مصاحبه: سعید صفارائی
تنظیم: فاطمه رضوی
چند هفته قبل کنسرت دانیال خسرونژاد در فرهنگسرای سیمرغ نیشابور اجرا شد.
دانیال خسرونژاد را دورادور از سالها قبل میشناسم. نخستین بار اجرای او را در آن سالها در همین فرهنگسرای سیمرغ دیده بودم اما حالا در گذر ایام جاافتادهتر و پخته تر شده است.
پس از سالها اجرای این کنسرت بهانهای شد برای مصاحبه با او، برنامه که تمام میشود در بین ازدحام دوستدارانش که برای گرفتن عکس یادگاری هجوم آورده بودند با او برای مصاحبه قرار میگذارم.
در ابتدا دانیال از گرفتاریهایش و مشغله کسبوکار خانوادگیش میگوید که او را از عشقش به موسیقی دور کرده اما حالا کمی فراغ بال پیدا کرده است.
با او درباره روزهای که برای نخستین بار دست به ساز برد صحبت میکنم و به گذشتههای دور میبرمش.
دانیال خسرونژاد میگوید نخستین بار در یک سالگی ساز ضرب را شروع کرده است.
او میگوید: آن زمان پدرم به کلاس ضرب زورخانه میرفت من یک سالم بود و روی ضرب زور خانهای که پدرم در خانه تمرین میکرد مینشستم، پدرم میگوید یک روز که من را گذاشته بود روی ضرب شروع به نواختن ریتمی کروم که او تمرین میکرد
پس از آن یک تنبک حلبی برای من درست میکرد و زمانی که پدرم درخانه تمرین میکرد من از او تقلید میکردم.
دانیال خسرونژاد از کودکی شیفته موسیقی میشود. او میگوید: نخستین اجرای رسمی من در سن ۵ سالگی و در مراسم شروع به کار فولاد بود که به همراه رضا مظلوم، علی فرشیدفر، عباس طاهری و حسین رادنژاد رفتم و فکر میکنم مهران احمدی هم بود و در آنجا به عنوان بچهای ۵ ساله که میتواند تنبک بزند دعوت شد و چون برای مردم جالب بود که با سن کم تنبک میزدم به برنامههای مختلف دعوت میشدم.
دانیال میگوید: هیچ وقت یادم نمیرود من را بردند در کنار آقای مجتبی روزبه و حمید سمقانی در دهه فجر سال ۱۳۷۲ برنامه اجرا کنیم، به من تنبک دادند و نوازنده ویلیون آقای کربلایی رمضان بود که معروف است به کلب رمضون، یک ضرب حلبی نخدار به گردنم انداختند و گفتند با این بزن و این آقا ویلیون میزد و من هم ضرب میزدم یکی دوسال بعد از آن سال یک آلبوم پر کردم با خوانندگی آقای خطیب و ویلیون استاد دولت و این شروع موسیقی من بود.
وی در باره نخستین حضورش در صداوسیما گفت: کلاس دوم ابتدایی بودم که با رضا پورعیدیان، نیما جوادیان و به سرپرستی مرحوم استاد محمد جوادیان یک سری تمرین در مدرسه سعدی گذاشتند که الان آنجا تخریب شده و خیابانی به اسم عدالت باز شده است، پس از آن به یک برنامه تلویزیونی به اسم فرزندان ایران در شبکه دو دعوت شدیم و چند تا شعر و ترانه محلی اجرا کردیم که بسیار مورد استقبال قرار گرفت. بعد از این برنامه آقای درویشزاده در تهران ما را به خانه خانمی برد که آواز میخواند و ما را آنجا بردند که ساز بزنیم، بعدها که بزرگ شدم در سن ۱۶ سالگی فهمیدم که آن شب اون خاننی که آواز میخواند خانم سیما بینا بود.
بعد با با کانون پرورشی فکری ارتباط پیدا کردم و با آقای اثنیعشری و نوید مقامی و برادران حسنآبادی آشنا شدم.
دانیال درباره اینکه به خاطر عشق موسیقی و خوانندگی در دوران مدرسه چه کارهایی میکرده گفت:
به خاطر برنامههای تلویزیونی که دعوت میشدم از مدیر مدرسه خواستم اجازه بدهد موهایم را کوتاه نکنم و او هم اجازه داد و من هم در عوض آثار استاد افتخاری و استاد نظری و استاد شجریان را تمرین میکردم و بین کلاس ها میرفتم دفتر برای مدیر و معلمان میخواندم و در مدرسه و سر صف یا در برنامههای دهه فجر و روز معلم میخواندم.
سال ۱۳۹۱ با آقای حسینی آشنا شدم و تیتراژ برنامه هفته به هفته شبکه یک را خواندم که هرهفته پنجشنبه ها پخش می شد و نوروز شد و من مهمان برنامه بودم و یک کار برای امام رضا با آهنگسازی محسن میرزازاده خوانده شد و مدام در برنامههای شبکه یک و ۲ و شبکه خراسان دعوت میشدم و میخواندم تا به خاطر اختلافی که به وجود آمد ارتباطم با صداوسیما قطع شد.
