مسعوداصغرنژادبلوچی
هر نوع هیجان زودگذر در شعر مسمومیتی ایجاد میکند که سالها باید با پادزهر نقد به سراغ درمان آن رفت و فقط تفکیک کرد شعر را از شر و ور. شجاعتهای اخلاقی در راستای استقلال فکری میتواند راهی باشد به سمت جهان شاعری. با محور قرار دادن شعر و جهان شاعری و فاصله گرفتن از محتواهای ِسبک، باید برای مخاطب امروز اثری درخور رشد فکری وی ارائه کرد. تکنگاریها و گزارشهای چنین و چنان نمیتواند کمکحال مخاطب اندیشمند باشد. مخاطبی که دارد درد میکشد از نفهمیدنها و ندانستنها با هر محصول کممایه و معمولی واکنش نشان داده یا به خود میآید یا از خود بیخود میشود. ادراک اولیه بشر بهعنوان خمیرمایه اندیشمندانه باید در اختیار مخاطب باشد تا شاعر بتواند با پازل کردن آنها یک کلیت متناسب را بسازد. نکتهی مهم این است که همانگونه که شاعر نمیتواند برای بیماریهای فیزیکی نسخه بپیچد درباره روح آزردهی انسان امروز تنها فعالین فرهنگی هستند که به گفتهی داریوش شایگان که میگوید: «من همواره سعی کردهام در گسل میان فرهنگها حرکت و جستجو کنم.» بگردیم و ببینیم آیا همه آنچه که لازمهی ایجاد نوعی عملکرد ادیبانه باشد را در حال اجرا هستیم یا نه؟ هرروز و هفته در فضاهای مجازی و حقیقی تولید محتوا میشود و هر شخص شاعر یا نویسنده فارغ از بازنگریها اثر خود را تکثیر میکند و درنهایت معلوم نیست ای کاروان بی کاروانسالار به کجا میرسد و یا میرود. چندی است که فیلمی پخششده است از شاعری به نام قاسم آهنین جان که عنوانش را نهادهاند شرایط زندگی هوشنگ ابتهاج (ه.ا.سایه). لازم دانستم درباره «جهان شاعری» که خوشبختانه به همین نام نیز کتابی نگاشتهام برایتان فرازهایی از آن را بازگو نمایم. شاعر و آنکسی که با کلمه به شکل متعالی ارتباط برقرار نماید دیگر نگران این نیست که زندگی و معیشتاش چگونه است. چرا که بهواسطهی همین درک بیشتر در آستانه خیروبرکت کائناتی قرار میگیرد؛ و بهنوعی سخن میگوید که دیگران جسارت و شهامت عنوان کردنش را ندارند یا لااقل دلشان میخواهد با چنین نگاه و عینکی به هستی نگاه کنند. شاعر باشرف و شعور زنده است البته در خود اثر میتوان معترض باشد عارف باشد یا خاموش. انتخاب با وی است و این شاعر گیلانی بر فراز اراده خود زنده است و در سکوتی بزرگوارانه در حال تماشای حیات است. با همین رفتارهای نامشخص است که به اساس کار شاعری در این سالها اثرات جبرانناپذیری واردشده است. شاعرانی که در حد خیابان محل سکونت خود شاعر نیستند با نگاهی زاویهدار معلوم نیست کدام فیگور خاص نداشتهی خود را با کلاه و عصای جوانی به نمایش میگذارند. اصلاً درست نیست که یک سرزمین بیشتر از مخاطبانش، فعال ِفرهنگی داشته باشد. چرا که در چنین حالتی باید به آن فرهنگ و سرزمین شک کرد. خودمانیتر اینکه کار ادبی کردن و شناسنامهی ادبی یک سرزمین را آماج خواستهها و کارهای ناقص خود کردن بهنوعی خودزنی محسوب میشود.