سارا سلماسی
معلم شاعرپیشهی هرمزگانی، متولد بندرعباس.
تراوشهای اولیه نوشتن برای او، نویسندگی در قالب نمایشنامه و متنهای ادبی در دوره تحصیلی راهنمایی بود.
دوران دبیرستان، ادامهی دل نوشتههای او بود. عزم او برای ادامه تحصیل در رشته زبان و ادبیات فارسی جزم بود.
سالهای دانشجویی و حضور او در کانون ادبی و شبهای شعر دانشگاه او را به سمت شعر کشاند. بعد از گذشت چندین سال وقفه، ارتباط با انجمن غزل بندرعباس، باعث شد دوباره سرودن شعر را از سر بگیرد. پس از مدتی از انجمن شعر غزل جدا و به انجمن شعر و ترانه هرمزگان پیوست.
این تغییر کانونی، باعث شد تا اندیشه و نگرش شعری او متحول گردد و درسایه آشنایی همزمان با جریانهای نو شعری از جمله مرکب -حرکت و جریان پستمدرن در شیوه شعری او تغییر اساسی به وجود آید.
سرودههای او، تاکنون بهصورت دو مجلد با عناوین زیر به چاپ رسیده و در اختیار مخاطبان قرارگرفته است.
۱ ّ.سوز نعشی
مجموعه ترانه به گویش بندری و فارسی
۲. اوها بلد بودند
مجموعه اشعار کلاسیک
شعر برای شما در ذهن و زندگی چه حکمی دارد؟
شعر برای من همیشه نقش گریزگاه را داشته است. گریزگاهی که در کوران حوادث روحی و حتی جسمی به آنجا پناهنده میشوم. میروم و خلوتی با خوددارم. شعری میگویم در مسیر دستوپنجه نرم کردن با واژهها ساخته میشوم برای ادامهی مسیر و تحمل دشواریهای زندگی. نوشتن و بهویژه شعر را از داییام به ارث بردهام (دایی هنرمندی که چندی پیش از دستش دادم) پس میدانستم پناه بردن به واژه چیست و قرار است با من چه کند. واژه آرایی خلوت و تنهایی میطلبد و هر چه بیشتر درگیرش شوی ازنظر روحی شاید تنهاتر شوی. زمانی برای سالها رهایش کردم اما از من دست برنداشت و برنمیدارد. به بودنش عادتم داده و دلخوشم کرده است. در سختترین شرایط میآید به عالم خیال میبردم طوری که همهچیز غیر از خودش فراموشم میشود. نقش تخلیه روحی و ایجاد انگیزه برایم ایفا میکند.
چرا در این زمان که میتواند در حوزه فرهنگ وسعت پیدا شود رفتارهای غیراخلاقی و ضد فرهنگ بیشتری دیده میشود؟
اینیک سؤال جامعهشناسانه است و نیاز به بررسی و آسیبشناسی دارد. من از دیدگاه خودم پاسخ میدهم. فرهنگ مردم یک جامعه، مجموعهای از باورها، هنرها، عادات و خلقوخو، اندیشه و بهطورکلی راه مشترک زندگی در آن جامعه است.
خب از همین تعریف پیداست که در جامعهی امروز ما «راه مشترک زندگی» به معنای واقعی وجود ندارد. جامعهی ما بهسرعت در مسیر تغییر فرهنگ و روش زندگی قرارگرفته است.
انتقال ارزشهای فرهنگی از طریق آموزش اتفاق میافتد درست نقطهای که مشکل اصلی بروز میکند. به دلیل سرعت تغییر فرهنگ نسل قبل که والدین باشند در انتقال ارزشهای فرهنگ خودی به فرزندان عقبماندهاند. با گسترش فضای مجازی و رسانههای ارتباطجمعی فرزندان به سمت فرهنگی که در آن فضا میآموزند گرایش پیدا میکنند و درنتیجه تعارض فرهنگی در خانواده به وجود میآید.
تعارض فرهنگی به خانوادهها محدود نمیشود بلکه در سطح بالاتر، کل جامعه امروز دچار تعارضات فراوان است. حاکمیت همچنین در آموزش و انتقال فرهنگ خودی ناتوان مانده به دلیل نارضایتیهای متعدد و بیاعتمادی مردم به رسانههای داخلی، بهتدریج پای رسانههای دیگر که فرهنگ متفاوتی را ترویج میکنند به خانهها بازشده است و تقابل فرهنگی عجیبی بین زندگی مردم و آنچه رسانههای داخلی و آموزش دولتی در حال تبیین هستند، دیده میشود.
ناخودآگاه این تعارضات است که در جامعه شاهد بروز رفتارهای ضد فرهنگ میشویم.
سطح شعر جنوب ایران در حوزه بانوان را چگونه ارزیابی میکنید؟
زن جنوب هرگز از شعر دور نبوده است. درگذشته شمایلی بود از درد و صبر که این روح دردمند در شروه خوانی و لالاییها تجسد پیدا میکرد. سرایندگان لالاییها زنان دردمندی بودند که مکنونات قلبی و احساسی خود را گاه در گوش کودکان زمزمه کرده و گاه بر پستیوبلندیها فریاد میزدند. گله از معشوق، درد هجران و جدایی مضمون این ازدلبرآمدهها بود که معمولاً در قالب ترانه نمود پیدا میکرد. شعر گذشتهی زن جنوب، شعری درونگرا و سرخورده بود که در نقش مادر، همسر و معشوقه ظاهر میشد.
