محبوبه ذالیانی
در این میان بانوانی که قصد تجدید فراش می کنند تا از این طریق مهر پایانی بر تمام حرف و حدیث های پیرامونشان بزنند و از طرفی دیگر عنوان «سربار خانواده» را با خود یدک نکشند در واقع با ازدواج دوم مجبورند با هزارتوی دیگری دست و پنجه نرم کنند. در این گزارش مشکلات پیش روی ازدواج دوم زنان را در گفت و گو با دکتر طاها کسرایی، آسیب شناس و رفتار شناس برمی شماریم.
ترس از ازدواج مجدد و تردید در یافتن مرد مناسب با توجه به تجربه منفی در زندگی قبلی اصلیترین مانع برای ازدواج مجدد زنان به شمار می آید. دکتر طاها کسرایی معتقد است: «متآسفانه در جامعه شانس ازدواج برای زنان بیوه بدون توجه به سن آنها اندک بوده و فقط در اکثر موارد مردان متاهل دارای مشکلات زناشویی یا مردان سن بالا، داوطلب ازدواج با زنان بیوه هستند. از طرفی برای بانوان مشارکت عاطفی دشوارترین مرحله زندگی بوده ، مخصوصا اگر فرزندی داشته باشند و همسر داوطلب نیز دارای فرزند باشد، بنابراین مشکلات مختلفی فراروی این گونه زنان خواهد بود.»
این آسیب شناس ادامه می دهد: «بیشتر زنان بیوه به خاطر عدم احساس طفیلی بودن برای خانواده یا برای فرار از مشکلات مالی راضی به ازدواج دوم میشوند که براساس پژوهشهای انجام شده ۸۵ درصد از ازدواجهای مجدد زنان بیوه با تلخکامی و حتی شکست و ناکامی روبهرو است به همین علت و به خاطر ترس از شکست مجدد، بیوههای جوان کمتر تمایل به ازدواج دارند و معمولا اشتغال را به ازدواج ترجیح می دهند.»
بی مهری یا بوالهوسی، مسئله این است
دکتر کسرایی درباره مشکلاتی که ازدواج دوم برای زنان به همراه دارد، می گوید: «به دلیل عرف جامعه، ازدواج مجدد برای زنان خیلی پذیرفته نبوده و معمولا واکنش به ازدواج مجدد در زنان بیشتر از مردان خواهد بود. در مورد فوت همسران، معمولا به خاطر لطمات عاطفی و وابستگیهای احساسی ازدواج مجدد برای زنان دشوار است و به راحتی نمی توانند به مرد دیگری علاقه و تمایل پیدا کنند. در صورتی که زنی بعد از فوت همسرش قصد تجدید فراش داشته باشد علاوه بر این که به بی مهری به همسر سابق محکوم می شود از طرف خانواده همسر سابق نیز مشکلاتی برایش به دنبال خواهد داشت. ممکن است با ناپدری برای نوه هایشان مخالفت کنند. در صورتی که حضانت فرزندان نیز به عهده مادر نباشد معمولا بعد از ازدواج مجدد به دلیل القای حس بی مهری هم در اطرافیان و هم در فرزندان از دیدار با مادر ممکن است خودداری کنند. اگر حضانت فرزندان با مادر باشد نیز باید رضایت فرزندان جلب شود تا بتوانند ارتباط خوبی با ناپدری برقرار کنند.»
دکتر کسرایی با بیان اینکه فرهنگ غلط در ایران برای افراد جامعه این ذهنیت را ایجاد می کند که زن بیوه(به خصوص اگر صاحب فرزند هم باشد) باید از ازدواج مجدد محروم شود؛ ادامه می دهد: «زنی که از همسر خود جدا شده باشند متاسفانه فشارهای عاطفی و محیطی باعث آسیبهای مضاعف به این قشر وارد خواهد کرد. این گروه از زنان اگر قصد تجدید فراش داشته باشد و فرزندی هم داشته باشند به تنوع طلبی و بوالهوسی متهم خواهند شد.»