او میگوید از پدرش ضرب زورخانه و از مادرش ساز سنتور را آموخته و به نواختن صرب به زورخانه هم می رفته. او میگوید: آن زمان در باشگاه شهرداری فردوسی شمالی، پهلوان شورورزی یک گروه نوجوانان تشکیل داده بود و من ۹ ساله بودم و مربیام آقای آقای نیک روش بود. تعداد زیادی کودک و نوجوان میآمدند و ورزش میکردند و من هم مرشدی میکردم و شاهنامه، حافظ و سعدی میخواندم.
او درباره علاقه و آشناییاش به شعر میگوید پدرش هر کتاب شعری که به دستش میرسید میخرید و مادرم از بین آنها شعرهایی را که قشنگ.تر و برای زورخانه مناسب بود انتخاب میکرد و برای پدرم مینوشت و من اینها را مدام میشنیدم و از بچگی نواهای زورخانه توی ذهن من بود.
اول و آخر علاقه دارم خیام بخوانم
دانیال تاکید میکند که علاقه اولم این است که خیام بخوانم، اول و آخر خیام و دومین شاعری که دلم میخواهد کارهایش را بخوانم بدون اغراق حضرت فردوسی است؛ من طرفدار خیام هستم چون دیدگاه خیام را دوست دارم و وسط یک دوراهی گیر کردم اگر خیام بخوانم چون خیام اصلا به عشق اعتقاد ندارد.
خیام میگوید خدا که ما را به این زیبایی میسازد، میسازد و باز برزمین میزندش و چقدر خوب است که مثل خیام بتوانی در لحظه زندگی کنی
او درباره کارهایی که هنوز اجرا نکرده میگوید: چندین سال قبل یکی از کارهایم را برای آقای یغما گلرویی فرستادم و ایشانتعجب کرد و گفت مگر هنوز هم هستند کسایی که این شعر هارو بخوانند؟
یک ترانه هم از ایشانگرفتم که نرخش در آن زمان ۶میلیون تومان و شرایطم را شرح دادم گفتم من در شهرستانم و سطح درآمدم مثل پایتختنشینها نیست و ایشان پنج میلیون و خردهای کم کرد البته هیچ وقت شعر ایشان مجوز نمیگیرد و نمیدانم کی باید این کار را بخوانم ولی خب یک روز میخوانم.
باورم نمی شد استاد ناظری دعوتم کرده
او درباره آشنایی با استاد شهرام ناظری گفت: قبل از اینکه با آقای ناظری شروع به کار کنم آلبوم سراسر مهر را سال ۱۳۸۹ با آرش کامور و خوانندگی محمد معتمدی شروع کردم و حتی کنسرت هم در برج میلاد برگزار کردیم. بعد از این برنامهها یک بار استاد ناظری نیشابور بودند و من هم در نیشابور برنامه داشتم و استاد ناظری نمیدانم چطور صدای ساز من را شنیده بودند. یک روز که از مشهد از سرکار برمیگشتم تلفنم زنگ خورد و آقای هادی صبوری که آن موقع روابط عمومی شهرداری بودند گفت یک زنگ به آقای مظفری فرماندار وقت بزن.
پرسیدم چه خبر است که من زنگ بزنم؟ گفت زنگ بزن خودشون میگویند، زنگ زدم آقای مظفری و گفتند که آقای ناظری به من زنگ زدند و گفتند که ما آمدیم نیشابور یک پسری بوده که ضرب زورخانه ای میزده این آقا را بگو به من زنگ بزند.
وقتی آقای مظفری این حرف را زدند گفتم مطمئن هستید؟ ایشون هم گفت بله و شماره استاد ناظری را برایم پیامک کرد و زنگ زدم گفتم سلام استاد من دانیال خسرونژاد هستم از نیشابور زنگ میزنم به من گفتند با شما تماس بگیرم. استاد پرسید شما کی تهران هستید؟ و من از شدت هیجان گفتم من فردا تهرانم و ایشان آدرس منزلش را داد و من به محص اینکه رسیدم نیشابور بکراست به ایستگاه راه آهن رفتم و سوار قطار سوار شدم و صبح روز بعد تهران بودم اما تا وقتی به خانه استاد نرسیدم و ایشان در را باز نکرد هنوز باورم نمیشد.
تا قبل از آن آرزو داشتم به کنسرت استاد ناظری بروم اما حالا در منزل ایشان بودم.
آن شب همراه استاد تمرین کردیم و تا آخر شب با هم بودیم و استاد بعد از چند جلسه من را به گروهش دعوت کرد و اجراهای مختلف در نیشابور و تهران میرفتیم و آخرین اجرا بعد از کاخ سعد آباد و کاخ نیاوران پنج شب تالار وزارت کشور بود.
