لیلا جوان
پیشانه:
طلاق اگر چه از نظر دینی و عرفی، پدیدهی مذمومی است اما یک واقعیت اجتماعی به حساب میآید. هماکنون روزانه چند هزار نفر در سطح کشور به صورت رسمی طلاق میگیرند و زن و مرد و بچههای خانواده، در شرایطی دشوار و ناراحت کننده، به سوی دنیایی قدم برمیدارند که نه چیزی در مورد آن میدانند و نه کسی به آنها آموزش داده که در مقابل مسائلی که پیش رو دارند چگونه باید واکنش نشان دهند.
در واقع میتوان گفت در بارهی ازدواج و زندگی، صحبتهای بسیار زیادی شده و مقالات و کتابهای متعددی در این زمینه تألیف گردیده است. اما در بارهی اینکه افراد جدا شده، پس از واقعهی طلاق، چه تعاملی با خود، جامعه و اطرافیان داشته باشند و چگونه بر مشکلات خود غلبه کنند، کمتر سخن گفته شده است.
در گزارش حاضر، به صحبتهای سه کارشناس آسیبهای اجتماعی در بارهی زندگی پس از طلاق گوش میکنیم و مشکلات مطلقهها را از زبان خودشان میشنویم.
طلاق واقعی و طلاق پنهان
یکی از آسیبهای مهم اجتماعی در جامعهی امروز طلاق است. متأسفانه، این پدیده در حال رشد است و بیتردید، مهمترین دلیل آن، آموزههای فرهنگی نادرست و زیانباری است که در پروسهی جنگ نرم، از سوی رسانههای غربی به جوانان تزریق میشود. البته نمیتوان همهی طلاقها را به این عامل منسوب کرد، چون در هر جامعهای به صورت طبیعی، تعدادی طلاق اتفاق میافتد اما رشد این پدیده در سالهای اخیر و بهویژه در میان جوانان ایرانی، عمدتا متوجه این عامل میباشد.
اما به هر حال، وقتی زن و شوهر اختلافشان شدید میشود و دیگر تاب تحمل یکدیگر را ندارند، اقدام به طلاق میکنند. البته طلاق همیشه در محضر ثبت نمیشود و گاهی جنبه غیر رسمی دارد.
یک کارشناس آسیبهای اجتماعی در این مورد میگوید: طلاق قانونی وقتی اتفاق میافتد که واقعهی طلاق در دفاتر رسمی ثبت شود. اما بسیاری موارد هست که طلاق بین زن و شوهر اتفاق افتاده اما در جایی ثبت نشده است. در طلاق عاطفی، همهی پلهای بین زن و شوهر قطع شده و هیچ ارتباطی بین آنها وجود ندارد اما آنها به خاطر فرزندان، آبروی اجتماعی، ملاحظات خانوادگی و بعضی عوامل دیگر، آن را ابراز نمیکنند و به زندگی خشک و بیروح خود ادامه میدهند تا از گزند عواقب و تبعات طلاق در امان بمانند.
شهرهی شاهرودی اضافه میکند: هستند زن و شوهرهایی که در انظار عمومی به صورت زن و شوهر ظاهر میشوند و رابطهشان عادی است اما به محض اینکه به خلوت خانواده میرسند هر کس به اتاق خودش میرود و تنهایی را برمیگزیند.
آیا دنیای بعد از طلاق زیباست؟
درست است که در زندگی توأم با ناراحتی و شکنجهی طرفین، جدایی، به عنوان یک راه حل مطرح است اما هیچ روانشناس و مددکاری، این راه را توصیه نمیکند. چرا؟ کارشناسان معتقدند تصوری که طرفین از زندگی بعد از طلاق و احتمالا ازدواج دوباره دارند درست نیست. آنها میگویند توصیه کردن طلاق به معنای این است که برای بعد از جدایی، برنامهی بهتری برای مطلقهها داریم اما واقعیت این است که خیلی از طلاقها به این دلیل اتفاق میافتد که طرفین یا یکی از آنها، فکر میکند بعد از طلاق، میتواند آیندهی بهتری داشته باشد در حالی که ما میدانیم این واقعیت ندارد و پس از طلاق، هیچ خبر بهتری در انتظار زن و شوهر جدا شده نیست.