پس لرزه های زندگی اول
این رفتارشناس معتقد است: «یکی از مهمترین مشکلات ازدواج مجدد برای زنان در صورتی که از همسر خود جدا شده باشند ایجاد مزاحمت و برخورد غلط همسر اول با این موضوع است. در صورتی که فرزندان از مادر جدا باشند معمولا دیدار مادر و فرزندان را بسیار دشوار می کنند. اگر فرزندان دختر باشند معمولا به بهانه ناامنی برای آن ها از طرف ناپدری از ماندن فرزندان نزد مادر خودداری کند.»
مسابقه طناب کشی!
دکتر طاها کسرایی یکی دیگر از مسائل در صورت وجود فرزند از ازدواج های قبلی را رقابت های اجتناب ناپذیر اعضای خانواده جدید در پی یافتن جایگاه عنوان می کند و در این خصوص می گوید: «این رقابت از زمانی شروع می شود که یک زن وارد ازدواج دوم خود می شود اما شوهر جدیدش در مورد نقش این خانم در ازدواج فعلی و در رابطه با فرزندانش سردرگم می شود. مرد از همسر جدید خود می خواهد که او را در اولویت قرار دهد و فرزندان می خواهند که مادرشان آنها را در اولویت قرار دهد. این “جنگ” باعث ایجاد تحقیر و ناراحتی می شود و زن در میانه راه احساس می کند که مجبور است “یک طرف را انتخاب کند”. این موضوع یکی از بزرگترین مشکلات و بهتر است بگوییم یکی از اصلی ترین دلایلی است که میزان آمار طلاق در این ازدواج ها را در مقایسه با ازدواج اول افزایش می دهد.»
هم خون من!
این دکترای رفتارشناسی یکی دیگر ازمشکلات که ازدواج مجدد برای زنان به همراه می آورد را نداشتن فرزندان بیولوژیکی زوجین از هم دیگر می داند و می گوید: «از آنجا که بسیاری از زوج ها وقتی کمی بزرگتر هستند ازدواج مجدد می کنند ، غالباً فرزندی در کنار هم ندارند. این بدان معناست که بیشتر زوج ها در یک ازدواج دوم فرزندان مشترکی ندارند که آنها را به معنای مثبت به هم پیوند دهند و به تعبیری منفی ، آنها را مجبور به ماندن در کنار یکدیگر کنند حتی اگر رابطه آنها بدتر شود.»
وی در توضیح این صحبت های خود می گوید: «کودکان به عنوان یک عامل تثبیت کننده در ازدواج عمل می کنند و هنگامی که آنها غایب هستند، ازدواج مستعد ابتلا به طوفان های جزئی است. علاوه بر این، به دلیل اینکه این زوج مشترکاً فرزندی ندارند در خانواده های دوم و سوم عنصر خانواده به اندازه کافی مرکزی نیست.
در نتیجه میل به “حفظ خانواده” یک عامل تثبیت کننده قوی نیست. این کاهش اهمیت خانواده می تواند منجر به بروز مشکل های متعدد شود و همچنین ممکن است توضیح دهد که چرا گفته می شود زوجین در ازدواج دوم یا حتی سوم نسبت به افراد در ازدواج اول کمتر متعهد هستند. بدون فرزندان، برخی زوج ها احساس کمتری نسبت به خانواده و بنیان و حتی استحکام خانواده دارند. این امر باعث می شود که آنها نسبت به حفظ خانواده کمتر احساس تعهد کنند و همچنین نگرانی در مورد تأثیر طلاق بر فرزندان دیگر وجود نخواهد داشت و همین امر احتمال طلاق را افزایش می دهد. به طور کلی، روابط با ازدواج های بعدی به طور فزاینده ای درهم می پیچد و به مرور زمان پیچیده تر هم می شود زیرا هر چه تعداد بیشتری از افراد به خانواده اضافه شود، (با حضور زوجین جدید) حفظ درست روابط سختتر می شود.»