از دهه شصت به اینطرف تغییر شگرف در ذهن و دید زنان شاعر جنوبی اتفاق افتاد. اندیشه و نگرش جدید نیاز به زبانی جسور و بیپروا داشت و شعر زن جنوب با پشت سر گذاشتن محدودیت و سدها راه تازهای را در پیش گرفت. شعر زن جنوب، امروزه شعری برونگراست که همدوش و همراه مردان، به بیان احساسات ملی، مذهبی، اعتقادی میپردازد همچنین از سیاست غافل نیست و از انتقاد سیاسی ابایی ندارد.
زنان شاعر جنوبی با جریانهای تازهی شعر کشور همراهاند و فضاهای مدرن در شعرشان جلوه گری میکند. حضور زن جنوب در شعر امروز چشمگیر است از حضور در جشنوارهها تا چاپ کتابهای مستقل و قابلتوجه.
شعر زن جنوب با حفظ اصالت و هویت بومی توانسته است جایگاه خاص خود را در شعر امروز ایران به دست بیاورد.
به نظر شما چرا در دوران اخیر شعر اینهمه مورد آسیب محتوایی قرارگرفته است؟
محتوای شعر، محصولی از حالات درونی و همچنین تعامل سراینده با جهان بیرون از خود است.
شاید درد محتوا، درد انسان معاصر باشد. درد انسانی که علیرغم پیشرفت در تسلط برجهان بیرونی، نهتنها به شناخت درست از جهان بیرون نرسیده، بلکه حتی شناخت جهان درونش را به فراموشی سپرده و کاری عبث میداند. انسان معاصر محصور در مادیات، دچار نوعی سردرگمی است. به ارزشهای گذشته پایبند نیست. دیدگاهش نسبت به جهان، کاملاً مادی و سودجویانه است. از تفکر در مورد ارزشهای والای انسانی دورمانده است. چنین انسانی اگر شاعر باشد دچار انحطاط فکری بوده و از خلق آثار ارزشمند بازمیماند.
انسان مسخشده و در محاصره مادیات، به ارزشهای گذشته به دیدهی شک مینگرد. ازآنجاییکه بیپروایی در بیان آنچه در درونش میگذرد را آزادی میداند، هرگونه محتوایی به شعر راه مییابد. البته من معتقد به خودسانسوری نیستم و خودم در اشعار محدودی بیان بیپروایی داشتهام، اما ورود افسارگسیختهی هر نوع محتوایی را ناشی از آشفتگی درونی شاعر میدانم. هرجومرج محتوایی شعر به کممایگی آن انجامیده است.
البته نمیتوان انکار کرد که نگاه متفاوت شاعران و ورود انواع محتوا به شعر این پیامد مثبت را داشته که شعر امروز از آن حالت کلیشهای و تقلید از شاعران گذشته همچنین طرز فکر مشخص درآمده است. پیامد منفیاش نزول اندیشه به پایینترین سطوح و بعضاً بیمعنایی محتوایی است.
هر چه هست و نیست برمیگردد به جهانبینی سرایندگان.
جهانبینی شاعران امروز آیا بازمان مطابقت دارد؟
درک و شناخت جهانبینی در شعر شاعران امروز نیاز به پژوهش و کنکاش خاص خودش را دارد. بهاندازه آسمان پرستاره شعر امروز، جهانبینیهای متفاوت را شاهد هستیم.
بهطورکلی ازنظر جهانبینی شاعران را میتوان به دودسته تقسیم کرد:
دسته اول شاعران درونگرا با جهانبینی فردی خاص و تثبیتشده خود این شاعران من فردی قوی دارند اشعارشان منعکسکننده درونیاتشان است. از زندگی، عشق، تعامل با اشیا و اطراف در محدودهی شخصیشان میگویند و احیاناً از تأثیر مسائل اجتماعی بر دنیای خاص خودشان.
دسته دوم
شاعران برونگرا با جهانبینی جمعی که تمرکز و حواس شان بر تحولات اجتماعی و سیاسی و… است و اشعارشان بازتاب مسائل جامعه و جهان است.
با نگرش انتقادی و معترضانهای که به جهان بیرون از خوددارند در تطبیق دادن جهانبینیشان با مسائل روز در تلاشاند. گاهی دچار افراط میشوند و شعرشان میدانی برای عرضه و تقاضای مسائل روز میگردد البته جای بحث را باز گذارده و این سؤال مطرح میکند که آیا اینگونه سرودن هنر اصیل بهحساب میآید یا خیر؟ آیا هنر ناب تا این حد در خدمت جهان بیرون از هنرمند قرار میگیرد یا خیر؟
بههرحال
بخش عظیمی از شعر امروز خود را نسبت به جامعه و جهان متعهد میداند و سعی در مطابق بودن جهانبینیاش با مسائل روز را دارد.
- نویسنده : مسعوداصغرنژادبلوچی
- منبع خبر : خاتون شرق