چرا ادبیات!(۵)
گفت و گوی
مسعوداصغرنژادبلوچی
شاعر، نویسنده و پژوهشگر
و دبیر بخش ادب و فرهنگ خاتون شرق
با
سحر مقصودی
نویسنده چهار رمان فارسی
***
مسعود بلوچی: متأسفانه همانطور که گفتید آفت های بی شماری متوجه تولیدات فرهنگی بهخصوص در حوزه ادبیات به چشم می خورد. بهطوری که گاهی احساس می کنم برشمردن تک به تک آنها نیازمند گفتگویی بی انتها و شاید در اصل بی نتیجه باشد. شما به طور خلاصه به برخی از دلایل و مشکلات از جمله سانسور، عدم وجود نقد صحیح و منتقد خبره، ورشکشتگی نشرها به دلایل مختلف، بازارهای چاپ غیر قانونی، دلالی کاغذ و … صحبت به میان آورد از این رو بد نیست اگر کمی در مورد فضای مجازی و تعامل ادبیات با این عرصه صحبتی داشته باشیم.
مسعود بلوچی:مایلم نظر شما را در این خصوص بدانم.
سحرمقصودی:به نکته ی خوبی اشاره کردید، این روزها سرعت پیشرفت تکنولوژی به گونه ای ست که نه تنها در سطح کلان بلکه در کوچکترین ابعاد زندگی همه ما نفوذ پیدا کرده است. این موضوع مثل همه ی دستاوردهای بشری هم خوب است و هم بد! خوب به جهت اینکه باعث می شود ما به لحاظ سلامت، بهداشت، درمان و غیره زندگی راحت تری داشته باشیم و جنبهی بد اینکه گویی تکنولوژی سبب شده زندگی چنان سرعتی بگیرد که اگر با آن همسو نشویم بی شک عرصه زیستی بر ما تنگ خواهد شد. به عنوان مثال این روزها اکثر فعالیت های اداری ما به صورت اینترنتی پیش می رود، از تنظیم وقت برای مراجعه به پزشک گرفته تا ثبت نام در سایت ها، دانشگاه و…همانطور که گفتم در کشورهای جهان سوم روی دیگر این پیشرفت پدیده تاریکی است که گویی با مهارت عجیبی آثار ادبی، فرهنگی و هنری را نشانه گرفته است.
گسترش فضای مجازی نیز، از جمله پیشرفت های دو رویه به حساب می آید. چراکه تولید و انتشار آثار فرهنگی در بستر این فضا نیازی باید و لازم محسوب می شود. البته من بر این باورم برای اجرای چنین ملزوماتی قبل از هر چیز باید زمینه های مورد نیاز این فضا را با دقت بالا رصد کرد و تازه بعد از این، شرط مهم تر بعدی اجرایی شود، اینکه دستگاه های متولی فرهنگ و ارشاد، مستحکم تر از گذشته راهکارهای اساسی و زودبازده ای برای قانونمند کردن استفاده متون و آثار فرهنگی در فضای مجازی، تصویب کرده و بر اجرای آن نظارت داشته باشند. آنچه مسلم است با ظهور فناوری دیجیتال و گسترش استفاده از فضای مجازی درصد نقض حقوق مولف و ناشر بسیار بالا رفته است. همانطور که در جریان هستید هر اثری که وارد بازار فرهنگ و هنر می شود داری حقوق مشخصی است که من به هر دو مورد آن اشاره می کنم. اول حقوق مادی اثر و دیگری حقوق معنوی آن است.
حقوق مادی همانطور که از نامش پیداست شامل عواید مالی حاصل از نشر، تولید، اجرا و…برای پدید آورنده می شود. و حقوق معنوی هم به طور خلاصه مربوط می شود به حوزه ی نشر و عرضه ی اثر به نام پدیدآورنده. حال طبق مفاد قانون تجارت الکترونیک در صورت نقض حقوق مولف اعم از تکثیر، اجرا، توزیع و… بدون اجازه صاحب اثر و یا صاحب امتیاز، جرم واقع شده و قابل پیگرد قانونی است. جالب است بدانید که میزان این مجازات از ۳ ماه تا یک سال حبس و جزای نقدی تا سقف ۵۰ میلیون ریال است! اما آیا این حدود قانونی به درستی از نویسنده، هنرمند و یا ناشر حمایت می کند؟ از طرفی پروسه ی رسیدگی به شکایاتی از این دست به حدی فرسایشی است که تقریبا کسی مجال نجات اثر هنری اش را نمی یابد. چون همان سرعت پیشرفتی که در ابتدای این مبحث از آن یاد کردم گریبان پدیدآورنده را چنان می گیرد که تا پایان یافتن اعاده ی حقوق حقه خود مبنی بر ممانعت از انتشار اثر در فضای مجازی، دیگر رمق و ارزشی برای شاکی و آن اثر فرهنگی باقی نخواهد گذاشت. آنچه واضح است، امروزه رشد فناوری اطلاعات در فضای مجازی برای«حقوق مالکیت فکری» ایجاد چالش های متعددی کرده که این امر موجب پیدایش مشکلات فراوانی برای پدیدآورندگان آثار ادبی و هنری شده است. البته باید گفت که برای آثار دیجیتالی در اسناد ملی و بین المللی این حقوق مورد حمایت قرار گرفته است.