همیشه پای یک زن در میان است
برخلاف آنچه در داستان ها می خوانیم یا در فیلم ها می بینیم در ازدواج دوم کماکان گریبانگیری با مشکلات اقتصادی وجود دارد، فقط قسمت بد ماجرا این است که سرمنشآ این مشکلات، خانم اول یا به اصطلاح خانم بزرگ است. پرداخت مهریه همسر سابق که گاهی ممکن است تا سالها زندگی مشترک درگیر این پرداخت ها باشد و ممکن است همسر دوم با این مسئله برخورد مناسبی نداشته و بیش از پیش در فشار مالی و روحی قرار بگیرد. در صورتی که فرزندان با همسر سابق زندگی کنند نیز نفقه آن ها به عهده پدر خواهد بود که می تواند مشکلاتی را به وجود آورد تاجایی که باعث شود شیرینی های زندگی مشترک به تلخ کامی تبدیل شود.
یک سر و هزار سودا!
دکتر کسرایی می گوید: « بیشتر زوج ها در ازدواج های دوم فرزندان را با خود به همراه می آورند، این بدان معنی است که در کنار همه عاشقانه ها جنبه های عملی مدیریت از یک خانواده به دو خانواده افزایش می یابد. این بدان معناست که وظیفه رفت و آمد فرزندان همسر جدید هم بر عهده خانم می افتد، تعطیلات را باید صرف کودکانی کنند که ممکن است آنها را دوست نداشته باشند. درنتیجه ممکن است این خانم در ازدواج دوم خود دیگر وقتی برای خود نداشته باشد، زیرا مجبور است آن را نه تنها با کودکان خود بلکه با کودکان شریک جدید زندگی اش تقسیم کند.»
زندگی اول خود را ترمیم کنید
دکتر طاها کسرایی صحبت های خود را اینگونه به پایان می برد: «واضح است که بسیاری از افراد هستند که از طلاق اول خود درس می آموزند و به سمت ازدواج های شاد و طولانی دوم حرکت می کنند. اما همه شواهد نشان می دهد که ادامه دادن در این جاده سخت تر از آن است که افراد به سمت ازدواج بعدی حرکت کنند. این روندی است که در آمار طلاق اخیر نشان داده شده است. پس به جای فکر به فرار و رویای زندگی رویایی، بهتر است ابتدا تلاش کنند زندگی اول خود را ترمیم کنند، چرا که مشکلات ازدواج دوم می تواند بیشتر از ازدواج اول باشد.»
وی خاطرنشان می کند: «در صورتی که به هر دلیلی وارد ازدواج دوم شدید برای کاهش مشکلات ازدواج مجدد باید سعی کنید تا گذشته را فراموش کرده و با کوله باری از اندوه و ناراحتی های قبلی وارد زندگی جدید نشوید. باید همسرتان را به عنوان اولین و مهمترین شخص زندگیتان بپذیرید و او در اولویت قرار بدهید و تمام انتظارات همسر را بشناسید و به آن ها توجه کنید و در جهت برآوردن نیازهای همسرتان کوشا باشید.
در تربیت فرزندان وسواس زیاد به خرج نداده و مانند یک خانواده معمولی در ازدواج اول مسائل تربیتی را در نظر بگیرید و آزادی عمل معقول به آن ها بدهید. سعی کنید وقت بیشتری به همسرتان اختصاص دهید و ارتباطتان را با او قوی تر کنید. ابراز محبت مداوم به همسر را فراموش نکنید. سعی کنید فعالیت های مشترکی با همسر داشته باشید تا وقت بیشتری با هم بگذرانید. رعایت این مسائل می تواند تا حد زیادی مشکلات ازدواج مجدد را کاهش دهد و زندگی مجدد را موفق تر کند. اما فراموش نکنید که علاوه بر رعایت این نکات در طول زندگی برای پیشگیری از مشکلات ازدواج مجدد نزد روانشناس رفته و مشاوره بگیرید تا بتوانید زندگی را مدیریت کنید و رابطه را تحکیم ببخشید.»