یک کارشناس ارشد علوم اجتماعی در این زمینه میگوید: از لحاظ علمی، طلاق ممکن است دارای دو کارکرد مثبت یا منفی باشد. کارکرد مثبت این است که طرفین از یک وضعیت نامطمئن، آشفته و عذابدهنده به یک وضعیت بهتر بروند و آرامش بدست آورند. این حالت در شرایطی اتفاق میافتد که اختلافات زوجین بسیار زیاد است تا حدی که گاه فرزندان بزرگسال یا نوجوان، خود والدین را تشویق میکنند که جدا شوند و آنها را از این بلاتکلیفی نجات دهند.
محمد غفاری ادامه میدهد: اما رویکرد منفی طلاق این است که در بسیاری موارد، زن و شوهر و بچهها از وضعیت ناراحت کنندهی فعلی به یک حالت بدتر و دشوارتر بروند یعنی در اثر عواقب و تبعات از همپاشیدگی خانواده، دچار مشکلات بیشتری بشوند.
علتهای طلاق
در مورد دلایل طلاق، پژوهشهایی از سوی مراکز علمی صورت گرفته که البته تعدادشان زیاد نیست. طبق یک پژوهش که توسط دادگستری خراسان رضوی بر روی ۲۱۴ پروندهی مختومهی طلاق انجام شده، عمدهترین علتهای طلاق، اعتیاد با ۳۸ مورد و سپس عدم تفاهم با ۳۳ مورد بوده است. البته در این پژوهش، علتهای دیگری مثل خیانت یکی از طرفین، ضرب و جرح، اختلافات خانوادگی و مانند اینها هم ذکر شده اما تعداد این طلاقها نسبت به دو مورد اول، زیاد نیست.
تعدادی از طلاقها هم به صورت توافقی انجام میشود و علت آن در پروندهی تشکیل شده مشخص نمیگردد. بر اساس پژوهش یاد شده، نسبت این طلاقها به کل طلاقهای واقع شده، حدود ۲۰ درصد است. به عبارت دیگر، نزدیک به یک پنجم طلاقها به صورت توافقی انجام میشود و حتما طرفین این پروندهها بیشتر جوانان هستند.
طلاق، بدترین راه
محسن علیپور یکی از کسانی است که به تازگی همسرش را طلاق داده است. او میگوید: طلاق، بدترین راه ممکن برای حل مشکلات است چون حالا که همسرم را طلاق دادهام و مدتی از این مسئله گذشته، میفهمم که میشد با گفتگو، مشکلاتمان را حل کنیم.
وی که دارای دو فرزند بزرگسال هم هست میگوید: حالا که طلاق گرفتهایم، وضعیت بچهها بلاتکلیف است. خانهای که در آن زندگی میکردهایم مورد اختلاف است و برای همین، من فعلا با بچهها در یک آپارتمان اجارهای زندگی میکنیم و همسرم نیز پیش خانوادهاش برگشته است. هیچکدام راضی نیستیم. بچهها بسیار ناراحت هستند، من وضعیت روحی بدی دارم و مرتب آرامبخش مصرف میکنم. همسرم نیز تا آنجا که من خبر دارم وضعیت بدتری دارد.
او اضافه میکند: کاش یک نفر آدم وارد و قابل اعتماد، میتوانست در زندگی ما دخالت کند و ما را نسبت به مشکلات بعد از طلاق آگاه سازد. شاید در این صورت ما طلاق نمیگرفتیم.
او در بارهی ادامهی زندگی در این شرایط معتقد است: از طرف دیگر، هیچ مشاور یا مرکزی نیست که به ما بگوید در این شرایط، چگونه باید با مشکلات طلاق کنار بیاییم و وضعیت خانواده را به حالت بهتری ببریم.
