گفتوگو از: مسعود اصغرنژادبلوچی
پریسا صالحی هستم. متولد ۸ دی ۱۳۷۱. ساکن اصفهان. دانشجوی سال آخر پزشکی و دارای مجموعه شعر «جمعیتی از خودم» که در سال ۹۵ توسط نشر مایا به چاپ رسید و چاپ دوم آن در سال ۹۸ منتشر شد.
ورود من به دو دنیای متفاوت شعر و پزشکی هم اتفاقی افتاده بوده است و هم برنامهریزیشده. این دو را میگویم چون معتقدم تمامی وقایع زندگی اتفاقاتی هستند که گویا از قبل برنامهریزیشدهاند. برای من پزشکی مثل فرار از رنجی بزرگتر به رنجی کوچکتر است، چراکه با مرگ و زندگیِ ملموستری مواجه هستم و شعر، پناهگاه من است در لحظههایی که نمیدانم باید چطور این نادیده گرفتن و نادیده گرفته شدن توسط زندگی و مرگ را تاب بیاورم.
شعر در ذهن شما چه سیما و چهرهای دارد؟
شعر در ذهن من کودکی است که حرفهایش را به زبان نمیآورد. گاهی از درد به خود میپیچد و گریه میکند، گاهی لبخند میزند و رضایتش را نشان میدهد. باید مادر باشی تا حرف این کودک را بفهمی و بفهمانی.
شاعران امروز چرا مورد توجه مخاطبان حرفهای شعر قرار نمیگیرند؟
این مسئله را میشود از مناظر متفاوت بررسی کرد. یکطرف ماجرا شاعران هستند، یکطرف رسانهها و ابزار نشر شعر و یکطرف مخاطبان. اینکه شعر امروز مخاطبان خودش را ازدستداده، فقط به دلیل اشکال در طرف مؤلف یا مخاطب یا نشر نیست. تمام این سه رکن خللهایی دارند که باعث به وجود آمدن چنین وضعیتی شده. به نظرم ما شاعرِ خوب و کار بلد کم نداریم، درست است تعداد زیادی شاعر داریم که شاید هنوز به شعر نگاه حرفهای ندارند اما کسانی را داریم که به شعر متعهدند و کم هم نیستند؛ اما باید دید چرا صدای شاعر خوب و شعر خوب شنیده نمیشود که اینجا بحث رسانههای مربوط به نشر و بحث مخاطب مطرح میشود. به نظرم مخاطب امروز شعر از آگاهی کافی برخوردار نیست که این مسئله خودش اولاً مربوط میشود به آموزشوپرورشی که از ابتدا بستر مناسبی برای رشدِ فرهنگی فرد فراهم نمیکند و پسازآن رسانههایی که با شعر بهشدت بیگانهاند. این موضوع خصوصاً در مورد شعر معاصر و فرمهای جدید شعر صدق میکند. مخاطبی که از شاعران نهایتاً حافظ و سعدی را میشناسد و در کتابهای درسی چند شعری از شاعران کلاسیک را خوانده چطور میتواند با فضای شعر امروز آشتی کند و یا اصلاً آن را درک و هضم کند؟ اینکه سلیقهی مخاطب شعر کلاسیک است یا شعر ساده اصلاً حرف درستی نیست. سلیقه چیزی است که با گذشت زمان، با مطالعه و مانور بخشهای فرهنگی ارتقا مییابد و دستخوش تغییر میشود.
بهطور خلاصه بحث نشر هم بهشدت تأثیرگذار است، چراکه فیلتر مناسبی برای چاپ کتاب وجود ندارد؛ و مخاطب با خیل عظیمی از شاعران مواجه است و سردرگمِ انتخابِ کتابی که در آن با شعر روبهرو باشد.
نمیتوان به شاعری گفت چرا اینطور مینویسد اما میتوان به نشرها خرده گفت که چرا هر چیزی را تحت عنوان شعر چاپ میکنند و به خورد مخاطب میدهند.
سلیقهی ذهنی مخاطب را با شعر میتوان تغذیه نمود و منتظر بازخورد آن ماند؟
بله. حتماً همینطور است. اگرچه شعر تنها یکی از این مواد مغذی است و مخاطبی که موسیقی فاخر گوش میدهد، کتاب خوب میخواند، با فلسفه آشنایی دارد و … تمام اینها حتی در سلیقهی مخاطب برای انتخاب شعر تأثیرگذار است.
چرا نویسندههای امروز به شکل قدیمیها سر زبانها نمی افتند یا به نوعی کارآمدی برای تنهایی مخاطبان ندارند؟
به نظرم مهمترین دلیل این قضیه، احاطهی انسان توسط بیشمار رسانه و وسایل سرگرمی است. دسترسی آسان به همهچیز مخاطب امروز را تنبل بار آورده است. او حوصلهی فکر کردن ندارد، حوصلهی خواندن شعر طولانی را ندارد، او حتی حوصلهی لذت بردن از ادبیات را ندارد. از طرفی کوتاهیِ رسانهها در معرفی شعر خوب، شاعران معاصر و… به این قضیه دامن میزند.
