ابوالفضل یغما – جانشین مدیر مسئول
در هفتهی گذشته، یکی از بحثهای داغ در حوزهی مولدسازی، سرانهی ورزشی نیشابور بود.. میدانیم که سرانه ورزشی یعنی میانگین حاصل تقسیم فضاهای ورزشی بر جمعیت شهرستان. به معنای دیگر، حاصل این عدد آن است که ببینیم به ازای هر شهروند، چقدر فضای ورزشی داریم.
این سرانه، یکی از استانداردهای توسعه در بخش مدیریت شهری است و البته در کنار سایر الگوها و فاکتورهای مدیریت توسعه معنا پیدا میکند نه اینکه به تنهایی معنا دار باشد و به کار مردم بیاید.
خود بحث مدیریت توسعه، خودش داستانی بسیار گسترده و فراگیر دارد ولی مخلص کلام اینکه، سرانه ورزشی یا سرانهی فضای سبز و سرانهی کتاب و امثال هم، وقتی برای شهروندان معنا پیدا میکند که تمام افراد جامعه بتوانند از همهی فضاها و اماکن ورزشی یا سایر امکانات، بهرهمند شوند در حالی که در مورد ورزش، اساسا چنین کاری، نه ممکن است و نه مقدور. در واقع اکثریت جمعیت، دسترسی به فضاهای ورزشی موجود ندارند و اگر هم داشته باشند، این فضاها به طور کلی برای ورزش حرفهای طراحی شده نه برای عموم شهروندان یا ورزشهای مبتنی بر آمادگی جسمانی و تربیت بدنی به معنای فراگیر آن.
پس اساسا سرگرم کردن مردم به این عدد و رقم سرانهی ورزشی، فقط فریب عمومی است و در واقع، عموم مردم هرگز نمیتوانند از این سرانهی ورزشی حتی اگر به میزان استاندارد باشد بهرهمند شوند. چون ما، نه پیست دو میدانی مستقل و عمومی داریم، نه پیستهای دوچرخهسواری و پیادهروی امن و آرام که در نقاط مختلف شهر گسترده باشد نه میادین امن برای کوهنوردی، طبیعتگردی، بازیهای محلی، ورزشهای خانوادگی، راهپیماییهای دستهجمعی و مانند آن و خیلی واضح میبینیم که در همین روزهای آینده و هر مناسبتدیگری که شورای شهر یا شهرداری تصمیم میگیرد راهپیمایی خانوادگی برگزار کند مجبور است در خیابانهای اصلی شهر این داستان را راهبیندازد.
پس این سرانهی ورزشی که آقایان اینقدر سنگ آن را به سینه میزنند به چه درد این مردم میخورد؟ مردم ۲۷۰ هزار نفری که اقلا ۵۰ هزار نفر آنها در آستانهی سالمندیاند، ۲۵ هزارنفرشان قند و فشارخون دارند و ۱۲ هزارنفرشان بسیار چاق هستند که اینها نیازمندان واقعی ورزش و تحرک عمومی هستند و در این سامانهی ورزشی هیچ فضایی برایشان تعریف نشده است.
پس داستان از چه قرار است؟ چرا اینقدر ماجرای سرانه ورزشی را بزرگ میکنند و چه اهمیتی در نزد آنها دارد؟
ببینید دوستان! کلا ورزش حرفهای در همه جای دنیا و از جمله در کشور و شهر ما، یک پشتوانهی بسیار قوی مالی و اقتصادی دارد و چون در سطح کلان، خیلی تشکیلات اقتصادی منسجم و خیلی مباحث پشت پردهی مافیایی دارد، میتواند از هر موضوعی، یک پروپاگاند رسانهای درست کند و از آب گلآلود، ماهی مقصود صید نماید. اما ماهی مقصود در این بحث حاضر چیست؟
استادیوم یا ورزشگاه انقلاب، محل ورزشهای رسمی و حرفهای است و مثل هر ورزشگاه دیگری، در اختیار سازمان ورزش و جوانان است که حالا حدیث چگونگی واگذاری و اداره کردن و مباحث اجرایی آن داستان درازی دارد که وارد آن نمیشویم. آیا شما به عنوان یک شهروند عادی تا حالا شده بروید مثلا در استادیوم تختی با دوستانتان قرار و مدار ورزشی بگذارید و در ساعات و روزهای دلخواه بروید در این مجموعه، مثلا بدوید؟ آیا امکانات دیگری در این ورزشگاه هست که به درد ورزش تفننی یا ورزش عمومی بخورد؟
ورزشگاه انقلاب هم از همین لون است. حتی اگر تمام قسمتها و بخشهای آن به بهترین نحو ممکن بازسازی و بهسازی و بهرهبرداری گردد حالا چه توسط ستاد مولدسازی یا به وسیلهی سرمایهگذاران بخش خصوصی یا خیرین و غیره، آیا فرصت و جایگاهی برای عموم مردم که سخت نیاز به ورزش تفننی و عمومی دارند و هیچ گرایشی هم به ورزش حرفهای ندارند در این مجموعه دیده شده است؟
