کتاب مصور «چارسوق نیشابور» با عکس‌هایی از شهلا ناظران رونمایی شد
کتاب مصور «چارسوق نیشابور» با عکس‌هایی از شهلا ناظران رونمایی شد
خاتون شرق- مراسم رونمایی کتاب مصور چارسوق نیشابور در سالن همایش‌های جهاد دانشگاهی نیشابور با حضور جمعی از اساتید دانشگاه و هنرمندان برگزار شد.

خبرنگار: سعید صفارائی
اولین انگیزه من برای چاپ و تدوین این‌ کتاب عشق به پدرم بود؛ شهلا ناظران بر این نکته در مصاحبه‌اش تاکید می‌کند و ما را به سالهای دور نیشابور می‌برد.
مراسم رونمایی کتاب مصور چارسوق نیشابور در سالن همایش‌های جهاد دانشگاهی نیشابور با حضور جمعی از اساتید دانشگاه و هنرمندان برگزار شد.
شهلا ناظران عکاس و نویسنده چارسوق نیشابور در آئین رونمایی این کتاب گفت: یکی از دلخوشی‌هایم در دوران جوانی، دیدن بازار قدیم بود.
هر بار پس از پرسه‌زدن در بازار، روحم که بویِ عود و عشق می‌گرفت، این سخن مولانا را به ‌یادم‌‌ می‌آوردم که:
جرگه عشاق باشد این مقام…
هر که ناقص آمد، این‌جا شد تمام…!
از مقابلِ آن حجره‌هایِ قدیمیِ بازار که رد می‌شدم حس زیبا و آرام‌بخشِ آن‌همه قدیم، به نگاهم شور می‌بخشید.
گویی مبدا تاریخِ نیشابور از همان بازار آغاز شده‌ بود…!
شهلا ناظران در ادامه گفت: سال ۱۳۸۳، پس از پایان سی‌سال خدمتِ عاشقانه در آموزش و پرورش، بالِ پروازم به سَمتی دیگر گشوده شد و کبوتر نگاهم بر بام بازار نشست…!
با دلی پراز خورشید، دوربین عکاسیم را که در همه دوران خدمت، احساس‌های پاک و زیبای دانش‌آموزانم را به‌تصویر می‌کشید؛ برداشتم و به‌راه افتادم تا بازار تاریخی نیشابور را در قاب تصویر بنشانم.
روزهای بسیاری به قلبِ تپنده بازار می‌رفتم و بناهای به‌جامانده از دوران صفویه به‌ بعد و از کسب‌هایی که کار تولیدی داشتند؛ عکس می‌گرفتم.
در این بازار هنوز هم پیشه‌ورانی بودند که پیشه‌های خود را با نمایی از گذشته‌های دورِ این قطعه از تاریخ، در می‌آمیختند.
پیشه‌هایی هم‌چون مسگری و حلّاجی، رنگرزی، نمدمالی و لحافدوزی، چلنگری، قالی بافی که به مرور زمان کم‌تر و کم‌رنگ‌تر می‌شدند.
شهلا ناظران برای اینکه هدفش را به صورت حرفه‌ای دنبال کند پس از بازنشستگی در سینمای جوان نیشابور در رشته عکاسی ثبت‌نام می‌کند.
او می‌گوید: برای سرعت بخشیدن به اهدافی که در سر می‌پروراندم‌؛ در رشته عکاسی سینمای جوان نیشابور ثبت‌نام کردم‌. دوره مقدماتی عکاسی را با جناب امین‌الرعایایی و دوره‌ تکمیلی و پیشرفته را نزد جناب هلالی تلمذ کردم.
البته در آموختن و نتیجه بخشی دوره‌های عکاسی همواره از هنرجویان جوان، پیشی می‌گرفتم . به طوریکه پس از تکمیل دوره‌های عکاسی، جناب هلالی مرا به ثبت چهره‌های هنرمندانی که نیشابور را به سوی پیشرفت و توسعه جلو برده بودند، تشویق کرد. علاوه بر ایشان، بچه‌های خوب سینمای جوان جناب سلیمانی‌سپهر، جناب نادری، جناب چایفروش همواره در راهی که قدم گذاشته‌ام مشوقم بوده‌اند.
بدین ترتیب تدوین مجموعه عکسی از مفاخر نیشابور با نام هنرمندان ۶۰ سال آخر نیشابور، در نوبت چاپ های بعدی کتاب‌هایم قرار گرفت.
به موازات عکاسی هنرمندان، کار عکاسی از مردم خوب بازار هم‌چنان ادامه یافت.
البته در راه عکاسی بازار با دشواری‌هایی هم مواجه بودم. زیرا برخی از کسبه سنتیِ بازار قدیم، به حضور یک زنِ دوربین ‌به دست در محیط کار خود، چندان رویِ خوش نشان نمی‌دادند.