خانم افسر طلایی نیز دو سال پیش طلاق گرفته است. او جوان بوده و فرزندی هم نداشته است. اما آنطور که خودش میگوید، این دو عامل باعث نشده که وی از آسیبهای طلاق دور بماند.
او میگوید: متأسفانه بعد از طلاق، افرادی با تصور اینکه من به دنبال شوهر هستم، مرتب مزاحم من میشوند در حالی که من روز به روز بیشتر و بیشتر از زندگی مشترک بدم میآید چون خاطرات بسیار بدی از آن دارم.
کاش طلاق نمیگرفتم
خانم طلایی اضافه میکند: کاش طلاق نمیگرفتم. آن زندگی هر چه بد بود، باز هم از جدایی بهتر بود. ولی از وقتی که طلاق گرفتهام مرتبا دنبال مشاور یا مراکزی هستم که بتوانند مرا راهنمایی کنند که چگونه با این مشکلات کنار بیایم و زندگی را ادامه دهم. شاید هم دوباره بتوانم ازدواج کنم و زندگی دیگری را تجربه نمایم.
یک کارشناس مشاوره در این زمینه میگوید: متأسفانه در جامعهی ما خانمها صدمهی بیشتری از طلاق میبینند چه از لحاظ فرهنگی، چه مذهبی و چه از نظر اخلاقی، خصوصا اگر بچهای در کار باشد محدودیت برای آینده بیشتر میشود.
نرگس عظیمی تأکید میکند: بنا بر این خانمها بهتر است قبل از طلاق بیشتر به این موضوع فکر کنند و در بارهی مشکلاتی که بعد از طلاق پیش میآید، با مشاور صحبت کنند، چون حتی اگر زندگی فعلی قابل تحمل نباشد، باید در مورد بعد از طلاق فکر کرد و اینکه بعد از جدایی، چه کاری باید بکنیم که بتوانیم زندگی را ادامه دهیم.
این متخصص مشاوره میگوید: مشکلات تأمین معیشت، مسکن، امنیت، انتخاب همسر مجدد، حضانت فرزند اگر باشد، تربیت بچه بدون پدر یا مادر و مسائلی از این دست، از جمله مشکلاتی است که خانمها بعد از طلاق با آن روبرو هستند و باید قبل از طلاق، به آنها فکرکنند و راهی برای حل آنها در نظر بگیرند.
او همچنین در مورد آسیبهای مشترک طرفین طلاق میگوید: اینکه برخی مردها میگویند اگر من زنم را طلاق بدهم از من هیچ چیز کم نمیشود این یک حرف نادرست است چون از نظر علمی، بیشتر مشکلات بین زن و مرد مشترک است. نیازهای عاطفی، جسمی، روحی، خانوادگی، ادارهی منزل، روابط اجتماعی و تربیت فرزندان از مشکلات مشترک طرفین بعد از طلاق است و زن و مرد هر دو از این امر آسیب میبینند.
نیاز به مشاورهی بعد از طلاق
بسیاری از کارشناسان معتقدند هم زن و هم مرد بعد از طلاق، از نظر روحی و عاطفی دچار خلأ شدید میشوند و اگر بچهای در کار باشد وضعیت بدتر هم میشود. آشفتگی روحی، نگرانی از آینده و سرنوشت فرزندان، احساس ناخوشایند نسبت به دیگران، بدبینی نسبت به جامعه و نسبت به محیط کار، بیزاری و گوشهگیری، فاصله گرفتن از فعالیتهای معمول تفریحی و خانه نشینی، از آسیبهایی است که بعد از طلاق، گریبانگیر طرفین میشود.
آقای غفاری، کارشناس ارشد علوم اجتماعی میگوید: اشخاص طلاق گرفته، نیاز به یک تیم حمایتی دارند که در مسائل مختلف به آنها مشورت بدهد و گرفتاریهایشان را حل کند تا به مراحل دشوارتری نرسند و به افسردگی و عواقب آن که گاه زندگی شخص را به صورت جدی در خطر قرار میدهد دچار نشوند.