و حتی برای جوانان و نوجوانانی که آرزوهای بزرگ حرفهای در سر دارند و میخواهند شغل و حرفهی آیندهی زندگیشان را ورزش به قصد کسب درآمد و ادارهی معیشتشان قرار دهند آیا در این گونه مجموعهها جایی وجود دارد؟ به راستی مگر توی این سالن و داخل این استادیوم، همزمان یا به تناوب، چند تیم و گروه ورزشی در چند رشته میتوانند به تمرینات حرفهای بپردازند؟ آیا این مجموعه، برای حرفهای شدن صدها جوان و نوجوانی که با رؤیای ثروتمند شدن و مشهور شدن پای در این عرصه میگذارند، زمینهای فراهم میکند؟
نکتهی جالب توجه اینکه، در همین روزهایی که دعوای این ورزشگاه و ستاد مولدسازی ادامه داشته، چندین بار از سوی پیشکسوتان و رؤسای هیأتهای ورزشی پیشنهاد شده که حاضرند خودشان یا دوستانشان با سرمایهگذاری شخصی این مجموعهها را راهاندازی و بهرهبرداری کنند. آیا واقعا آدم عاقل در جایی سرمایهگذاری میکند که بازدهی نداشته باشد؟ همین اصرار بر راهاندازی پروژهها در بخش خصوصی، نشان میدهد که اساسا این موارد متعلق به ورزش حرفهای است و در سلامت عمومی جامعه، نقش قابل توجهی ندارد.
حتی اگر پاسخ این پرسشها هم مثبت باشد، حرف و سخن ما چیز دیگری است. در حال حاضر فقط یکی دو درصد شهروندان به سمت ورزش حرفهای میروند و از این گروه هم تعداد بسیار کمی موفق میشوند مثلا خداداد عزیزی شوند یا علی دایی و به جایگاه مالی و اجتماعی بالایی دست یابند. دیگران معمولا در میانهی راه برمیگردند یا از ادامهی کار بازمیمانند و به زندگی عادی بازگشت میکنند.
خب، بسیار طبیعی است که برای این جمعیت نه چندان زیاد، مصلحت نیست که از جیب مردم، اینقدر هزینه شود و هیچ سودی هم به سلامت عمومی جامعه نرسد.
از نگاه من، خیلی بهتر است که اگر به جای ورزشگاه انقلاب، در تمام معابر شهر، مسیر پیادهروی و دوچرخهسواری تعریف شود، در تفرجگاههای اطراف شهر، مسیرهایی برای کوهپیمایی و طبیعتگردی مهیا و مصفا گردد، پیستها و مسیرهای دو و ورزشهای همگانی ایجاد گردد و زمینه برای تشویق و فرهنگسازی جهت شرکت فراگیر مردم در تحرک و پویایی فیزیکی فراهم شود.
در این صورت، هم منافعش برای عموم مردم بهتر است، هم آلودگی هوای شهری کم میشود، هم ضریب سلامت عمومی افزایش مییابد، هم مردمی سرحالتر و سرزندهتر خواهیم داشت و هم اینکه آسیبهای اجتماعی کاهش مییابد و از همه مهمتر، هزینههای بهداشت و درمان کشور که سر به هزاران میلیارد تومان میزند کاهش خواهد یافت.
آن دوستانی هم که میخواهند به ورزش حرفهای اهتمام کنند و جایگاهی برای خودشان مالا و معنوا فراهم سازند یا اصلا میخواهند برای مملکتشان افتخارآفرینی کنند، اشکالی ندارد، یا دولت برایشان جایگاههایی مخصوص درست کند از حاشیهی بیتالمال یا از درآمدهای هنگفت ورزش حرفهای که نمونههایش در کشور ما کم نیستند، یا از محل سرمایهگذاری بخش خصوصی که در همهی دنیا مرسوم است و شرکتها و کارخانجات و سرمایهداران تجاری برای مستعدین ورزش سرمایهگذاری میکنند تا آنان را بپرورند و هم خودشان و هم ورزشکار به نوش و نوایی برسند.
اما اینکه یک تعداد دوستان متمایل به پولدار شدن و مشهور شدن از طریق ورزش حرفهای، پول مورد نیازشان را از جیب مردم عادی و از خزانهی دولت بردارند و بعدا که به جایی رسیدند مثل این دوستانی که رفتهاند و برهم نگشتهاند، پولهایشان را ببرند جای دیگر و پشت سرشان را هم نگاه نکنند این فکر میکنم ظالمانه است.
یادمان نرود که ورزش قبل از همهچیز و بعد از سلامتی، قرار است به ما اخلاق و جوانمردی و انسانیت بیاموزد نه اینکه بیاموزیم پا روی شانهی دیگران بگذاریم و از دیوار موفقیت بالا برویم. این که نه ورزشکاری است، نه انسانی و نه اخلاقی.