و اما در مورد اینکه چرا شاعران امروزی مثل شاعران قدیم بر سر زبان نمیافتند دلایل متعددی را میتوان مطرح کرد. مهمترینش عدم گزینش سختگیرانه در چاپ کتاب است و مواجههی مخاطب با تعداد زیادی کتاب شعر. در قدیم وقتی فلان شاعر تازهکار یک یا دو شعرش در یک مجلهی معتبر چاپ میشد، نام و آوازهاش بهعنوان شاعر پخش میشد اما آیا الآن مکان مناسبی برای گزینش وجود دارد؟ افراد دارای صلاحیت برای گزینش کجا هستند؟ آیا جشنوارهها یا نشرها معیارهای خوبی برای معرفی شعر خوب هستند؟ همهی اینها سؤالاتی هستند که به این مسئله مربوط میشوند
در دوران گذشته اینکه لازم بد یک گروه کتابها را بررسی نمایند ازلحاظ نویسندگان و شعرا شکل خوبی نداشت و این شاید به دلیل آن بازخورد باشد منتها الآن که بهاصطلاح کتابها بدون بازنگری به چاپ سپرده میشود به نظر شما چرا منتقدین دراینباره بعد از چاپ اثر بهنقد منصفانه نمیپردازند؟
من منتقد نیستم که بتوانم جواب این سؤال را بدهم. شاید چون حاضر نیستند وقتشان را صرف نقد نوشتن روی کتابهایی که ازلحاظ ادبی سطح پایینی دارند، بکنند.
چرا ناشرین روی مجموعه شعر سرمایهگذاری نمیکنند؟
بحث انتشارت یک بحث تجاری است بیشتر. ناشر نگاه میکند که مخاطب از او چه میخواهد و چه کتابهایی پرفروشتر است، همان را چاپ میکند. برای همین است این روزها میبینیم کتاب افرادی که در صفحات مجازی شناختهشده هستند ولو اینکه کارهای سطحی و ضعیفی باشند، توسط بعضی از نشرها حتی نشرهای پرآوازه به چاپ میرسد. ما در نشرها بیشتر با تجارت و بحث فروش روبهرو هستیم تا معرفی و عرضهی کتابهای خوب. از طرفی مخاطب امروز بیشتر به داستان و رمان تمایل دارد، احتمالاً به دلیل فهم راحتتر این کتابها؛ و خیلی از نشرها دارند روی نشر این کتابها کار میکنند.
شعر امروز محتوی خاصی را در خود دنبال میکند؟
رسالت شعر همیشه یکچیز بوده است و آن نشان دادن تاریکیها و روشناییها در کنار هم بوده است. چراکه هردوی اینها بدون همدیگر معنایی ندارند. بر این باورم شاعری که چشمان تیزبینی برای دیدن بیعدالتیها، ظلمها و زشتیها ندارد نمیتواند آزادی و عشق و عدالت را هم ببیند. شعر نمیخواهد به تو دستور خاصی را ابلاغ کند، شعر میکوشد هردوی اینها را به تو نشان دهد و بگوید حالا خودت جهانت را انتخاب کن.
در بعضی از دورهها تیرگیهای بیشتری برجهان سایه انداخته و خوب بالطبع شعر هم تلختر میشود. ما دقیقاً در این دوره هستیم. پس رسالت شاعر و شعر امروز هم دستخوش این تغییر است.
درباره جمعیتی از خودم برای ما بگویید؟ چقدر این کتاب توانمندی شمارا در خوددار است؟
خوب «جمعیتی از خودم» اولین کتاب من و اولین تجربهی من در شعر سپید بود. تقریباً سه سال پس از ورود جدیام به دنیای شعر سپید این کتاب را چاپ کردم. مطمئناً این اتفاق برای تمام شاعران افتاده که پس از چاپ اولین مجموعهشان نوعی احساس رضایت همراه با پشیمانی به سراغشان میآید. جمعیتی از خودم تقریباً با اقبال خوبی مواجه شد.
بههرحال این کتاب، واقعاً جمعیتی از من بوده، با همهی نقصها و خامیهایی که داشته. مهم این است من از آن یاد گرفتهام و مهمتر، از آن عبور کردهام. همانطور که فهم ما نسبت به اطرافمان و خصوصاً خودمان بیشتر میشود، شعر ما هم که چیزی جز زیستِ ما نیست، پختهتر و بالغتر میشود.
با توجه به برخوردهای رسانهای آیا شعر شکل شهرستانی یا پایتختی دارد؟ مثلاً شعر اصفهان با تهران یا مشهد وجه تمایز پیداکرده است؟
اگر منظورتان از شکل، فرم و محتوای شعرهاست اینطور نیست به نظرم. فرقی میان شعر تهران و مثلاً بقیه شهرها وجود ندارد. هر شهری شاعرانِ خوب خودش را دارد. به تعداد کمتر یا بیشتر؛ اما بحث تبلیغات و یا پرداختن به شعر متفاوت است. مثلاً تعداد جلسات شعری که در اصفهان برگزار میشود قابل مقایسه با تهران نیست. البته جدای از بحث کارآمدی این جلسات.
به عنوان نکته پایانی اگر مطلبی به ذهن می رسد بفرمایید؟
شعر و ادبیات باید پیشرو باشد، راهبر باشد، جامعه را به سمت آزادی و عشق و عدالت سوق دهد. امیدوارم همه تلاششان را بکنند برای بهبودی اوضاع شعر. شاعران، مخاطبان، رسانهها، انتشارات و…
ممنون از شما بابت این گفتوگوی خوب.
- نویسنده : مسعوداصغرنژادبلوچی
- منبع خبر : خاتون شرق