یحیی شکفته / در ادامه سیروسفر بر بال سیمرغ و بر فراز شهر و محلات نیشابور که قدمت چندین ساله را بر پیکره ی جای جای خویش نگاره دارد آرام آرام روی دیوار ی مینشینیم تا نفسی تازه کنیم ؛هیاهو و سروصدای بچههای مدرسه ایراندخت توجه سیمرغ را به خود جلب میکند. لختی برروی دیوار مدرسه مینشیند و با نگاه به بچههای پر شور و نشاط به یاد روزگاری میافتد که نام این مدرسه اندکی بعدتر دبستان عصمت و چندی قبلتر به نام دبستان “احمدعظیمی” بوده و در اوائل و قبل از احداث شدنش که متشکل از چهار تا خانه بود که در دالانی کم عرض بود و به همت مرحوم “غفوری” و با تلاشهای اداره فرهنگ و آموزشو پرورش از کوچه روبرویش که مرحوم “عظیمی” دو حیاط و منزل خویش را برای امر تحصیل بچه ها اهدا نموده بود برای سازه مدرسه آماده و مهیا شده بود .
خاطر نشان میشود منازل یاد شده بقدری وسعت زیاد داشته که یک درب ورودی در همین کوچه مسجد جامع باز میشده و درب دیگر در کوچه ی تکیه زردی ها ی سابق یا کوچه ی بانک سپه فعلی ..
القصه ..در میانه هیاهوی بچه ها ، پرتاب ناگهانی توپشان نگاه سیمرغ را به سمت بن بست روبروی مدرسه که خود مرحوم” عظیمی “و مرحوم “حجهالاسلام شیخ عماد “معروف به “معین القربا” سکونت داشتهاند ، میکشاند که در همسایگیشان “شیخ واعظ” حاجی” لگزیان” و البته مرحوم “حسن گنجی” نیز بوده اند و چه ایام پر نشاطی در زمستانها بود برای تبدیل کردن این کوچه شیب دار به پیست اسکی و تفریح بچه محل ها دو منزل قدیمی که متاسفانه یکی از دو منزل مرحوم “زردی” ها کاملا تخریب و دیگری رنجور و خسته منتظر حمایت و نگهداری مسولان امر میباشد
از حاجی “مقدّر” و “موذن “نیز یادمان نرود انسانهای فرهیخته و نجیب که همسایه های خوبی بودند برای یکدیگر ..
پایین تر از این منزل قدیمی و زیبا زیردالان کوچکی به عنوان هشتی بود که خانواده های “میرزا علی ابوترابی “و خانواده “مظفری “در آنجا سکونت داشته اند و در امتداد این کوچه و به سمت پایین پس از منازل “حاج علی اکبر شوریابی” به ملک آقای “امامی “معروف به “عین النور “و بعدتر که مغازه سمساری آقای “ابوترابی” شد میرسیم که از شیر مرغ تا جون آدمیزاد در آن یافت میشد و به دلیل علاقه ایشان به حیوانات محلی برای نگهداری از آنها در پشت مغازه اختصاص داده بود و بعدها بخاطر گسترش و توسعه “هیات متحده رضوی “به این مکان واگذار شد.از “کربلایی محمد ابراهیم ورقایی شرق “بقال و “کربلایی آقاجان” معروف به “کَلبِ آقا جان ” کنار شیر تلمبه ای سرتلخ بعدا خواهم گفت ….
سیمرغ خیال همانطور که در خیالات خود است به افق های دور خودش می اندیشد و در انتهای این گذر پر خاطره کوچه” صدرایی “را میبیند با خاطرات فراوان از افراد خوش نشین آنجامرحومحاج”شیخاحمدشاهرودی” (غرویان ) مرحوم “دهسنگی”(پویا) مرحوم “تاج زاده” معروف به” حاجی تاج” ، مرحوم “ابوالقاسم امیری “، مرحوم “منتها” (مسگر)، مرحوم “صدرایی”(کارمند دادگستری سابق ) که همگی روزگارانی را با خوبی خوشی گذران داشته اند .
پس بذارید شرح اتصال این کوچه به سمت حیاط مزار را بعدا در همین ستون دنبال کنیم آن هنگام که هنوز خیابانی به نام عدالت غربی هنوز بسیاری از خانه های قدیمی اینجا را نبلعیده بود .
قطعا روز شمار سپری شدن ایام در مجال این چند سطر نوشتن نمیگنجد و سعی شده صرفا ذهنیتی از قدیم تر این کوچه خاطره انگیز حداقل در صد سال آخر بازگو شود. امید است موجبات خرسندی شما را فراهم ساخته باشد .لطفا با همکاری و به اشتراک گذاشتن اطلاعات و بازگو نمودن برخی نامها و یادها و خاطرات خود و اتفاقاتی که از آنها مطلع هستید ما را در گردآوری مطالب برای محلات خود که درآن زندگی میکنید، یاری نماید .
این محله شناسی نیشابور گردی ادامه دارد …
برای ارتباط مستقیم با نگارنده میتوانید در بستر فضای مجازی اینستاگرام به آدرس
@yahya_shekofteh مراجعه کنید