دانیال خسرو نژاد درباره علت بیرون ندادن آلبوم آهنگ میگوید: تا الان من هیچ آهنگی بیرون ندادم که از خودم باشد یک بار سال ۱۳۸۹ و ۱۳۹۰ با آقای کامران سرشکی و آقای رضا آرشام یک آلبوم با هفت قطعه ترانه اجرا کردیم و آلبوم به دست برای پیدا کردن یک شرکت که آلبومم را منتشر کند به تهران رفتم. سنم کم بود و پول هم نداشتم و اتفاقی نیفتاد.
کنسرتی که در آخرین لحظه لغو شد
دانیال درباره اتفاقاتی که پس از اختلافش با صداوسیما میافتد میگوید: پس از آن مدام درخواست میزدم و کارهایم مجوز نمیگرفت تا اینکه کرونا آمد و نمیدانم چه شد که کار من مجوز گرفت اسم کارم دلبرانه بود اما کرونا و قرنطینه شروع شد و یک سال و نیم درگیر کرونا بودیم و نمیتوانستیم کنسرت برگزار کنیم و گروه ما از هم پاشید و سال ۱۳۹۷ برای آخرین کنسرتم در فرهنگسرا درخواست دادم که در آخرین لحظه مجوزم را لغو کردند، به خاطر اینکه برنامه لغو شده بود مدیر برنامه گوشیاش را خاموش کرد و خودم رفتم امنیت اخلاقی و تعهد دادم چون سالن بیمه نیست اگر کسی دستش بشکند یا پایش بشکند و هرگونه دیه و خسارت و اتفاقی برعهده خودم باشد.
آن کنسرت با موفقیت اجرا شد اما دیگر به خاطر مشکلات و مسائلی که پیش آمد از موسیقی فاصله گرفتم تا اینکه با تشویق علیرضا خرداد آلبوم دلبرانه را ساختیم اما هنوز درگیر مجوز و ممیزی است.
این کارهای من هم ماند و الان فقط مجوز کار های سنتیام آماده است که اینها هم درگیر کار های مجوزی اش هستیم نه یک سال یا ۲سال بلکه سه سال است درگیر مجوز هستیم و مدام به اشعار گیر میدهند مثلا چرا اسم کاخ کسری رو در شعر آوردهاید؟!
بالاخره این دوران سخت میگذرد که برای یک مجوز گرفتن باید از هزارتا فیلتر رد بشیم اما برای یک کار ضعیف نیاز به مجوز گرفتن نیست.
کمپانیهای موسیقی سلیقه بازار را عوض میکنند
او درباره پشت پرده های موسیقی گفت: کسی که موسیقی خوب کار کرده است و عمرش را گذاشته و صدایش در درجهای است که برنامه گذار نمیتواند او را بخرد برنامه گذارها برای اینکه بتوانند اقتصاد خودشان را حفظ کنند یک سری خواننده هایی که یکشبه خودشان آنان را خواننده کردهاند وارد صحنه میکنند.
اگر مستعد باشی و رابطه داشته باشی زود میتوانی پیشرفت کنی و اگر مستعد نباشی و رابطه داشته باشی بازهم میتوانی اما اگر مستعد باشی و رابطه نداشته باشی پشتکار هم که داشته باشی فقط به شانس بستگی دارد.
کمپانی های موسیقی سلیقه های بازار را عوض کردند چون آقای برنامهگذار مارکت نمیتوانست محمد اصفهانی را بخرد که تو بیا کنسرت بگذار و من به تو اینقدر میدهم و به خاطر همین خواننده های نوپا را بالا آوردند، اینها موسیقی های جرثقیلی هستند که امشب هستند و اگر فردا شب برنامه گذار بگوید نباش اینها هم نیستند.
موسیقی نیشابور به زودی متحول میشود
خسرونژاد میگوید: وضعیت موسیقی شهرستان دارد به سمتی میرود که به زودی متحول میشود و استعدادهای عجیبی در بین کودکان و نوجوانان میبینم.
تاریخ موسیقی نیشابور را که میخوانیم میبینیم از ماقبل اسلام تا بعد از اسلام نیشابور موزیسینهای زیادی داشته است و حالا هم به لطف گوشیهای هوشمند بچهها میتوانند دور همجمع شوند و تمرین کنند و این اتفاق بسیار خوبی است.
بزرگترین اشتباه زندگیام شاگردی نکردن بود
خسرونژاد میگوید: بزرگترین اشتباه زندگی من این بود که شاگردی نکردم و موسیقی را از طریق گوش دادن یادگرفتم، الان خانوادهها بچه های را به سمت موسیقی هل میهند و اما من به سمت موسیقی میپریدم ولی شرایط آموزش و امکانات مثل الان نبود و فقط آقای ثمقانی برای کلاس تنبک هرهفته به تهران میرفت.
او به عنوان کسی که موسیقی را آموزش میدهد و کشف استعداد میکند میگوید: به پور و مادرها توصیه میکنم حتما فرزندشان را با موسیقی آشنا کنند و برای این کار حتما با یک استاد موسیقی مشورت کنند.