یحیی شکفته / درود به همه همراهان گرامی؛ دنبال کنندگان داستانهای نیشابور شهر تمدنهای کهن برای دفعه قبلی همچنان که بر بال سیمرغ خیال نشستیم بر فراز گذری قدیمی بنام سعد شاه گذشتیم و با مرور خاطرات آن و روزگاران شیرینش رسیدیم به” پی بر ” بارویی مستحکم و دژ ی بلند برای جلوگیری از یورش دژخیمان و دشمنان به شهر ..
لازم به توضیح است پشت این دیوار بلند به ارتفاع حدود ۸ متر فضایی خندق مانند بوده که غالبا آبگیر بوده و بیشتر پیشگیری از ورود سوارها از راه خشکی به سمت شهر بوده است .
آنچنان که در تاریخ نیشابور بدان اشاره شده همواره حفر خندق در اطراف شهر از سیاستهای مدیران شهری بوده تا جایی که امام حاکم در کتاب تاریخی خود بنای نیشابور اولیه را که به انوش بن شیث آدم نسبت می دهد و بر این اساس شهر نیشابور آنزمان قدمتی طولانی داشته ؛
اما در واقع از زمان ساسانیان است که نیشابور همواره چهره ی تاریخی و شناخته شده ای به خود گرفته و از هاله ی ابهام و تردید بیرون می آید.
شاپور اول ساسانی پسر اردشیر بابکان، شهر قدیم را در حوالی قهندژی که از قبل در آنجا وجود داشت بنا نمود و به دستور وی خندقی نیز در اطراف این قلعه حفر نمودند. بعدها شاپور دوم ساسانی در قرن چهارم میلادی به قصد استحکام مرزهای شمال شرقی کشور روانه ی این خطه شد و در آنجا پس از غلبه بر پهلیزگ تور (پهله چک تور) –پادشاه تورانیان- در محل کشته شدن پهلیزگ دستور داد تا شهری بنا شود و آن را «نیوشاپوهر» نامید. به معنی «کار خوب شاپور، عمل شاپور یا شاپور پهلوان».
القصه
شهر ساسانی قبل از اسلام، دارای یک قلعه ی نظامی (کهن دژ، کهندز، قهندز) و یک خندق اطراف آن بود. خارج از این کهندژ یک شهر دارای حصار به همراه یک خندق در گرداگرد آن موجود بود که این دو خندق توسط پلی به یکدیگر متصل می شدند. همچنین یک منطقه مسکونی بنام انبار ده وجود داشته که تا زمان تخریبش به دست عمرو لیث پابرجا بوده است و در آن زمان از خاک آن توانستند مقابل جامع شهر بازاری بسازند.
پس همواره ساخت خندق در اطراف شهر نیشابور از دغدغه مندیهای حاکمان زمانش بوده و همین نیشابور کنونی که تخمین عمر آن بیش از هشتصد سال متجاوز نیست هم از این قاعده مستثنی نبوده و محله ایی که این بار بدان خواهیم پرداخت از همان محلات “پی بر” یا ” پی بارو ” یا به اصطلاح پایین بارو که همان حالت نشان دهنده موقعیت جغرافیایی آن خواهد بود .
خب بریم تا به کنار باغ غفاری از بازماندگان نسل محمد غفاری( استاد کمال الملک) برسیم که در حال حاضر تفکیک شده و منازل مسکونی در آن پدیدار شده و همچنان در ادامه راه
میرسیم به همین محدوده خندق ها که پس از گذشت سالیان متمادی و غیر کاربردی شدن گودال های اطراف محدوده اینجا بعدا تا مدتها درختچه هایی کاشته شده بود و در نزد مردم به این مکانها قلمچه اطلاق میشد که به مرور زمان تخریب و با خاک و نخاله ها پر شد و پس از به سطح رسیدن مردم با ساختن منازلی در آنجا به زندگی پرداختند و کوچه ای پدیدار شد و زندگی ها جاری شد
از ساکنان اولیه این کوچه تا محدوده خندق های پر شده میتوان به مژدگانلو وابسته دختر خواهر غفاری و رستم پور و استادمحمد اردمه نام برد جالب است قدمت این منطقه بلحاظ تاریخی برابری میکند با پیدایش همان خندق و بارو ها ولی در اثر گردش زمان و تخریب آن خندق ها و پر شدن شان چیزی حدود شاید پنجاه سال نیست که به منطقه ی مسکونی تبدیل شده و در ادامه نیز
آقای یعقوبی معروف به اوستا محمد قهوه چی که سر همین کوچه مدتی قهوه خانه داشت نیز در همسایگی غلامرضا عیدیان و حاج محمد شوریابی و حاجی محمدی که مدتها راننده کامیون بود در کنار منزل استاد غلامعلی چمبری که به شغل شریف معماری مشغول بود و همواره در طول سالیان سال که در نوار هم با راستی و درستی به گذران روزهای زندگی مشغول بودند هیچگاه موجبات ناراحتی هم را در عالم همسایگی نداشتند حال با رسیدن به اواسط کوچه مجال نگارش از این راسته ی قدیمی کوچه پس کوچه های نیشابور را به دفعه بعد میسپاریم و مثل همیشه منتظر ارائه نظرات و پیشنهادات شما خوبان هستم ؛ شما میتوانید به آدرس فضای مجازی در بستر اینستاگرام با نگارنده متن در ارتباط باشید
@yahya_shekofteh