از طرفی مستندات حاکی از آن است که یکی از شرایط اساسی پیوستن به سازمان تجارت جهانی قبول معاهده «حقوق مالکیت معنوی» است و این در حالی است که ایران در شرایطی تلاش خود را برای پیوستن به این سازمان انجام میدهد که هنوز به اساسیترین بند آن عمل نکرده و به هیچ وجه افراد جامعه را به رعایت این حقوق توجه نمی دهد!
باید بگویم که اهداف سازمان حمایت از مالکیت معنوی در سراسر دنیا از طریق همکاری میان دولتها و در صورت امکان، همکاری با سایر سازمانهای بینالمللی انجام می پذیرد.
در حال حاضر ۸۴ کشور عضو سازمانWIEP هستند و این در حالی ست که ایران هنوز آمادگی خود را برای حضور در این سازمان اعلام نکرده است. بنابراین جامعه ی فرهنگی مجبور است دلخوش به همان چند ماده و تبصره ی ضعیف قانونی بماند تا شاید روزی سطح کیفیت قوانین استفاده از آثار فرهنگی در فضای مجازی به یک استاندارد بین المللی دست پیدا کند.
مسعود بلوچی:با این اوصاف اگر کمی تامل کنیم متوجه خواهیم شد که بازار نشر همچنان فقط گرمِ ترجمه و باز نشر است، نه کشف نویسندگان جدید با آثار درخور و شایسته!
چندی پیش شخصاً سری به «شهر کتاب» زدم و به بررسی عنواین کتب روی کانترها پرداختم. جالب اینکه متوجه شدم در بخش؛ شعر، زندگی نامه نویسی، عرفان ایرانی، کتب روان شناسی، انگیزشی، ترجمه و بخصوص در بخش ادبیات داستانی همچنان یک سری اسامی تکراری به چشم می خورد که گویی تنها ذیل اسم انتشارات معروف، سر زبان ها افتاده اند.
همانطور که همیشه گفته ام من با تفکر دسته بندی و ادبیات دسته بندی به این شکل به هیچ وجه میانه ی خوبی ندارم.
چرا که با این اوصاف تنها ناشرین هستند که تعیین کنندگان مسیر ادبیات جامعه خواهند شد و در نتیجه جای آثار شایسته و لازم خالی خواهد ماند.
جالب اینکه این ناشرین همان هایی هستند که سال ها قبل بنا به نیاز فضای فرهنگی آن دوره دارای حُسن شهرت شده اند، در حالیکه به نظر من در حال حاضر از استاندارد های «تولید ادبیات و فرهنگ» مورد نیاز جامعه به دور مانده اند.
وقتی با این زاویه به ماجرا نگاه کنیم، به نظر می رسد در بخش فرهنگ همچنان دچار از خود بیگانگی هستیم، بطوریکه گویی روشنفکران این دوره تنها ذیل ترجمه به شهرت می رسند نه تالیف!
این موضوع به حدی خنده دار است که گاهی نام یک مترجم و بعضاً بیوگرافی اش(داخل جلد، آن هم در صفحه اول)بسیار بزرگتر از نام خودِ نویسنده بر روی آثار ترجمه به چشم می خورد! این موضوع نه تنها تاسف برانگیز است بلکه فاجعه بار هم است. اصلا چرا باید نام نویسنده و مشقت نگارش اثر ارزشمندی که پدید می آورد زیر سایه نام مترجم کمرنگ شود؟
اصلا چرا باید نام پدیدآورنده ی اثر کوچک تر از نام مترجم چاپ شود؟
هر چند باید خاطر نشان کرد که اوضاع فرهنگی هر سرزمین بی شک بستگی به نگاه مردمان همان مرزوبوم دارد اما همانطور که گفتم بنده به هیچ وجه به موضوع سانسور در هر مرحله ای از پروسه تولید کتاب ویا ادبیات سفارشی اعتقاد ندارم، چرا که خود بیش از بیست سال است، صاحب سبک نوینی از ادبیات تالیفی و تحقیقی هستم. از جمله؛ غزل، داستان کوتاه، داستان بلند، رمان، شعر و… به عنوان مثال نوعی سبک یادداشت نویسی که بر آن نامِ «تندنگاری» گذاشته ام را شخصا به وجود آورده ام. البته تنها بخشی از آن ها را به چاپ رسانده ام و مابقی را در وبلاگ، وبسایت و تلگرام به اشتراک می گذارم. ولی آیا کسی همه آنها را دنبال می کند؟! اینجاست که باید صادقانه جواب بدهم که نه. کسی به آن شکل که باید مطالب فرهنگی را دنبال نمی کند، گویی همان معدود مخاطبین کسانی هستند که ارتباط نزدیکی داریم و گه گاه تلفنی با هم صحبت می کنیم!
از طرفی بر این باورم اگر مجموعه داستان های کوتاه نویسندگانی از این دست توسط انتشارات متخصص روانه بازار نشر گردد، حتما طیف وسیعی از مخاطبان را متوجه خود خواهد کرد. و این سبک از جایگاه واقعی خود بی بهره نخواهد ماند.
همانطور که گفتم این مقولات نیازمند چانه زنی و ارائه راهکار های متناسب با حال اکنونِ جامعه است. بنابراین بهتر این است اول کالبد شکافی کنیم تا شاید اینگونه درست پیش برویم…