محسن بکاییان
کارشناس منابع آب
مقدمه
پدیده مهاجرت نخبگان (Brain Drain) یا «فرار مغزها» یکی از چالشهای جدی کشورهای در حال توسعه است.
در ایران نیز طی سالهای اخیر، خروج متخصصان در حوزههای گوناگون علمی شدت یافته است. با توجه به موقعیت اقلیمی ایران به عنوان یکی از مناطق خشک و نیمهخشک جهان، مهاجرت نخبگان صنعت آب پیامدهایی عمیق و جدی تری نسبت به سایر حوزهها دارد. در ادامه به ابعاد مختلف این مسئله شامل دلایل، تبعات، هزینهها و راهکارهای کاهش آن پرداخته شده است.
خوب که به اطراف خود بنگریم خواهیم دید شمار جوانانی از خانوادهها، آنهم با انواع و اقسام استعدادها و تخصصها، که خواسته و ناخواسته پا در مسیر مهاجرت گذاشته اند و یا سودای مهاجرت از کشورمان را در سر می پرورانند، رو به افزایش است. روی یک سکه این پدیده منطبق و همسو با یک فرایند جهانی بوده و از حیث صدور و درخشش استعداد جوان ایرانی در دنیا مایه مباهات، ولی روی دیگر این سکه که خروج سرمایه های انسانی و خلأ حضور این قشر آینده ساز،جایی بس نگرانی دارد. در این بین خلا وجود متخصصان حوزه های زیرساختی کشور همچون بخش آب، ضربه جبران ناپذیری بر الفبای آبادانی، توسعه و نهایتا بقای این مرز و بوم خواهد زد.
و اما دلایل و چرایی مهاجرت متخصصان آب کشور
بر اساس گزارشهای غیررسمی و برآوردهای دانشگاهی، تعداد اعضای هیئت علمی نخبه، فارغ التحصیلان ممتاز و کارشناسان کارآزموده رشتههای مرتبط با آب، محیط زیست و منابع طبیعی که راهی کشورهای توسعهیافته میشوند هر ساله رو به افزایش است. مطالعات دانشگاهی و گزارشهای بینالمللی نشان میدهد که انگیزههای مهاجرت متخصصان آب به مانند سایر نخبگان علمی کشور، ترکیبی از عوامل فردی و ساختاری است. الف- کمبود فرصتهای شغلی و عدم تناسب جایگاه حرفهای با تخصصها، سبب گردیده بسیاری از فارغالتحصیلان ارشد و دکتری علوم و مهندسی آب امکان و فرصت فعالیت مؤثر در پروژههای ملی را نیابند و آینده شغلی و حرفه ای خود را در جای دیگری بغیر از موطن خود جستجو نمایند.
ب- مشکلات اقتصادی و عدم امنیت شغلی باعث پایین بودن دستمزدها و ناپایداری قراردادهای کاری و کسر منزلت شغلی آنها گشته و موجبات کاهش انگیزه ماندگاری ایشان را فراهم ساخته.
ج- فقدان زیرساختهای پژوهشی و فناوری نظیر محدودیت در تجهیزات آزمایشگاهی و کمبود بودجههای تحقیقاتی از مهمترین محرکهای مهاجرت برای بدنه علمی کشور است.
د- بیاعتمادی به سیاستهای کلان و غیبت در فرآیند تصمیمسازی سبب شده نخبگان و متخصصان احساس کنند جایگاه علمی آنان در نظام سیاسی و مدیریتی به رسمیت شناخته نشود و در عمل تخصص ایشان به هیچ انگاشته شده و فدای مطامع گروهی و طیف خاص گردیده و درگیر بازی دوسر باخت خودی و ناخودی می گردند.