عشق‌خاکی‌ست که با خون‌جگر‌معجون کرد
عشق‌خاکی‌ست که با خون‌جگر‌معجون کرد
گزیده شعر فارسی

حافظ شیرازی

ساقی اندر قدحم باز می گلگون کرد
در می کهنه دیرینه ما افیون کرد
دیگران را می دیرینه برابر می‌داد
چو به این دلشده خسته رسید افزون کرد
این قدح هوش مرا جمله به یکباره ببرد
این می این بار مرا پاک ز خود بیرون کرد
تو مپندار که در ساغر و پیمانه ما
بت سنگین دل ما خون جگر اکنون کرد
آنچه در سینه مجنون منش دل خوانی
عشق‌خاکی‌ست که با خون‌جگر‌معجون کرد
روز اول که به استاد سپردند مرا
دیگران را خرد آموخت، مرا مجنون کرد
دل حافظ که ز افسون لبت بیخود بود
چشم جادوی تواش بار دگر افسون کرد

زبان شعر شکل درمان دارد. شعر فارسی در زبان فارسی با قابلیت های زبان خاصیت درمانی دارد. اگر این خاصیت به زبان های دیگر برگردانده شود حتماً جهان خواهد فهمید که ما از گذشته تا به اکنون بر فراز قله های خردمندی ایستاده ایم.

#مسعود_اصغرنژاد_بلوچی