نایبرئیس کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس گفته بر اساس این طرح، مهریه باید بهصورت نقد در همان ابتدای عقد پرداخت شود. در این صورت، دیگر زندان در این موضوع بهصورت کلی حذف میشود. در صورت تصویب و اجرای این طرح، زن برای تقاضای مهریه خود باید به واحد اجرای احکام مراجعه کند و پرونده به دادگاه ارجاع نخواهد شد. ابوالفضل ابوترابی، نماینده موافق این طرح، ادعا کرده قانون اصلاح مهریه با هدف کاهش تعداد زیاد پروندههای قضایی، بررسی میشود و در فرایند دادرسی در قانون جدید، پروندههای مهریه حذف خواهند شد. اما فعالان حقوق زنان معتقدند اصلاح قانون مهریه و حذف آن در صورتی قابل قبول است که دیگر حقوق زنان از جمله حق طلاق، حضانت فرزندان، اشتغال، تحصیل و خروج از کشور، به رسمیت شناخته شده و قانونی شود. دکتر لیلا معطر، آسیبشناسی اجتماعی و رفتارشناس، از زوایه دیگری به مسئله مهریه و زندگی مشترک نگاه کرده است؛ منظری که معمولا ازدید مسئولان آموزشی و پرورشی کشور مغفول مانده است؛ آموزش مهارتهای زندگی و مشاوره پیش از ازدواج!
برخی دختران و خانوادههایشان معتقدند تعداد زیاد سکه، نقش مهمی در تداوم زندگی مشترک دارد، نظر شما در این مورد چیست؟
در بسیاری از کشورها قانون مهریه، گرچه به نامهای دیگر، بهعنوان ضمانت ازدواج و حمایت از زن، وجود دارد و مراحل قانونی ویژه خود را بر اساس شرایط اجتماعی و فرهنگی هر کشور طی میکند؛ اما در کشور ما، در سالهای اخیر و با افزایش مشکلات اقتصادی و نوعی گذار فرهنگی، مهریه، در اغلب موارد تبدیل شده است به نوعی گروکشیِ ضمانتی تا مرد را در رابطه با قانون«هر وقت بخواهد زنش را طلاق دهد» محدود کند. در این حالت طبیعی است که زنان در ایران، مهریه را نوعی پشتوانه برای تداوم زندگی مشترک قلمداد کنند.گرچه در بسیاری از موارد این پشتوانه نتوانسته موجب دوام زندگی مشترک شود و حتی در مواردی که مهریه بسیار زیاد بوده، زن در زندگی به جایی رسیده که گفته مهرم حلال و جانم آزاد! به این معنی که با بخشش مهریه، از زندگی مشترک خارج میشود. به نظر من مهریه به تنهایی، نمیتواند ضامن بقای زندگی مشترک شود.
بر اساس آمار، میزان ازدواج در کشور ما کاهش بسیار زیادی داشته، به نظر شما مسائلی مانند جیهزیه و مهریه زیاد، از عوامل مهم کاهش ازدواج در کشور است؟
بله دو مشکل از هزاران مشکلی که مانع ازدواج ۱۲ میلیون جوان در کشور ما شده، همین مهریه و جهیزیه است؛ خیلی طبیعی است که وقتی خانواده دختر، مهریه آنچنانی را طرح میکند، خانواده پسر هم انتظار جهیزیه آنچنانیتر داشته باشد. به همین دلیل جوانانی که شغل و آینده مالی مناسب هم ندارند، مجرد مانده و از سن ازدواجشان گذشته است. هیچ قانونی و یا دستوری، موجب دوام زندگی نمیشود؛ مگر عشقی که با تفاهم و شناخت کافی همراه باشد.
به نظر شما طرح دستوری و کم شدن تعداد سکه برای مهریه، بر اساس چه تفکری، در دستور کار مجلس قرار گرفته؟
برخی کارشناسان معتقدند قانونی که در مجلس مطرح است موجب کاهش زندانیان مهریه و جلوگیری از ممنوعالخروج شدن مردان میشود، در حالیکه اگر کار بهجایی برسد که امکان زندگی مشترک وجود نداشته باشد، مهریه نمیتواند موجب ادامه آن شود. بنابراین در شرایط کنونی جامعه ما، که سکه بسیار گران شده و خانواده دختر همچنان بر زیاد بودن مهریه پای میفشارند، بسیاری از جوانان از ترس مواجهه با پیشنهاد مهریههای کلان، تن به ازدواج نمیدهند، و همین رفتار باعث کاهش آمار ازدواج شده است.
پس شما بهعنوان یک کارشناس معتقدید که مهریه –کم یا زیادش- نقش چندانی نه در تداوم ازدواج دارد و نه در تامین مالی زن در پس از طلاق؟
به نظر من با چهل سال تجربه میدانی و حضوری در آسیبشناسی اجتماعی، مهریه عامل ثبات زندگی نیست، آنچه موجب ثبات زندگی مشترک و تداوم آن میشود، «همسانگزینی» است؛ گزینش درست همسر با شناخت و آگاهی از وضعیت زندگی و رفتار طرف مقابل مهمترین عامل دوام و بقای زندگی مشترک است. تضمین ثبات و دوام زندگی مشترک، با تکیه بر زیاد بودن مهریه و توجه صِرف به آن، موجب دوام زندگیهای مشترک نشده، همانطور که اشاره کردم اگر زنی نتواند زندگی با مردی را تحمل کند، تلاش میکند هرطور شده، از آن زندگی خارج شود و معمولا مرد، زن را بهجایی میرساند که از خیر مهریه میگذرد، در موارد دیگر، معمولا دادگاه مهریه را تقسیط میکند و این پول کلان، یکجا به زن پرداخت نمیشود. ازدواج آگاهانه و گزینش درست و منطقی و دور از احساسات، بیش از مهریه، ضامن تداوم زندگی مشترک است، در گذشته نه چندان دور، قانون و سند خاصی در مورد ازدواج وجود نداشت، اما اغلب ازدواجها تا آخر عمر طرفین دوام مییافت، دلیل آن هم آشنایی خانوادهها با هم، و آگاهی وشناخت و مدیریت تفاهم طرفین نسبت به هم بود و مهریه در این میان تاثیری نداشت.