بعضی‌ها که تا حضور مرا در بازار احساس می‌کردند، دربِ مغازه‌هایشان را به‌روی خود می‌بستند…
با تکرار رفت و آمدهایم در همه فصول کم‌کم حضورم در بازار عادی شد. آن‌قدر که اگر مدتی برای عکاسی نمی‌رفتم؛ وقتی از مقابل مغازه‌هایشان رد می‌شدم، صدایم می‌زدند و علت عدم حضورم را جویا می‌شدند!
برای معرفی مشاغلی که رو به نابودی می‌رفت؛ سعی می‌کردم از دست‌اندرکاران آن‌ها، در حین کارکردن عکس بگیرم. این کار صبوری می‌طلبید تا فرد مورد نظر در موقعیت و کانون عکس قرار گرفته و لحظه ثبت فرا برسد.
اغلب تصاویر آن‌ها را بلافاصله چاپ و به صاحبان‌شان اهدا می‌کردم.
شهلا ناظران اما در کنار عکاسی به ثبت تاریخی مکان‌هایی هم که از آنها عکاسی می‌کرد علاقمند بود.
ناظران می‌گوید: در همه این سال‌ها، با افرادی که به مکان‌های تاریخی و رویدادهای مربوط به منطقه، احاطه بیشتری از بقیه داشتند؛ به گفتگو می‌نشستم و با تحقیقات میدانی، صحیح‌ترین نتیجه را ثبت می‌کردم.
پس از گذر زمانی دراز، آرشیو غنی و سرشاری از تصاویرِ بناهای تاریخی بازار، مشاغل رایج و مهم‌تر از همه مردمی که در آن منطقه رفت و آمد داشتند، فراهم آوردم. از میان صدها تصویرِ ثبت‌شده در راستای بازار تاریخی، از انتهای بازار نو گرفته تا انتهای دروازه عراق در فردوسی جنوبی؛ با حدود دویست تصویر، کتاب چارسوق نیشابور رقم زده شد.
تاکنون سه کتاب به قلم شهلا ناظران به چاپ رسیده است؛ رمان تاریخی انیسه، برکه و رمان تاریخی فاروق
در حاشیه این برنامه پای صحبتهای شهلا ناظران می نشینم و از او می‌پرسم از کی تدوین کتاب چهارسوق نیشابور را آغاز کردید و هدفتان از تدوین این کتاب چه بود؟
تدوین کتاب چارسوق کمی بعد از بازنشستگی‌ام از آموزش و پرورش شروع شد.
رفت و آمد به محدوده بازار تاریخی و دیدن بناهای قدیمی و شغل‌هایی که ماهیت و اصالت خود را حفظ کرده‌اند، همواره حس خوب قدیم را در من زنده می‌کند.
این دلبستگی در من و همسر و فرزندانم نیز مشترک است. بطوریکه در ایام نوروز، یک روز را به نام روز بازارگردی باب کردیم.
هرگاه به گستره بازار قدم می‌گذاشتم؛ افسوسی همراه با حسرت، وجودم را به آشوب می‌کشید. زیرا مکان‌هایی مانند کاروانسرای مستوفی، سرای زهدی و حمام قدیمی متصل به بازار، که از بارزترین جلوه‌های فرهنگی دوره‌های مختلف تاریخ نیشابور بوده‌اند، مانند مکان‌هایی که دیگر وجود ندارند؛ رو به ویرانی بود…!
و نیز دکان‌هایی که از قدیم مشاغل سنتی در آن‌ها رواج داشته‌ است؛ همراه با صاحبانش رو به فرسودگی و زوال می‌رفت.
اینجا بود که مصمم شدم قبل از ویرانی کامل، آن‌ها را به قاب تصویر بنشانم تا برای آیندگان نمایشگر گویایی از فضای زیست مردمان گستره بازار تاریخی باشد.
چرا نام چارسوق را انتخاب کردید؟
نام چارسوق را از آن جهت برگزیدم که محلی به‌نام‌ چارسوق بین بازار نو و بازار سرپوش قرار داشت و به خاطر موقعیت جغرافیایی‌اش در راه‌های تجاری که از ریشه‌های بزرگتری چون جاده ابریشم منشعب می‌شد، حائز اهمیت ویژه‌ای بوده است.
چارسوق به‌عنوان یک نقطه تبادل فرهنگی و اقتصادی نیز عمل کرده و در طول تاریخ، تأثیرات قابل توجهی بر روی فرهنگ و اقتصاد نیشابور و اطراف آن داشته است.
در سال ۱۳۱۳ بر اثر کشیده‌شدن خیابان پهلوی»خیابان امام» چارسوق از بین رفت و به اندازه عرض خیابان، بین بازار سرپوش و‌ بازار نو که قبلاً سرپوشیده بوده است، جدایی افتاد.
شما در اثر جدیدتان به ناگاه وارد حوزه عکاسی شده‌اید در حالی که در سه اثر قبلی در حوزه داستان و شعر قدم زدید.
در چارسوق هم تلاش کرده‌اید عکاسی و شعر و نثر را در قالب نیشابور به یکدیگر پیوند بزنید.
