خودتان را برای خوانندگان خاتون شرق معرفی بفرمائید:
با سلام و درود بنده سیما خالقی ،متولد مرداد ماه ۱۳۷۲، لیسانس روانشناسی و علاقمند به هنر. شاخه های هنری ای که دنبال می کنم، تئاتر ، موسیقی، آواز و نقاشی هست. حدوداً پنج سال پیش در دنیای تئاتر قدم گذاشتم و به عنوان بازیگر، سه اجرا در شهرستان داشتم. نقاشی رنگ روغن رو هم، کمی حرفه ای تر دنبال کردم و در حال حاضر، گاهی به طور خصوصی تدریس می کنم .
خواندن را هم از کودکی کم و بیش دنبال می کردم تا این که دو سال پیش جدی تر پیگیر آواز خواندن شدم و کلاس های آواز و ردیف را در محضر استاد رضا شاکری شروع کردم و در بعضی کارگاه های آواز حضور داشتم که هم چنان ابتدای راه هستم و ادامه می دهم ،البته با امید هموارتر شدن مسیر برای بانوان آواز خوان .
من از دوران راهنمایی و دبیرستانم کارهای هنری انجام می دادم و علاقه ی زیادی به هنر داشتم از زمزمه کردن تصنیف ها گرفته تا نقاشی کردن و بازیگری جلو آینه. از آن جایی که برادر بزرگترم موسیقی کار می کرد این علاقه در من بیشتر رشد کرد و همیشه دوست داشتم این مسیر را ادامه بدهم. تا این که وارد دنیای موسیقی شدم اما به خاطر کنکور کارشناسی برای مدتی از این فضا دور شدم.
خانواده ام همیشه حمایتم می کردند و میخواستند که دختر موفقی باشم همانطور که الان می خواهند. با مشورت خانواده ام و مشورت برخی دیگر که معتقد بودند به هنر در ایران زیاد بها داده نمی شود؛ بنابراین موفق بودن در آن راه سخت تر خواهد بود، به همین خاطر کنکور هنر ندادم و با کنکور انسانی، روانشناسی قبول شدم، زیاد پشیمان نیستم از روانشناسی خواندن، چون خیلی در زندگی کمکم کرد. اما علاقه ی من هنر بود و علاقمندی ام به هنر کم نشد و مثل سایه همراهم بود و هست، و برایم باعث خوشحالی است که زیر سایه ی هنر رشد کنم و ادامه دار باشد.
من در کنار ساز زدن نقاشی رنگ روغن رو کمی حرفه ای تر دنبال کردم، و چند سال بعد به طور جدی وارد دنیای تئاتر شدم، دنیایی که در زمان دبیرستان با آن یک اجرا و یک خاطره ی داشتم؛ تا این که بزرگتر و مستقل تر شدم و در انجمن هنر های نمایشی ثبت نام کردم، آن جا با مساعدت استاد و دوستانم متوجه استعدادم در بازیگری شدم و باعث شد خود بازیگرم را باور کنم و بازیگری را کنار نگذارم و ادامه دادم، تا این که همراه دوستانم موفق به اجرای سه تئاتر در شهرستان شدم. کمی بعد تر تصمیم گرفتم خاطرات زمزمه کردن تصنیف های کودکی ام را زنده کنم، بنابراین با حمایت و تشویق خانواده ام در محضر استاد رضا شاکری کلاس های آواز و ردیف را شروع کردم و همچنان در ابتدای مسیر هستم و ادامه می دهم.
هنر آن قدر شیرین است که آدم وسوسه می شود هر قسمت اش را تجربه کند، به خاطر همین چهار شاخه از هنر را تجربه کردم، هر چند که کمی سرگردانی باعث شد، خیلی حرفه ای دنبال نکنم اما الان که می دانم استعدادم در کدام زمینه بیشتر است و می خواهم همان را حرفه ای تر دنبال کنم.
دنیای هنر دنیای وسیع و زیبایی است و باید در زندگی مان جریان داشته باشد چرا که هنر فهم زندگی است، هنر آرامش روح و روان آدم است، و به نظر من انسان بدون هنر دچار مرگ روحی می شود. همان طور که وقتی خودم گاهی به دلایلی از هنر فاصله می گیرم انگار روانم آزرده است. بنابر این قصد ندارم به هیچ وجه از هنر دور بشوم و سعی می کنم هر مانعی که سر راهم وجود دارد را بردارم به مسیرم ادامه بدهم.
در باره اوضاع فرهنگی و اجتماعی هنر تئاتر برای مان مقداری حرف بزنید. از بود و نبود کارگردان تا سالن تمرین و اجرا؟
اوضاع برای تئاتر آن طور که باید باشد، نیست متاسفانه، به خصوص در شهر نیشابور. این مدت که در انجمن بودم و حرف های دوستان فعال و پیشکسوتان تئاتر را شنیدم همه معترض بودند از کمبود امکانات و شرایط نامناسب برای تئاتر. باید به تئاتر بیشتر بها داد، چرا که تئاتر نقش مهمی در جامعه و رویداد های آن داشته و دارد. تئاتر حقیقت را عریان تر، بی پرواتر و واقعی تر نشان می دهد بنابراین تأثیر مهمی بر جامعه و بر مخاطب دارد. پس باید برای آن ارزش قائل شد، همین طور برای هنرمندان، چرا که هنرمندان به عنوان انسان های صاحب تفکر، که خلاقیت نیز دارند، می توانند نگاه عمیق تر به این مسائل داشته باشند و آن را با بازتابی روشن و تاثیر گذار به نمایش بگذارند.
