از خودسانسوری تا نادیده گرفتن چه قدر فاصله است؟
از خودسانسوری تا نادیده گرفتن چه قدر فاصله است؟
همه این‌ها را گفتم که جلوگیری نمایم از این‌که با عصبانیت پاسخ مرا بدهید و به‌جای آن کمی بی اندیشید به نوع رفتارهایتان با من ِنوعی!

مسعوداصغرنژادبلوچی

فروید در کتاب «تمدن و ملالت‌های آن» می‌گوید: تمدن نخستین بار از آن جا آغاز شد که انسان خشمگین به‌جای سنگ «کلمه» پرتاب کرد. از خطابه آلبرکامو تا باب دیلن در نوبل همه و همه خبر از آن دارد که به‌هرحال سکان داری ادبیات به شکل کلی و در حد و اندازه جزئی تر، در قالب داستان و شعر، متعلق به اشخاصی است که قابلیت حضور در خلوت مخاطبان را آماده و دارا باشند که این مهم در یک بُعد به خود ِشخص نویسنده بستگی دارد و در طرف دیگر به فضایی که در آن به بلوغ فکری می‌رسد.

از سال ۱۳۸۳ که وارد به شهر نیشابور شدم تا نگاشتن این یادداشت، سعی کردم در نقش یک شهروند در برابر حب و بغض‌ها نوعی رفتار از خود بروز بدهم که موجبات آزرده حالی دیگران و دوستان را فراهم نکنم و نکرده نباشم یا لااقل من پیش قدم در حال گیری نباشم.

از داستان خوانی‌های دونفره با شادروان علی نجفی و مباحثه با هنرمند و مجسمه‌ساز علی قدم یاری و گفتگو با محمدرضا چای‌فروش تا چالش‌های گفتمانی دونفره با ایمان کرخی بگیر تا جلسات کوچک و بزرگ، همه و همه را سعی کردم با نوعی خوش‌بینی دنبال نمایم.

 این موضوع را که در حال نگارش آن هستم را به دو دلیل می‌نویسم دلیل اول اینکه به گمانم ۱۰ سال و کمی بیشتر زمان خوبی است که به دیگران بقبولانم که سعی ندارم به دنبال جایگاه و جاه و مقام بیشتر از طول و عرض شعر و داستان و نقد در حدود سواد خود باشم و دیگر این که حرفم را شفاف زده باشم. منتها لازم است از عصری که یک نویسنده دست چندم از تهران در سال ۱۳۸۴ در سالن ارشاد حضور پیدا کرد تا یادداشت اخیر انجمن داستان سیمرغ، نکاتی را با اطرافیانم در طول و عرض جغرافیایی فرهنگ و مراوده ادبی و فرهنگی بازگو نماییم و در میان بگذارمشان.

هرچند به قول ارنستو چگوارا: ما آدم‌های احمقی نبودیم، ساده بودیم و از روی سادگی به احمق‌ها اجازه دادیم تا در زندگی ما دخالت کنند. البته که شاید به برخی برخورد که خیال کنند این جملات به سمت‌وسوی آن‌ها است و امیدوارم اگر هم‌چنین باشد، به‌سادگی خود را رسوای این واژه‌ها نکنند.

اورهان پاموک در کتاب نام ِمن سرخ می‌نویسد: توی این‌همه سال که به نقش و نقاشی مشغول بودم یاد گرفتم می‌شود دنیا را با همه حقیقتش جدی نگرفت.

یا به قول سارتر: وقتی تنهاییم دنبال دوستیم، پیدایش که کردیم دنبال عیب‌هایش می‌گردیم. از دستش که دادیم در تنهایی دنبال خاطراتش می‌گردیم!

و دیگر این‌که بزرگ‌ترین خیانتی که انسان می‌تواند به خودش کند ترس از این است که حالا دیگران درباره من چه فکری می‌کنند؟

همه این‌ها را گفتم که جلوگیری نمایم از این‌که با عصبانیت پاسخ مرا بدهید و به‌جای آن کمی بی اندیشید به نوع رفتارهایتان با من ِنوعی!

باری به هر طریق در گزارش جلسه نقد و داستان جناب صمد طاهری نقل‌شده است: ژان پل سارتر در کتاب ادبیات چیست؟ می‌نویسد نثر مثل راه رفتن است و شعر مثل رقصیدن؛ اما به نظر می‌رسد که او با زبان و بیان ادبیات داستانی در ایران آشنا نبوده است، وقتی نثر زبان صمد طاهری را در «برگ هیچ درختی» خواندن گفتم احتمالاً سارتر اشتباه کرده است! عنوان نمودن این‌گونه آن‌هم ذیل یک مجموعه داستان و خطای سارتر؟

سارتر معتقد است که: ازنظر شاعر، زبان یکی از انواع «ترکیب‌بندی»‌های دنیای خارج است. (ص ۱۸ ادبیات چیست؟) زبان تماماً در نظر او (شاعر) آیینه جهان است!

