مسعوداصغرنژادبلوچی
برای بازنمایی کردن مفاهیم اصیل لازم است تا آنجا که میتوانیم از محتواهای خاص در حوزههای مشخص ادبیاتی بهرهبرداری درست نماییم و آن را به شکل یک مفهوم اثربخش مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم. نمیتوان بدن در نظر گرفتن پیشفرضهای عینی از مباحث یک شاکلهی مهم را بنا نهاد و بر اساس آن به بازتولید محتوایی پرداخت. بهعنوانمثال در شعر سپید اینکه شاملو یا سپهری دو رکن یک نوع شعر هستند نمیتوان آنها و آثارشان را بر اساس آثار کلاسیک سنجید و ارزیابی نمود.
شعر دیروز شکل رفتاری خود را دارد و شعر امروز نیز به همین منوال ساختار خود را. منتها مخاطبی که در دوردست تاریخ ادبیات به دنبال شکلی از دردها و درکها میگردد که خود را با آن مطابقت دهد بهنوعی شیپور زدن از سر گشاد آن را انجام میدهد چراکه شاعر امروز در حال حاضر ناظر بر دردها و درکها در حال سرایش میباشد.
مخاطب در نهایت مصرف کننده ادبیاتی است که شاعر هر زمان آن را برای وی به شکل نسخه ای از پیش تعیین شده در ذهن رنج دیده خود با آن در حال زیستنی مسالمت آمیز است. این که شعر بخشی از تراوشهای ذهن چالشی است مبحثی است غیرقابلپذیرش، چراکه کلمه در ذهن شاعر تبدیل به ابزاری میشود که بهواسطهی آن مفاهیم از سطح عادی خود اوج میگیرند و به قسمت انتقال مفاهیم گام مینهند.
به همین مناسبت و با توجه به اینکه لازم است جایگاه ادبیات را بهنوعی و سهم شاعر را بهنوعی دیگر ارزیابی نماییم پس باید به همین شکل و شرایط نیز تسلط پیداکرده بتوانیم ذهن تحت قضاوت خود را مبنی بر اینکه شعر اصیل بر مبنای پایههای احساسی صرف رخ میدهد را از خود دورنماییم.
برای همین خاطر هم باید برای درک مفاهیم شاعرانه در حوزه ادبیات شناخت بیشتر ازاینگونه ادبیات به دست آورد چراکه هنر اصیل شعر در برابر نهاد شعور رخ میدهد.
- نویسنده : مسعود اصغرنژادبلوچی
- منبع خبر : خاتون شرق