مهمترین مسأله در عرصه ی تئاتر در شهر نیشابور، وجود سالن یا بلک باکس مجهز برای اجرای هنرهای نمایشی است، مکانی که به طور مستقل در اختیار هنرمندان، با مسئولیت چند تن از هنرمندان متعهد و مسئولیت پذیر باشد. و علاوه بر آن بودجه ای برای تهیه لوازم مورد نیاز برای دکور و سالن و همین طور دعوت از اساتید خوب و خبره برای آموزش در زمینه ی تئاتر، چون تئاتر باید اصولی تدریس شود تا نتیجه ی خوبی داشته باشد.
مسئله و دغدغه بعدی از دیدگاه من به عنوان یک زن، وجود محدودیت های است که بیشتر برای خانم هاست، مثلاً محدودیت هایی در نوع لباس پوشیدن و اجراها،که در این شهر وجود دارد اما در پایتخت و شهرهای بزرگ چنین نیست و محدودیت کمتر است . بنده به عنوان عضو کوچکی از افراد فعال در عرصه ی تئاتر و علاقمند به هنر و موسیقی، استدعا دارم پاسخگوی درخواست های نرمندان باشند چرا که انسانیت و شور و شوق با هنر زنده است آن هم برای شهری همچون نیشابور که هنر پرور است.
آیا در محدودیت خلاقیت نقش ایفا می کند و موجب بالندگی میشود؟
من معتقدم محدودیت ها تأثیر زیادی بر عدم رشد و خلاقیت دارند، هر چه محدودیت ها بیشتر باشند رشد و بالندگی سخت تر و حتی گاهی، غیر ممکن می شوند. در هنر این محدودیت بیشتر است، محدودیت در درجه ی اول باعث عدم آگاهی می شود، به عنوان مثال وقتی ما محدودیت در رسانه داشته باشیم چطور آگاهی کودکان و نوجوانان بالا می رود.
هر چند که در دنیای امروز، سطح فکر مردم بالاتر رفته است و مادر و پدرهای امروزی سعی می کنند محدودیت ها را کمتر کنند تا به فرزندانشان آگاهی دهند.
درست است که گاهی در بعضی از مسائل، محدودیت لازم است، و در کل جهان محدودیت هایی وجود دارد، اما نه در مسائل پیش پا افتاده و در هنر. هنوز در رسانه ی ما سازهای موسیقی به نمایش گذاشته نمی شود،که مسئله ای پیش پا افتاده است و امثال این، از جمله لغو کنسرت ها و مجاز نبودن صدای زن، و محدودیت های ناعادلانه ای که برای بانوان این سرزمین وجود دارد، که این ها از دید یک جوان کاملاً غیر قابل درک است، جوانی که بعضی قوانین مملکت اش را نتواند درک کند چطور می تواند تابع قوانین باشد و چطور می تواند امیدوارانه در آن مملکت به دنبال رؤیاهایش باشد.
تنها داشتن استعداد و تلاش کافی نیست، تلاش و استعدادی که با محدودیت در کشور مواجه باشد نمی تواند آن چنان نتیجه بخش باشد. لطفاً استعداد کش نباشیم، استعدادها را زنده کنیم و پر بال دهیم. و این که هنر در ایران شفاف نبودنش به دلیل خیلی مسائل جدی تر و یکی از دلایلش ضعیف بودن رسانه ها و واسطه های فرهنگی هست که این واسطه ها حلقه ی پیوند جامعه هنری با کل جامعه هستند و باید نقش پر رنگ تری داشته باشند.
برای داشتن چشم انداز توسعه در حوزه تئاتر چه راهکارهایی آزموده شده است؟
تا جایی که بنده در جریانم، پیشکسوتان جلساتی گذاشتند برای هم اندیشی، و یک نشست هم با حضور جمعی از هنر مندان برگزار شد در جهت هدف گذاری، پیشرفت و توسعه هنر و تقریباً یک سال پیش چند جلسه ورکشاپ تخصصی تئاتر، با حضور یکی دو استاد خبره از مشهد برگزار شد که بزرگواران و پیشکسوتان نیشابور با هزینه ی شخصی خود این کار را انجام دادند اما دیگر برگزار نشد،که به یاد دارم به خاطر سوء مدیریت های ارشاد و برخی کارشکنی ها این ورکشاپ دیگر برگزار نشد و متاسفانه در جریان دیگر کارها، و راهکارهایی که صورت گرفته نیستم.
به عنوان حرف آخر…
یعنی آخرین حرفم را بزنم؟ ممنون از شما و نشریه خاتون شرق که این فرصت را به جوان ها و بانوان می دهید تا درد و دل شان، و خواسته های ِشان را به گوش بقیه برسانند شاید که مرهمی باشد و این که امیدوارم شرایط ایران بهتر بشود در هر زمینه ای، چه اقتصادی، چه هنر و غیره و جوانان امیدوارانه تر در این مملکت فعالیت کنند چرا که ناامیدی خطرناک است هم برای جوانان هم برای مملکت، برای زنده کردن امید، همه باید متحد شویم و تلاش کنیم، مردم و مسئولین با هم و این که یادمان باشد هنر کلید فهم زندگی است پس آن را جدی تر بگیریم.
- نویسنده : مسعوداصغرنژادبلوچی
- منبع خبر : خاتون شرق