وی در مورد زنان مطلقه میگوید: به هر حال زن مطلقه، باید رفتارها و فعالیتهای فردی و اجتماعی خود را بر اساس وضعیت جدیدش تنظیم نماید چون همه به او به چشم یک زن طلاق گرفته نگاه میکنند و این خیلی مهم است که این خانم بداند چگونه به حیات فردی و اجتماعی خودش ادامه دهد که دچار صدمات بیشتری نشود.
خانم شاهرودی نیز در همین زمینه میگوید: ما هر گز طلاق را توصیه نمیکنیم اما اگر طلاق واقع شد، مهارتی که مشاور در این مرحله به خانم جدا شده میدهد این است که چگونه با این واقعیات کنار بیاید و زندگی را تمام شده نبیند. به هر حال اگر تصمیم جدایی، تصمیم عاقلانهای بوده باشد، هنوز میتوان شخص دیگری را برای زندگی انتخاب کرد و به زندگی ادامه داد.
این کارشناس مددکاری خاطر نشان میکند: متأسفانه افراد خیال میکنند بعد از طلاق نیاز به کمک ندارند و این فکر بخصوص در میان مردها بیشتر رایج است چون ازدواج و طلاق برای آنها راحتتر از خانمهاست.
وی در عین حال میگوید: البته ما میدانیم که اگر این افراد از مشاوران و متخصصین کمک نگیرند ممکن است دوباره دچار همان اشتباهات گذشته بشوند و تصمیم اشتباه دیگری بگیرند که بار دیگر آنها را به طرف جدایی ببرد.
در انتهای قصه
خیلی از افراد در حال طلاق که درگیری چند ساله با همسرشان دارند اصلا به این فکر نمیکنند که طلاق هم مثل هر مسئلهی اجتماعی دیگری، نیاز به مشاوره و گفتگو دارد. بعضیها فکر میکنند تا تصمیم به طلاق گرفتند باید هر چه سلاح و ابزار منفی در دنیا هست بکار بگیرند و علیه طرف مقابل یک جنگ تمام عیار راه بیندازند. بعضیها هم وقتی تصمیم به طلاق میگیرند حتی جواب تلفن طرف را نمیدهند و اصلا حاضر به صحبت نیستند، در حالی که ممکن است بچهها نیاز به گفتگوی طرفین داشته باشند.
مسائلی از این دست، گفتگو و مشاوره در حین طلاق را ضروری مینماید و افراد عاقل و بالغ، حتی در حال طلاق و جدایی هم، رفتاری منطقی از خود نشان میدهند که کمترین صدمه را به طرف مقابل و احیانا به فرزندانشان بزنند.
به هر حال باید در نظر داشت که طلاق مثل ازدواج یک پدیدهی واقعی است و اگر چه هیچکس این کار را توصیه نمیکند یا آن را نمیپسندد و حتی از نظر دین اسلام، این کار یک عمل کاملا رد شده و مذموم است اما به هر صورت، روزانه تعدادی از دختران و پسران جوان یا مردان و زنان کامل که یک یا چند بچه هم دارند تصمیم به جدایی میگیرند و خود و فرزندانشان را در گردابی از مشکلات فرو میبرند.
به نظر میرسد تشکیل تیمهای مشاورهی بعد از طلاق، یک ضرورت اجتنابناپذیر است که باید در دستور کار مسؤولین امور اجتماعی قرار گیرد تا عواقب و تبعات ناشی از طلاق را به حداقل برساند و افرادی را که به هر دلیل از هم جدا شدهاند مورد حمایت و راهنمایی قرار دهد تا سرنوشت آیندهی آنان به مخاطره نیفتد و آنها با تکرار اشتباهات پیشین، به راهی تاریکتر از گذشته نروند.
- نویسنده : ابوالفضل یغما