سودابه جعفری – مدیر مسئول
دیگر بر کسی پوشیده نیست که شبکههای اجتماعی چگونه به پدیدهای همهگیر تبدیل شدهاند و تأثیر عمیقی بر سبک زندگی، الگوهای رفتاری و حتی عادات فکری ما گذاشتهاند. زمانی نهچندان دور، کتابخواندن یکی از اصلیترین راههای کسب دانش و تفکر عمیق بود، اما امروز ورق برگشته و با هجوم اطلاعات سطحی، تمرکز بر روی یک متن طولانی به کاری دشوار بدل شده است. بیدلیل نیست که تیراژ کتابها، که روزگاری چند هزار نسخه بود، حالا به ۲۰۰ نسخه کاهش یافته است. این سقوط آزاد تنها به کتابها محدود نمیشود؛ روزنامهها و نشریات هم از این موج بیتوجهی در امان نماندهاند. مقایسهای ساده میان تیراژ روزنامه یومیوری ژاپن، که روزانه بیش از یک و نیم میلیون نسخه منتشر میشود، و مجموع تیراژ تمام نشریات ایران که به ۵۰۰ هزار نسخه هم نمیرسد، نشاندهنده عمق فاجعه است.
در گذشته، بسیاری از صاحبنظران، که امروز مدعی پایان دوران کتابهای کاغذی هستند، در مقابل هشدارهایی که درباره نفوذ شبکههای اجتماعی داده میشد، موضعی انکارگرایانه داشتند. آنها معتقد بودند که تب این شبکهها زودگذر است و مردم دیر یا زود به روشهای سنتی مطالعه بازمیگردند. اما اکنون که حقیقت آشکار شده، همان افراد نهتنها اشتباه خود را نمیپذیرند، بلکه بر طبل بیهودگی چاپ کتاب و نشریات میکوبند. این در حالی است که حتی در کشورهای پیشرفته، جایی که فناوری در بالاترین سطح قرار دارد، هنوز هم کتاب و نشریات جایگاه خود را حفظ کردهاند.
مشکل اصلی، فراتر از تغییر رسانههای ارتباطی، در فرهنگ عمومی جامعه نهفته است. در حالی که در بسیاری از کشورها، از دوران کودکی تلاش میشود عادت مطالعه در فرزندان نهادینه شود، در جامعه ما این موضوع کمتر مورد توجه قرار گرفته است. کودکی که در خانهای بدون کتاب رشد کند و در مدرسهای که معلمش خود اهل مطالعه نیست، چگونه میتواند به یک فرد کتابخوان تبدیل شود؟ اگر والدین بهجای خریدن کتاب برای فرزندانشان، گوشیهای هوشمند را به عنوان هدیه انتخاب کنند، نباید انتظار داشت که نسل آینده علاقهای به خواندن و تفکر عمیق داشته باشد.
راهکار این بحران، فراتر از توصیههای کلیشهای است. نمیتوان تنها با شعار دادن درباره فواید کتابخوانی، عادت مطالعه را در جامعه زنده نگه داشت. باید بهصورت عملی نشان داد که مطالعه یک ضرورت است، نه یک فعالیت لوکس و تجملی. یکی از بهترین راهها این است که کتابخواندن را به یک ارزش اجتماعی تبدیل کنیم. در دنیایی که نمایش زندگی در شبکههای اجتماعی به یک عادت رایج بدل شده، چرا نباید کتابخوانی را نیز به شکلی افراطی به نمایش بگذاریم؟ وقتی مردم برای نشان دادن وعدههای غذاییشان از هر زاویهای عکس میگیرند، چرا نباید از کتابهایی که میخوانند صحبت کنند؟ اگر هر فردی که به کتابخوانی علاقه دارد، مطالعه خود را به شکلی پررنگ در جمع، در محیط کار و حتی در فضای مجازی نشان دهد، بهتدریج این تصویر در ذهن دیگران شکل میگیرد که مطالعه امری عادی و حتی ضروری است.
از سوی دیگر، نشریات و روزنامهها نیز نباید به سرنوشت فراموششدگان دنیای دیجیتال دچار شوند. نقش رسانههای چاپی، فراتر از انتقال اخبار روزمره است. آنها بستری برای تحلیلهای عمیق، گزارشهای تحقیقی و ارائه دیدگاههای گوناگون هستند؛ چیزی که در بسیاری از رسانههای مجازی یافت نمیشود. تداوم انتشار نشریات، حتی در تیراژ محدود، به معنای حفظ یک سنت فکری است که نباید اجازه داد به فراموشی سپرده شود.
مسئله کتابخوانی، مسئلهای صرفاً فردی نیست، بلکه یک دغدغه اجتماعی است که نیازمند برنامهریزی بلندمدت است. دولت، نهادهای فرهنگی، مدارس و خانوادهها همگی در این زمینه مسئولیت دارند. اگر نگران آینده جامعهای هستیم که در آن سطح مطالعه بهشدت کاهش یافته، باید بهجای ابراز تأسف، به دنبال راهکارهای عملی باشیم. هنوز هم فرصت باقی است که چراغ مطالعه را در خانهها روشن نگه داریم و به فرزندانمان بیاموزیم که در دنیای پرهیاهوی اطلاعات، عمیق خواندن و عمیق اندیشیدن ارزشمندترین سرمایهای است که میتوانند داشته باشند.