سعید صفارائی
همزمان با نزدیک شدن به روزهای انتخابات مجلس میزان تحرک گروهها، جریانها، احزاب و چهرههای سیاسی که تلاش میکنند در این فرآیند تاثیرگذار بوده و خودی نشان بدهند افزایش یافته و به همین میزان واکنشها و عصبیتها در فضای حقیقی و مجازی نسبت به اخبار انتخابات تشدید میشود تا به قولی تنور انتخابات گرمتر شود
با نگاهی به وضعیت موجود شاهد هستیم آن دسته از گروهها و جریانهایی که موفق شدند در دور قبل گزینه مورد نظر خود را از صندوق آرا راهی بهارستان کنند در مجموع تحرک بیشتری از خود نشان میدهند و این مورد در بین طیف موسوم به اصولگرایان بیشتر است.
از سوی دیگر از جبهه سوتوکور اصلاحطلبان هم صدایی به گوش نمیرسد و به نظر میآید همچون دور قبل گزینهای جدی از سوی این طیف پا به عرصه رقابتها نگذارد.
البته همه اینها توضیح واضحات بود و هر مشاهدهگر میدانیِ جستوجوگر بر این موضوعها اشراف دارد اما آنچه انگیزه اصلی برای نگاشتن این سطور شد انتشار خبر استعفای گروهی از منتخبان شورای ائتلاف به عنوان یکی از گروههای سیاسی فعال شهرستان بود که در غیاب سخنگوی رسمی این ائتلاف به صورت دهان به دهان نقل محافل سیاسی و استوریهای فضای مجازی شد.
اگر چه اختلاف نظر و سلیقه در ذات کار سیاسی مستتر است و راه نیل به کمال و مطلوب، گردآمدن سلایق مختلف در یک چارچوب مشخص مانند حزب و ائتلاف است تا از این رهگذر برآیند نظرات مختلف به بهترین گزینه برسد اما رسیدن به راهکار مناسب مستلزم رعایت قواعد کار حزبی و سیاسی است وگرنه سرانجام کار به سهمخواهی میکشد تا هرکس از این نمد در پی کلاهی برای خود باشد و هر زمان که احساس کرد نتیجه برخلاف آنچه مطلوب خود اوست پیش میرود از بازی خارج شود یا زیر میز بازی بزند.
با نزدیکتر شدن به زمان انتخابات ایننوع اختلافها و فروپاشیها که از دل آنها ائتلافهای جدید به وجود میآید بیشتر میشود اما تا زمانی که تعهد به اصول کار حزبی نهادینه نشود این دور باطل ادامه خواهد داشت.
زیادهخواهی پاشنه آشیل احزاب
به نظر نگارنده نقطه مشترک و پاشنه آشیل هر دو طیف اصول کرا و اصلاحطلب سهمخواهیها و زیادهخواهیهای اشخاص است و هنوز جریانهای غالب سیاسی داخل کشور موفق به تعیین و تبیین چارچوبی مشخص برای رقابتهای درون حزبی نشدهاند.
بزرگترین چالش در این مسیر نگاههای پدرسالارنهای است که طیف فکری و جناح سیاسی متبوعش را تا ابد وامدار خود میداند و به جای ایجاد تفکر و جریانسازی به موجسواری و جریانبازی روی میآورد.
صاحبان این نوع تفکر به جای ایجاد شیوه نردبانی پیشرفت برپایه کسب تجربه و رقابت برای دستیابی به مراتب بالای حزبی و نیروپروری و گشودن راه برای نیروهای مستعد جوان به پیروی از قانون بقای انرژی همواره به دنبال تکرار خود هستند و در هر مرحله با عنوانی جدید مانند رئیس و معاون و دبیرحزب از خودشان رونمایی میکنند و همچون دیواری مانع وزیدن نسیم تازه در هوای گروههای سیاسی میشوند.
مورد دیگری که به طور فعال در ناکام ماندن فعالیتهای حزبی موثر است رسوخ جریانهای هدایت شده از سوی نامزدهای بالقوه و بالفعل است که هیچ نظری را جز نامزد مورد تأیید خود برنمیتابند.
اصولا اشخاص منتسب به نامزدها در احزاب بیش از آنکه به اساسنامه و مرامنامه حزبی پایبند باشند به نامزد مورد نظر خودشان تعلق فکری دارند و آرمانهای حزبی را یکسره در گزینه خودشان متجلی میبینند.
به طور عمده این نوع نگاه ریشه در منافع شخصی و مالی اشخاص دارد البته اگر سود منافع ناشی از انتخاب نامزد مورد نظر چه به صورت مالی یا هر نوع دیگر متوجه ساختار کلی و تقویت حزب بود هیچ ایرادی نداشت اما اغلب این سود به جیب شخص یا اشخاصی میرود که ارتباط نزدیکتری با نامزد مورد نظر دارند.
با وجود ظهور نسل جدید که پا به دوره میانسالی گذاشت هماندگاری نگاه پدرسالارانه و تمامیتخواه گسلهای فکری را در جریانهای سیاسی به قدری عمیق کرده که کار از عدمتفاهم به نفهمیدن یکدیگر رسیده است.
نسل جدیدی که حالا پا به میانسالی گذاشته در طول سالهای گذشته به جای یادگیری شیوه گفتمان یکسره در معرض رفتارهای حذفی و نگاههای از بالا به پائین قرار داشته و در آینده بروز چنین رفتاری از همین نسل سرخورده دور از انتظار نیست و راه نجات از این دور باطل جریانسازی و انتخاب لیدرهایی است که به جای رواج نام و شهرت خود در خدمت توسعه یک نوع گفتمان و تفکر تحولخواهانه و توسعهگرا باشند و به جای موج سواری و همسو کردن جریان ها به نفع خود به دنبال ایجاد برآیندی از همه تفکرات و سلایق به نفع جامعه باشند.
پن: لازم به ذکر است که استفاده بیشتر از عنوان گروهها و جریانهای سیاسی به جای احزاب در این مطالب به دلیل آن است که به اعتقاد نگارنده هنوز احزاب به معنای واقعی کلمه در ۹امعه ما ظهور و بروز پیدا نکرده و هنوز در حد جریان و ائتلاف باقی مانده است.