ادبیات داستانی در دوران اخیر به دلایل «عجیب» موردتوجه ناشرین، جشنواره‌ها و جوایز قرارگرفته است؛ به همین خاطر نباید ذیل «ذوق‌زدگی» میزبانی یا شتاب‌زدگی در برابر عناوینی چون جایزه، سخن به میان آورد!

در جلسه نقد و بررسی داستان‌های «صمد طاهری» فروتن و آرام و باتجربه، نوع نگاه مهمان‌ها و حضور و شوق میزبان‌ها بسیار جالب‌توجه بود. اول اینکه یک نوع به‌هم‌ریختگی و چالش در نگاه و نگرش به موضوع! بعد ردوبدل بر سر این که گرداننده چه کسی باشد بخشی خاص شروع جلسه بود و سؤال‌های صادقانه کیان درجزی عزیز که اکثراً بدون پاسخ یا با پاسخ‌های کلیشه‌ای از آن عبور نمودند بخش میانی و پس‌ از آن نیز البته اشاره دکتر یاوری و توضیح هادی تقی زاده درباره توصیف و توضیح را نمی‌توان نادیده گرفت؛ جلسه به سمتی رفت که به نظر باید با نگاه انتقادی به آن داشت و جبران چنین سهل انگاری ها برای آینده ی چنین جلساتی را در برنامه های خود گنجاند.

محمد مختاری منتقد و شاعر معاصر درباره موفقیت در ساختار شعر و رسیدن به فردیت خلاق در کتاب چشم مرکب چنین درباره سانسور طرح مسأله می‌کند:

«در دنیای معاصر و مدرن که انسان از تعاریف‌ها و حکومت‌های استبدادی و دیکتاتوری به وسیله انقلاب‌ها گذشته است چگونه می‌تواند همچنان با پروسه‌های سانسور و ممیزی و دیگر گونه‌های آن کنار بیاید و همسو با آنان دست به خلاقیت و آفرینش بزند. او معتقد است «کسی که به فردیتش وفادار است چگونه می‌تواند دغدغه انتخاب واژه‌هایش را تسلیم سانسور کند؟ سانسور با حذف و تغییر و تعدیل واژه‌ها، ذره ذره از تجلی فردیت یک شاعر می‌کاهد. شاعر و نویسنده‌ای که برای گذاشتن یک ویرگول، یا به کار بردن یک صفت یا ترکیب اضافی و انتخاب یک مجاز یا استعاره بارها می‌نویسد و خط می زند و می‌نویسد تا سرانجام شکل و ساخت اثرش را از درون برآورد و مناسب‌ترین وجه زبان با شکل درون را فرا افکند، چگونه ممکن است به آسانی تسلیم نقطه چین شدن ذهن و زبان خویش شود؟ و یا از این فراتر به حذف اندیشه و بیان خود تن در دهد؟»

بنده به عنوان یک علاقه‌مند به داستان و شعر در این جلسه مطرح نمودم که رویکرد ناشرها در مقوله شعر به نوعی غیر فعال است و ناشرهایی مثل نیماژ و مرکز و ثالث چیزهایی را چاپ می‌کنند که در جایزه‌ها و جشنواره‌ها بدرخشد. ادبیات داستانی هر سرزمین را می‌بایست با معیارهای خاص‌تر سنجید نه این‌که بعد از جایزه و جشنواره به چاپ و تجدید چاپ این‌گونه کتب همت گماشت؛ که این موضوع و مطلب در گزارش چاپ‌شده از جلسه ذکر نگردیده است. بااین‌همه شاید دلایل بسیاری باشد که بنده از آن‌ها بی‌خبرم. منتها پاسخ سؤال بنده که به‌نوعی سعی داشت بحث را از نوعی رفع تکلیف به سمتی بکشاند که نویسنده در مرکز توجه ناشرین که نشر و چاپ وظیفه‌ی آن‌ها است را به چالش بکشد.

نویسنده‌ای که در نیمه پایانی عمر خود موردتوجه قرار بگیرد و در سال‌های پایانی کسی سراغش را آن‌هم پس ا عبور از پل جایزه و جشنواره گرفته شود مورد ظلم واقع‌شده است.

هرچند این موضوع بدون پاسخ رها شد جالب در گزارش نشریه خیام نامه که به‌نوعی خود را مدعی در عرصه فرهنگ با بازتاب مباحث فرهنگی می‌داند نیز سانسور گردید و بیان نشد. آن هم ذیل جمله این که گزارشگر این نشریه در حین عکاسی به عکاس داوطلب جلسه تذکر کج و راستی کادر را می‌دهد و عنوان می‌نماید چون بنا است که گزارش تهیه کند پس نباید در کادر عکس یا عکاس قرار بگیرد و به شکل یادگاری عکسی گرفته شود. به‌راستی و درستی لازم است در رفتار و نوع بازنمایی کلمات این‌همه هزینه اضافی نکرد و با خود صادق بود و از تضادهای درونی و شکلی و شخصیتی فاصله گرفت. سال خوبی را برایتان آرزومندم.

  • نویسنده : مسعود اصغرنژادبلوچی
  • منبع خبر : خاتون شرق