بی ملاحظه
بی ملاحظه
شعر و تصویر زمانه می تواند تسلا بخش باشد آن زمان که در ارجاع به جامعه بتوان آن را جست.

**

آخرش مبتلا شد

بستندش به تخت

بی ملاحظه

پنجره ها را بستند و نور

حبس

شلاق بی وقفه پروانه های پنکه آهنی

یک لیوان آب و ساعتی که خواب بود

موریانه ها

تخت را با سس کچاب میل می‎‌‎کردند

سر زن هفده ساله در دست

و نمایش بی امان هیولای ترسناک

و فلاش های دوربین گوشی

و فیلمی که با تخمه آفتابگردان دیده می شد.

 

ارشد امیراسکندری

۱۸ بهمن ۱۴۰۰