آنچه مسلمانان با آن روبهرو شدند، سرزمینی بود کران تا کران، ویرانی و تباهی. ورود مسلمانان به اسپانیا که از آن پس نام اندلس بر خود گرفت، دوره زایش دوباره این سرزمین بود. مسلمانان در عرض چهار سال، بخش اعظم شبهجزیره را گرفتند و توانستند تحت آموزههای درخشان اسلامی، تمدنی غنی و صاحب سبک را در آن حیطه جغرافیایی به وجود آورند. به این ترتیب، تمدنی زرین در غرب اروپا شکل گرفت که به مدت ۸۰۰ سال، یعنی تا ۱۴۹۲ میلادی که آخرین گروه از مسلمانان آن را ترک کردند، نگین گرانبهای قاره سبز شمرده میشد.
تولد یک تمدن
اندلس از حدود سال ۱۳۸ هـ.ق، از نظر حاکمیت، مستقلانه عمل میکرد و زیرنظر خلیفه عباسی بغداد نبود. همین امر باعث شد که رقابتی جدی در عرصههای علمی و عمرانی میان حاکمان مسلمان اندلس که از اوایل قرن دوم هجری رسماً خود را خلیفه مینامیدند، با بغداد و مناطق تحت سیطره عباسیان آغاز شود. شهرهای بزرگ، یکی پس از دیگری بنا و با جذابترین شیوههای معماری آراسته شد؛ طُلَیطله (تولدو)، اشبیلیه (سویل)، غرناطه(گرانادا) و کادیز(قادص) از جمله این شهرهای خوشساخت و نوین بودند. هنوز دیرزمانی از تکاپوی مسلمانان و رونق تمدن اسلامی در اندلس نمیگذشت که ستارههای دانش در جهان اسلام، از شبهجزیره ایبری درخشیدن گرفتند و جایی که در همسایگی اروپاییهای درغلتیده به دوران سیاهی و تباهی قرون وسطی قرار داشت، میزبان امثال ابوالقاسم، خلف بن عباس الزهراوی، پزشک و جراح عالیمقامی شد که شیوهها و ابزارهایش در جراحی، همچنان مورد استفاده دنیای پزشکی است. در پرتو امنیتی که مسلمانان پدید آوردهبودند، پیروان دیگر مذاهب نیز، شکوفایی علمی را تجربه کردند؛ ابنمیمون اندلسی، فیلسوف یهودی این دورهاست که آثارش شهرتی جهانی یافت.
مدنیتی که آثارش پایدار شد
رفتار توام با مهربانی و احترام متقابل، خیلی زود باعث جذب مردمان آن خطه به اسلام و فرهنگ اسلامی شد. در واقع یکی از مهمترین سرمایههایی که مسلمانان به اندلس انتقال دادند، مدنیتی بود که در پرتو تعالیم اسلامی شکل گرفت و در سراسر جهان اسلام، آسایش، ثروت، امنیت و پیشرفت را برای مسلمانان به ارمغان آورد. برخلاف نگاههای غیرمنصفانهای که نویسندگان و کارگردانهای اروپایی و آمریکایی، در آثاری مانند «السید» از خود عرضه میکنند، مسلمانان رونق اقتصادی و فرهنگی را برای اندلس به ارمغان آوردند؛ رونقی که با بیرون رفتن آنها از این سرزمین، رنگ باخت و تا امروز، دیگر تکرار نشدهاست. مسیحیان با وحشیگریتمام، از شمال شبهجزیره ایبری به سمت دولتشهرهای اسلامی که از قرن پنجم هجری قمری، به تدریج رنگ تجزیهطلبی و جدایی به خود گرفتند، هجوم آوردند و با سقوط هر شهر، پس از کشتاری وحشیانه، تمام صنعتگران و مردم غیرمسیحی را، به بیرون از اندلس راندند.
ریشههایی که نابود نشد
ما معمولاً عادت کردهایم که وقتی از جنگ صلیبی سخن به میان میآید، روایت تاریخی هجوم صلیبیها به فلسطین را به یاد میآوریم؛ این فکر اشتباه نیست، اما نباید از یاد برد که جنگ صلیبی در آن سوی مدیترانه هم جریان داشت؛ در واقع اندلس اسلامی، آماج حملات مسیحیان افراطی بود که در چارچوب همان منطق صلیبیون عمل میکردند؛ تا سال ۱۴۹۲، مسلمانان به طور کامل از شبهجزیره ایبری رانده شدند و شهرهای آباد آنها به دست افراطیونی افتاد که نشانی از مدنیت در فکر و اندیشه خود نداشتند. با این حال، فرهنگی که یادگار دوره اسلامی بود، بر در و دیوار شهرها و حتی رفتارهای اجتماعی ساکنان بومی اندلس باقی ماند. اروپاییها، بدون تعارف، اصلاً نمیتوانستند تجربه معماری درخشان مسلمانان را تکرار کنند؛ تمدن اسلامی، همچنان نقشی بیبدیل در فرهنگ اسپانیا داشت و راهبان دستگاه پاپ، با همه تلاش و تفتیش عقاید، نمیتوانستند آن را از ضمیر و فکر مسیحیان اندلس پاک کنند؛ یادگارهایی که تا قرنها باقی ماند و حتی به صورت یک سنت محکم، در اندیشه و فکربرخی اسپانیاییهاریشهدار شد؛ در قادص، جایی در جنوب شبهجزیره ایبری و محلی که امروزه ایالت خودمختار اندلس خوانده میشود، فرقهای از مسیحیان کاتولیک در آداب لباس پوشیدن خود، از مسلمانان تبعیت کردند و این پیروی تا امروز باقی مانده و باعث شگفتی گردشگرانی است که از این شهر بازدید میکنند. قادص دیروز و کادیز امروز، شاهد حجاب متفاوت بانوان مسیحی است؛ حجابی که اصولاً ریشه اسلامی دارد و نمیتوان برای آن نظیری در جهان مسیحیت یافت؛ چادرهایی از جنس مخمل که در زبان محلی «سایا ایمانتو» نامیده میشود. در این نوع پوشش، البته زنان طوری چادر میپوشند که تنها یک چشمشان پیداست . در دوران حکومت دیکتاتوری فرانکو، سال ۱۹۳۶ میلادی، دولت اسپانیا استفاده از این چادر را ممنوع کرد، اما آنها در دهههای بعد توانستند مجوز استفاده دوباره از آن را به دست آورند و این لباس را به عنوان یک پوشش اصیل، به رخ اروپاییهایی بکشند که سعی میکنند در این سوی عالم، ارزشهای بانوان محجبه و مسلمان را به اسم دوری از آنچه روشنفکری میخوانند، تخطئه کنند. به این ترتیب، میراث فرهنگی اندلس اسلامی را نه فقط در معماری درخشان باقیمانده از قرون ماضی، بلکه در فرهنگ و نوع پوشش بانوانی که با وجود تفاوت در دیانت، آن را به مثابه یک ارزش تلقی میکنند، میتوان دید؛ آری، میراث اندلس هنوز زنده است.
- منبع خبر : خراسان