به هرحال زنی که از ازدواج و همسرش راضی نیست، شغلی و سرمایهای هم ندارد، در نهایت وقتی کارش به طلاق میکشد، با این ۱۵ عدد سکه چه کاری میتواند انجام دهد؟
توجه صرف به پول و داریی و ثروت و تامین اقتصادی، اتفاقا در این یک مورد، یعنی ازدواج بسیار آسیبزننده است. حتی اگر مهریه ۲ هزار عدد باشد، وقتی کار به طلاق میکشد، مرد با هر ترفند قانونی و غیرقانونی، میتواند بلایی به سر زن بیاورد که دستش به هیچچیز نرسد و نتواند مهریه خود را بگیرد. من در طول چهل سالی که مشاور خانواده بوده و هستم، انواع مختلف چنین رفتارهایی را دیدهام، حتی اگر مرد با انصاف باشد، در نهایت میگوید من کارمندم، حقوقم اینقدر است و طبق حکم دادگاه مهریه را قسطی میپردازد، حتی برخی مردان که دارایی زیادی دارند، خانه و ماشین و اموال و املاک خود را به اسم خانواده مرجع خود میکنند، تا به دادگاه ثابت کنند چیزی ندارند بهعنوان مهریه بدهند. اگر خانم هم مهریه را به اجرا بگذارد و مرد زندانی شود، چه مشکلی از مشکلات این خانم حل میشود وقتی مرد به دادگاه ثابت میکند که عملا چیزی ندارد بدهد! من تاثیر مهریه را در دوام زندگی و یا تامین مالی زن، تنها دو درصد میدانم.
شما به مسئله آگاهی و مدیریت تفاهم و همسانگزینی اشاره کردید؛ که طبعا فرد نمی تواند به تنهایی به چنان آگاهیهایی برسد و یکی از مشکلات جوانان در کشور ما این است که هنگامی سراغ مشاور میروند که در حال طلاق هستند؛ در این مورد چه راهکاری توصیه میکنید؟
نظر من این است که باید همان افرادی که مهریه دستوری را طرح میکنند، ابتدا باید به نوجوانان و جوانان در مدرسه و دانشگاه، مهارتهای زندگی را بیاموزند. ضمن اینکه باید این فرهنگسازی در جامعه ما اتفاق بیفتد که جوانان پیش از ازدواج، نزد مشاور بروند. ببینید ما برای اینکه مشخص کنیم دو جوانی که برای مشاوره مراجعه کردهاند، میتوانند زندگی مشترک با ثباتی داشته باشند، ۱۱ نوع تست انجام میدهیم؛ اگر بعد از انجام این ۱۱ تست و انواع مصاحبهها ، منِ مشاور به این نتیجه برسم که این دو جوان زندگی مشترک موفقی نخواهند داشت، صریحا این مسئله را با آنان در میان میگذارم. بعد از انجام این تستها و مصاحبهها، من زمانی ازدواج را صلاح میدانم که زوجین بیش از ۷۰درصد تفاهم داشته و همسانِ یکدیگر باشند. معمولا افرادی که توسط این مشاورهها، مصاحبهها و تستها ازدواج میکنند، فقط در یک درصد موارد کارشان به جدایی میرسد. پس، جوانان ما باید تفهیم شوند که حتی اگر درگیر احساسات و عواطف با فردی شدهاند، بازهم باید بر اساس روشهای علمی همسانگزینی و توانایی گذشت و بلوغ اجتماعی و فرهنگی، ازدواج کنند.اما متاسفانه، زوجین را زمانی سراغ مشاور میفرستند که دیگر کارشان به طلاق و جدایی رسیده. اینجا معمولا مشاوره دیگر کارکردی ندارد، این دو نفر تا توانستهاند به هم زخم زده و یکدیگر را آزار دادهاند و دیگر علاقهای به هم ندارند و میخواهند از زندگی مشترک خارج شوند، مشاور چه دارد به اینها بگوید؟ در حالیکه تمام این مشکلات در مشاوره پیش از ازدواج کاملا مشخص و روشن میشود و افراد با آگاهی از مسائل اخلاقی و رفتاری هم، زیر یک سقف میروند یا نمیروند. وقتی مشاوره پیش از ازدواج وجود ندارد و والدین حق دخالت ندارند چون جامعه درگیر فرزندسالاری است، و نوعی فرهنگ مصرف و تجملگرایی و پولدوستی هم بر جامعه حاکم شده، ازدواجها از معنای خاص خود تهی شدهاند؛ در اغلب ازدواجهای امروز، پول و ثروت و دارایی هر دو طرف، حرف اول را میزند، طبیعی است که چنین زندگیهای مشترکی دوام نمیآورد. وقتی زمینه برای رشد و بلوغ فرهنگی وجود ندارد، حالا مسئولان هرچقدر میخواهند طرحها و قوانین دستوری صادر کنند!