سعید صفارائی
تهیه گزارش مطبوعاتی و رسانهای از مجموعههای مختلف جامعه، نیازمند وجود اطلاعات شفاف و صحیح از این مجموعهها و نیز روابط بیندستگاهی و تعاملات دولت با بخش خصوصی است.
از آنجا که شرایط اقتصادی کشور به جهت تحریمها، مسائل و مشکلات عدم مدیریت صحیح و نیز بیماریهای ساختاری اقتصاد، بسیار پیچیده و بحرانساز است، مدیران بخشهای دولتی، نیمهدولتی و خصوصی، در قاب محافظهکاری مطلق قرار میگیرند و تلاش دارند اطلاعات و دادههای خروجیشان به رسانهها و مطبوعات به گونهای باشد که شرایط فعلی را تحت تأثیر قرار ندهد و وضعیت را از آنچه هست بدتر نکند.
در دو یا سه موردی که اخیرا برای تهیهی گزارشهای میدانی از آنها اقدام کردیم، مدیران این بخشها با ترس و هراس زیاد از انتشار اطلاعاتشان، اصرار داشتند که نامی از آنها برده نشود و یا اطلاعات نقل شده از آنها، تصفیهشده و بدون خطر عنوان گردد تا همین رزق بخور و نمیری که در حال حاضر با پارتیبازی و ارتباطات غیر عرفی، به آن دست مییابند قطع نشود.
متأسفانه شرایط عمومی فضای اقتصادی و رسانهای کشور به گونهای است که بر خلاف سیاستهای کلی نظام و برنامههای دولت مبنی بر شفافسازی و روشنگری عمومی، عملکرد مدیران بخشهای گوناگون، مصداق «آسته بیا آسته برو که گربه شاخت نزنه» است. به عبارت دیگر رؤسای مجموعههای میانراهی مثل اتحادیههای صنفی، تعاونیها، شهرداریها، دستگاههای عمومی غیر دولتی و نیز مدیران دستگاههای دولتی و همینطور مجموعههای حاکمیتی که از نظر دخل و خرج فقط به نهادهای حاکمیتی دست بالا پاسخگویی دارند خود را در شرایطی نمیبینند که بتوانند روی پایداری و ماندگاری مسؤولیتهایشان حساب کنند و در واقع اصلا معلوم نیست که فردا صبح که مسؤول بالا دستی آنها از خواب بیدار شود، آیا فرمان عزل آنها را صادر خواهد کرد یا ممکن است دو یا سه روز دیگر هم در این پست لرزان حضور داشته باشند.
چنین وضعیتی در سطح مدیریتی، یک چالش بنیادی و بسیار خطرناک در بخشهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و دانشگاهی کشور ایجاد میکند و هیچکس دقیقا نمیداند که آیا فردا صبح میتواند مثل امروز و از همین صندلی فعلیاش با اطرافیان و کارکنان و مجموعهی پاییندستیاش صحبت کند یا اینکه فردا در اسفل السافلین خواهد بود و ممکن است آبدارچی یا نظافتچی اداره یا مجموعهی تحت مدیریتش، ناگهان حکم مدیریت بگیرد و این مدیر بنده خدا باید آن پشتهای پستو پنهان شود که مبادا مدیرآبدارچی، قصد انتقام داشته باشد.
چنین فضای غارنشینی و عصر حجری در مجموعههای اداری و اجرایی، جایی برای زندگی در عصر مدرن و در جامعهی در حال رشد صنعتی باقی نمیگذارد. جامعهی پیشا صنعتی باید مدیران قوی، کارآمد، جسور، دانشورز و مطمئن از آینده داشته باشد با بتوانند در شاهراه توسعه، استوار و محکم قدم بردارند نه اینکه ما با وضعیتی روبرو باشیم که وقتی رسانهها به مدیرانش زنگ میزنند که در بارهی مسائل حوزهی مدیریتش اظهار نظر کند میگوید:
اولا حضوری بیایید که شما را ببینم و بعد صحبت کنیم. دوم اینکه اگر قرار است به نقل از من چیزی منتشر شود باید با روابط عمومی اداره و استان و کشور و سازمان ملل هماهنگ شود، سوم اینکه بهتر است اسمی از من آورده نشود و اطلاعات را یک منبع آگاه به شما داده باشد و چهارم اینکه اصلا صلاح نیست شما در این مورد چیزی بنویسید.
چنین مدیریت شکننده، ضعیف، ترسو، غیر کارآمد، ناشفاف و غیر مولد، نه تنها در مسیر شکوفایی و رشد اقتصادی قرار نمیگیرد بلکه رفتن به سوی قهقرای اقتصادی و اجتماعی را در دستور کار دارد چون اساسا رشد و پیشرفت، با چنین ساختار مدیریتی، مانعهالجمع است.
بسیاری مدیران شهرستان در بخشهای دولتی و حتی آنهایی که دولتی نیستند اما با دولت سر و کار دارند اصلا مایل نیستند با شاخ گاو دربیفتند و حتی با آنکه مشکلات از سر و کولشان بالا میرود و هزاران گیر و گور در کارشان هست که دولت میتواند حل و فصل کند، به هیچوجه تمایلی ندارند که در رسانهها با طرف حسابهایشان در بیفتند و ترجیح میدهند از روشهای عصر حجری مثل ورود کدخدا به دعوا، دادن رشوه و حق حساب، و یا با حساب دختر عمو پسرعمویی به مسیر حل مشکل بروند،
نکتهی دیگری هم در مدیران بخش دولتی به وفور دیده میشود و آن اینکه، وقتی در یک مسند و مسؤولیت قرار میگیرند به هر قیمتی سعی میکنند آن صندلی را حفظ کنند حتی اگر به بهای فروختن شرف و حیثیت وجدانی و واگذاری حقوق جامعهی هدف یا حتی از بین رفتن و پایمال شدن حقوق عمومی یا برکناری و اخراج کارکنانشان تمام شود؛ مهم این است که من بمانم، هر اتفاق دیگری به جز این بیفتد مهم نیست.