سال فعالیت و ندیده شدن در بطن ادبیات، موضوع را بررسی میکنیم می رسیم به این که نبود پشتوانه ی تبلیغی و نداشتن پل های ارتباطی اثر گذاری زیادی داشته و دارد. وقتی مجله های قدیمی را ورق می زنیم در اکثر آن ها از نیما، اخوان، فروغ، شاملو وسپهری …همیشه شعری وجود داشته است و در این میان یک سری اسامی بودند که دارای جوهر شعری خوب بودند ولی به دلایل خاص اسم و اثرشان وجود نداشته، مثل جعفر کوش آبادی، محمد زهری، منصور برمکی که اگر بخواهم اسم ببرم زیاد است. آن چه که در این چشم انداز می توان به سادگی دید این است که یک اثر خوب باید تازه گی داشته باشد و رگ و رسم کهنگی در آن وجود نداشته باشد. برانگیزنده فکر و اندیشه باشد و مخاطب را به فکر وا دارد و اساساً گیرایی داشته باشد.
به زبان ساده به درد بخور باشد و مورد نظر و نقد قرار بگیرد. این موارد که گفتم به نظر بدیهی و پیش پا افتاده میآید اما هستند اشعار ناتمام و ناقص که از دیر و دور ادبیات در دیوان ها جمع آوری شده و در آن ها رد و اثری از هنر شعر دیده نمی شود؛ اما آورده شده است.
این نشان می دهد که در ادبیات خصوصاً در هنر شعر؛ بخش جمع آوری موزهای بر سایر بخش ها ارجحیت داشته و بودن همه اشعار در دیوان لزوم دارد تا بتوان به واسطه آن مثلاً به کف و سقف توانایی شاعر دست پیدا کرد و برای اش عیار و ارزش در نظر گرفت.اشعار برآمده از خود شیفتگی شاعر ذیل کشف یک موضوع و انتشار آن در دیوان ذیل ترتیب قوافی هم میتوانسته دلیل دیگری باشد بر این حجم ناکارآمد اشعار که اخیراً به شدت در حال پیاده سازی و نسخه پردازی هستند.
مصرف کننده ادبیات در فضای غیر آکادمیک، هم زمان ندارد و هم امکاناش را که بخواهد بین ابیات سست و محکم فرق گذاشته و آن را گزینش نماید.
احساس می کنم این موضوع از زمان رودکی تا کنون در اکثر دیوان ها به سهولت قابل بررسی است.
اما فی الواقع باید خاطر نشان نمود که احساسات و تجربیات احساسی انسان تا به چه میزان قابل توجه می تواند باشد آن هم به شکل شعر و اثر مدون گردد و آن را برای همیشه در شکل متن و مکتوب ماندگار کرد؟
شعر در شکل خاص برای مخاطب یک ابزار است که با آن احساسات خود را بروز می دهد و جالب تر این که این ابزار به دلیل تکرار در بسیاری موارد تبدیل می شود به ضرب المثل.
اخیراً مواردی را دریافته ام که شگفت زده ام نموده است. کتاب تحلیل ذهن راسل توسط انتشارات خوارزمی در بهمن ماه۱۳۵۷ منتشر گردیده است.این نشان می دهد که جریان فکر و اندیشه در همه ی شرایط شکل و وظیفهی خود را حفظ نموده است. دراین نکته موضوعی نهفته است که باید در نظر گرفت که جریان سازان اندیشه ی مورد استفاده برای عوام در هر شرایط کار خود را انجام می دهد و مخاطب خودش باید به آن بپردازد و مطالعه کند و برای خود موقعیت و جایگاه ارزشی تبیین نماد. به نظرم شاعران فارسی زبان توانسته اند شعرهای خاص و خوبی خلق نمایند اما این آثار به دلیل عدم نظم و ترتیب و انضباط فکری به دست مخاطب؛ چه عام و چه خاص نرسیده است.
اکثر شعرای فارسی زبان در مجموعه آثار خود یک کار متفاوت دارند و به تناسب آن اثر، مورد نظر قرار گرفته اند. آثاری مثل صدای پای آب سهراب سپهری، منظومه آرش سیاوش کسرایی و منظومه آبی خاکستری سیاه و شعر نیمایی ای وای مادرم شهریار و زمستان اخوان و ققنوس نیما و تولدی دیگر فروغ و شعری که زندگی است شاملو ….هر کدام از این اشعار در یک دوره و دهه به واسطه چالش های اجتماعی بر سر زبان افتاده اند و حتی با رفع آن معضل همچنان در موقعیت خود باقی مانده اند. در این میان آثار دیگری از شاعران همچون توللی، نصرت رحمانی، یدالله رویایی، رضا براهنی ، منوچهر آتشی…بوده اند که فقط خوراک تاریخ ادبیات نویس ها هستند و شده اند و همچنین شاعرانی چون سایه و منزوی و بهمنی و تعداد زیادی غزل سرای جوان که به دلیل زیادبودن اسامی و ترس از قلم افتادن اسم نمی برم که شعرشان خواننده ی عام دارد و چاپ های متعدد آثارشان نشان میدهد که جریان و ضربان شعر پویا و زنده است. اما سوال این جاست چرا به عنوان مثال اشعار شاعرانی چون فرید(قادر طهماسبی به عنوان مثال: سبکباران خرامیدند و رفتند…) که اگر آهنگران آن را نمی خواند شاید هیچ گاه مورد شناسایی قرار نمیگرفت. همه این ها را گفتم تا برسم به این که انگار یک سری قواعد نانوشته وجود دارد که بدون آن قواعد و قوانین شاعر به مرحله دیده شدن و پس از آن درک شدن نمی رسد و اکثراً در حد و حدود کوچه و شهر می مانند تا بعدها ذیل یک اتفاق خاص خوانده شوند و حال با این اوصاف و نظر آیا شعرا به قصد خوانده شدن شعر می گویند؟ اصلاً مخاطب مورد نظر است؟ اثر خلق شده خودش آینده اش را رقم می زند؟
این روزها کسی دیگر یادی نمی کند از شعر انگور و تصویر نادرنادرپور یا همه فریدون مشیری را بر اساس شعر اشکی برگذرگاه تاریخ(از همان روزی که دستِ حضرتِ قابیل/گشت آلوده به خونِ حضرتِ هابیل/از همان روزی که فرزندانِ آدم/زهرِ تلخِ دشمنی در خونِشان جوشید
آدمیت مرد!) یا کوچه ( بی تو مهتاب شبی…) می شناسند و سایر اشعار وی را نمی دانند که اتفاقاً چقدر خاص و خوب است. این نشان می دهد تلاش برای تدوین دیوان به دلیل تجمیع آثار با نظم و نظر و شرح و یا این دفتر دفتر شعر منتشر کنند؛ هیچ کدام نمی تواند متبادر کننده بار معنایی نهفته در رسیدن متن و اثر به مخاطب باشد.
چه مواردی را باید در نظر گرفت؟
ادامه دارد….
#جهان_شعری
#جوهر_شعری
#جریان_شناسی_شعر_معاصر
#درس_گفتار_۷
https://t.me/masoudasgharnezhadbalochi