آیا از ابتدا فرم کتاب به همین شکل مورد نظرتان بود یا در ادامه این ایده شکل گرفت؟
آیا این تصور را داشتید که قاب عکس نمی‌توانسته منظورتان را به طور کامل برساند و‌ جای شعر و‌نثر خالی است؟
ماحصل سال‌ها تجربه عکاسی‌ در بازار و اهمیت موضوع تاریخی‌اش بر سایر تم‌های هنری‌ام تأثیر گذاشت و به آثارم شکل داد.
شاید از طریق این فرآیند، بهتر بتوانم مخاطبان را به تفکر و احساس وا دارم تا ساده‌تر با گستره تاریخی شهر آشنایی یابند.
چه مدت تدوین این کتاب طول کشید؟
اگر منظورتان عکاسی از بازار چند سال به طول انجامیده است؛ باید جواب دهم که، حدود چهارده سال.
چه چیزهایی در مسیر شکل‌گیری این کتاب شما را دلسرد و همچنین دلگرم می‌کرد؟
در مسیر رسیدن به هدف بزرگم، عواملی بودند که بر چالش‌ها غلبه می‌کردند.
از جمله آن‌ها، افکار مثبت و نگاه خوش‌بینانه‌ام به مردم بود که سبب تقویت روحیه‌ام در ناملایمات می‌شد.
هر گاه کمی دلسرد می‌شدم؛ هدف غائی را مجسم می‌کردم…!
و این به حفظ انگیزه و شادابی روحیه‌ام کمک کرده و دوباره شروع می‌کردم.
در این کتاب عکسی هم از پدرتان چاپ شده است. درباره پدر و مادرتان و تاثیرشان بر شما در شکل‌گیری روحیه هنری‌تان توضیح بدهید.
اولین انگیزه من برای چاپ و تدوین این‌ کتاب عشق به پدرم بود که از ۷۰‌ سال نانوایی در این شهر، سی سال آن مدت را، در گستره بازار و در جاهای مختلف آن، نانوایی داشت.
گرچه آن زمان‌ها من هنوز بدنیا نیامده بودم ولی بعدها از خاطراتی که از ایشان زیاد‌ می‌شنیدم، به بازار علاقمند شدم.
پدرم به خواندن کتاب‌های تاریخی عشق می‌ورزید و نیز روزنامه‌های صدسال پیش را جمع‌آوری کرده و در مجلدهای قطور و صحافی شده‌، در خانه نگهداری می‌کرد.
به دلیل آنکه مطالب آن‌ها از کتاب‌های دیگر ساده‌تر و متنوع‌تر بود، کم‌کم به خواندن آن‌ها علاقه‌ای خاص پیدا کردم.
از مدرسه که به خانه می‌آمدم؛ به‌جای عروسک بازی، با اشتیاق به سراغ کتابها رفته و سرگرم خواندن آن‌ها می‌شدم.
در واقع خواندن آن کتاب‌ها، نیروی محرکه‌ای بود که استعداد ذاتی‌ام برای نوشتن آغاز شود.
از آرشیو عکس‌هایی که برای چاپ کتاب‌های تصویری آماده چاپ بود؛ به دلایل بالا این کتاب طلایه‌دار است!
پدرم فوق‌العاده مهربان بود و به مادرم عشق می‌ورزید. این احساس در مادرم با احترام بیشتری توام بود.
و… من از کودکی چیزی به‌جز عشق در خانه‌مان ندیده بودم…!
وکلام آخر. چه پیامی برای همشهریان ‌و همچنین خوانندگان کتاب چارسوق نیشابور دارید؟
تاریخ و فرهنگ هر شهر همچون گنجینه‌ای هستند که هویت، سنت‌ها و ارزش‌های مردمی را که در آن زندگی می‌کنند، شکل می‌دهند.
پس باید علاوه بر حفظ، به گسترش فرهنگ خود نیز توجه کنیم.
کتاب چارسوقِ نیشابور؛ با روایت‌هایی از گذشته مردم، بناهای تاریخی، آثار هنری و‌ معرفیِ مشاغل سنتی، فرهنگ پویا و زنده نیشابور را معرفی می‌کند.
این ارزش‌ها نه تنها ما را به‌هم پیوند می‌دهند، بلکه به نسل‌های آینده هم انتقال می‌یابند.
ما به عنوان یک نیشابوری اصیل، با ترویج کتاب چارسوق نیشابور می‌توانیم احساس تعلق و هویت قوی‌تری را در میان مردم‌مان ایجاد کنیم.
فرهنگ ما، در واقع داستانی است که باید نسل به نسل منتقل شود…!
ما مسئول ادامه این روایت هستیم…
شهلا ناظران در پایان یادآور شد: در راه فراهم آوری کتاب چارسوق از جناب استاد فضلی، جناب امین‌الرعایایی و جناب زوار که در نقاشی روی جلد، ویراستاری عکس‌ها و طراحی روی جلد همکاری و همفکری نمودند؛ سپاسگزاری می‌کنم.